همانطور که برخی از بازیگران و چهرههای سینما از تلویزیون قدم به این عرصه گذاشتند و ابتدا با ایفای نقش در سریالهای تلویزیون به شهرت رسیدند کارگردانهای زیادی را هم داریم که با اولین تجربههای کارگردانیشان را با ساخت سریال به دست آوردند و رفته رفته وارد مدیوم سینما شدند. در این میان چند کارگردان کمدی ساز تلویزیون نیز هستند که در این گروه قرار میگیرند.
خبرآنلاین: همانطور که برخی از بازیگران و چهرههای سینما از تلویزیون قدم به این عرصه گذاشتند و ابتدا با ایفای نقش در سریالهای تلویزیون به شهرت رسیدند کارگردانهای زیادی را هم داریم که با اولین تجربههای کارگردانیشان را با ساخت سریال به دست آوردند و رفته رفته وارد مدیوم سینما شدند. در این میان چند کارگردان کمدی ساز تلویزیون نیز هستند که در این گروه قرار میگیرند.
اما با این تفاوت که بیشتر آنها در سینما سراغ تجربههایی متفاوت با آنچه که از قبل در تلویزیون به دست آورده بودند رفتند. مهران مدیری، رضا عطاران، سعید آقاخانی و رامبد جوان پیش از اینکه فیلمی در سینما بسازند برای تلویزیون کارگردانی کرده بودند اما نکته جالب اینجاست که خیلی از آنها برای ساخت اولین اثر سینماییشان سوژهای طنز و کمدی را دستمایه ساخت فیلمشان قرار ندادند. گویی این کارگردانان به سینما به عنوان مدیومی جدی و کاملا متفاوت از تلویزیون نگاه کردهاند و به همین دلیل هم ترجیح دادند ژانری متفاوت را نیز در این عرصه تجربه کنند.
اکران فیلم سینمایی «ساعت پنج عصر» ساخته مهران مدیری بهانهای است برای نگاهی به ورود کارگردانان کمدیساز تلویزیون به سینما.
در گزارشی که پیشرویتان قرار گرفته مروری داریم بر کارنامه کاری کارگردانهای طنزی که از تلویزیون به سینما آمدند و تجربهای متفاوت را در این عرصه رقم زدند.
مهران مدیری/ خندهدار اما اجتماعی
مهران مدیری کارگردانی در تلویزیون را از سال 72 با «پرواز 57» آغاز کرد. او حدود یک سال بعد از آن «ساعت خوش» را کارگردانی کرد که در مدتی کوتاه محبوبیت زیادی بین مردم به دست آورد. فعالیت مدیری در تلویزیون به عنوان کارکردان و بازیگر تا سال 88 ادامه داشت تا اینکه بعد از اینکه مدیران تلویزیون با ساخت سریال «قهوه تلخ» مدیری موافقت نکردند او بعد از حدود دو دهه فعالیت در این رسانه بارش را بست و سر از شبکه نمایش خانگی درآورد. اما سریالهایی که مدیری برای شبکه نمایش خانگی ساخت (البته به جز «قهوه تلخ» که آن هم نیمه کاره ماندنش داد خیلیها را درآورد) هیچ کدام نتوانست موفقیتهای قبلی او در ساخت مجموعههای تلویزیونی را تکرار کند. رفت و برگشت مدیری میان تلویزیون و شبکه نمایش خانگی ادامه داشت تا اینکه او سال گذشته تصمیم گرفت اولین فیلم سینماییاش را کلید بزند و «ساعت 5 عصر» اولین فیلم سینمایی مدیری در مقام کارگردان شد.
حضور این کارگردان طنز در سینما در سال 72 با فیلم «دیگه چه خبر» تهمینه میلانی به عنوان دستیار لباس بود، او بعدها در پنج فیلم به عنوان بازیگر و در انیمیشن «تهران 1500» نیز به عنوان صداپیشه حضور پیدا کرد تا اینکه «ساعت 5 عصر» را ساخت. او در اولین فیلم سینماییاش برخلاف تمام آثار کمدی که در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی ساخته سراغ سوژهای طنز نرفته و داستانی اجتماعی را به تصویر میکشد. گرچه ردپای لحظات خندهدار در فیلم مدیری هم دیده میشود اما نمیتوان این فیلم را کمدی نامید٬ هرچند خود مدیری آن را نوعی از کمدی میداند٬ اما اصرار این کارگردان برای خودداری از خنداندن تماشاگر به وضوح در جریان تماشای فیلم درک میشود.
رضا عطاران / اولین حضور جدی، بعد کمدی
رضا عطاران نیز از جمله کارگردانهایی است که از تلویزیون به سینما آمد اما او هم ترجیح داد تجربیات طنزش را در رسانهای که فعالیتاش را آغاز کرده بگذارد و با رویکردی نو به مدیوم جدید قدم بگذارد.
عطاران سال 76 اولین تجربه کارگردانی خود را در تلویزیون با «سیب خنده» به عنوان کارگردان هنری و «مجید دلبندم» به عنوان کارگردان پشت سر گذاشت. اوج موفقیت عطاران در تلویزیون با ساخت سریالهای «خانه به دوش»، «بزنگاه» و «متهم گریخت» اتفاق افتاد. اما بعد از اینکه شرایط ادامه فعالیت برای او در تلویزیون عادی پیش نرفت و سخت شد او نیز تصمیم گرفت اولین فیلم سینماییاش را کلید بزند. او که بازیگری در سینما را از سال 77 با فیلم «کلید ازدواج» داود موثقی تجربه کرده بود برای ساخت فیلمش سراغ قصهای متفاوت٬ با ساختاری تازه و نو رفت. عطاران نیز اراده کرده بود تجربیاتش در تلویزیون را همانجا بگذارد و با ایدهای کاملا تازه به سینما قدم بگذارد و اینطور شد که اولین فیلم سینمایی این کارگردان «خوابم میآد» نام گرفت. فیلمی که کارگردانش علیرغم تجربههای تلویزیونیاش در آن سعی نکرده بود مخاطب را به خنده وادارد. اما دومین تجربه کارگردانی عطاران «ردکارپت» را میتوان دارای وجوه کمدی بیشتری دانست. عطاران اما در فیلم سوماش «دراکولا» که سال 94 آن را ساخت سراغ فضا و قصهای متفاوت رفت که با آنچه تا کنون از او دیده بودیم متفاوت بود.
رامبد جوان/ بزن و بکوبی به نام کمدی
رامبد جوان که با ایفای نقش در سریال «خانه سبز» میان مخاطبان تلویزیون شناخته شد در سال 80 با سریال مناسبتی ماه رمضان به نام «گمگشته» کارگردانی برای تلویزیون را آغاز کرد و بعد از آن نیز سه مجموعه دیگر برای تلویزیون ساخت. «گمگشته» که اولین تجربه کارگردانی جوان بود طنز نبود اما این کارگردان در سریالهای بعدیاش همچون بیشتر نقش آفرینیهایی که داشت سراغ طنز رفت. جوان سه سال بعد از اولین سریالی که ساخت در سینما فیلمی به نام «اسپاگتی در هشت دقیقه» را کارگردانی کرد. فیلمی که با وجود طنز بودنش و شباهتش به یک کمدی بزن و بکوب هیچ وقت به اندازه اولین سریال این کارگردان مورد توجه قرار نگرفت و محبوب و حتی دیده هم نشد. جوان در فیلم بعدیاش «پسر آدم، دختر حوا» سراغ داستان جوان پسندتر رفت که البته رگههای طنز هم تا حدودی در آن دیده میشد. سومین تجربه سینمایی این کارگردان اما فیلمی کاملا کمدی و مفرح به نام «ورود آقایان ممنوع» بود که با استقبال خوبی هم رو به رو شد. جوان اما در آخرین تجربه سینماییاش چرخشی 360 درجهای داشته و از همه آنچه تاکنون کارگردانی کرده فاصله گرفت. «نگار» آخرین ساخته این کارگردان در سینماست که در ژانر پلیسی- معمایی ساخته شده تا جوان نیز مثل خیلی از دیگر کمدیسازهای تلویزیون ثابت کند در سینما میتواند در ژانرهای کاملا جدی نیز فیلم بسازد.
سعید آقاخانی/ از طنز به تلخ
سعید آقاخانی از سال 88 نامش را به عنوان کارگردان در تلویزیون ثبت کرد و در اولین تجربه سریالسازیاش هم سراغ مجموع طنز به نام «عید امسال» رفت که نوروز 88 از تلویزیون پخش شد. او در ادامه نیز چند سریال از جمله «روزهای بد، بهدر»، «خروس»، «دزد و پلیس»، «نقطه سر خط»، «خوشنشینها»، «راه در رو» و «زن بابا» را برای شبههای مختلف کارگردانی کرد که همه مضمونی طنز داشتند. آقاخانی اما مانند برخی دیگر از همتایانش در اولین تجربه سینماییاش ژانری کاملا متفاوت با انچه که پیش از آن در تلویزیون کار کرده بود را انتخاب کرد. او در «لامپ صد» که سال 93 آن را کارگردانی کرد سراغ قصه تلخ اعتیاد و درگیری یک خانواده با این معضل رفت و ساخت یک فیلم اجتماعی را به نام خودش ثبت کرد. حضور محسن تنابنده در نقشی کاملا جدی و گریمی متفاوت در این فیلم نیز یکی دیگر از ویژگیهای متفاوت آن بود.