سهام خزلی
این روزها سمفونی کودکان خیابانی در اهواز بسیار غم انگیز است. گرمای طاقت فرسای هوا که حالا با پدیدۀ شرجی هم توام شده ، چهرۀ سوخته و تف دیدۀ رنجورشان را بی تاب تر نشان می دهد. تراژدی غم انگیز زندگی نابسامان این کودکان ، هنگامی که با نغمۀ غم انگیز فقر و بحران عاطفی همراه می شود ، هر ذهن بیدار و آگاهی را به تفکر وا میدارد.
لباس های مندرس ، سر و روی زرد و ژولیده و البته لبخند همیشگیِ آنها که بخش جدایی ناپذیرچهره هایشان شده ، تنها گوشه ای از اوضاع نابسامان کودکان خیابانی ست که صبح علی الطلوع تا پاسی از شب پشت چراغ قرمزهای خیابان ها در تکاپوی درآمدی ناچیز ، در ازای تمیز کردن شیشه ماشین های رهگذر هستند. این کودکان که ناچارند عنوان کودکان کار و خیابانی را با خود یدک بکشند با هر نگاه تحقیر آمیز یا پرخاش و دعوایی در خود می شکنند و خرد می شوند ، صدای شکستن چینی نازک غرورشان امروز شاید شنیده نشود اما چینی بند زده شخصیت اجتماعی آنها ، بعدها بی قوت ترو متزلزل تر از آن خواهد بود که بتوانند دیواری مستحکم باشند برای پناه خانواده .
تجربۀ ماندن پشت چراغ قرمز برای هر یک از ما شاید بیش از چند دقیقه طول نکشد اما این کودکان پشت همین چراغ قرمز ها قد می کشند ، بدون اینکه ثمری داشته باشند ، رشد می کنند بی آنکه به بالندگی برسند. اما معضلی که در چند سال اخیربه معضلات متعدد این کودکان افزوده شده پاک کردن شیشه اتومبیل ها بدون اخذ اجازه از راننده است. این روزها با توجه به رشد تکنولوژی و استفادۀ اغلب مردم از کیف پول الکترونیک ، کار آنها یا بی مزد باقی می ماند یا با کمتر بهایی جبران می شود. بر اساس تحقیقات صورت گرفته تنها معدودی از این کودکان و نوجوانان برای باندهای سازمان یافته کار میکنند و اکثر قریب به اتفاق آنها نان آور خانواده هایی هستند که از بد روزگار بد سرپرست یا بی سرپرست هستند.
به هر تقدیر معضل کودکان کار یا به عبارت صحیح تر کودکان شیشه شور یکی از معضلات گریبانگیر اکثر شهرهای بزرگ در جهان معاصر است . هر چند انجمن هایی برای حمایت از این کودکان تشکیل شده اما، حل این معضل نیازمند برنامه ریزی وسیع و بنیادی در ابعاد مختلف است.