فرشید خدادادیان
خبر تلخ و تکان دهنده بود. دوست گرانقدر و فعال فرهنگی اجتماعی دیار خوزستان، رامین ناصح دیگر در میان ما نیست.
رامین ناصح فورک دبیرکل کانون آینده نگری ایران و عضو سابق جبهه ملی ایران،بیستم آذر ماه 1360 در خانواده ای اهل علم و فرهنگ چشم به جهان گشوده بود. پدرش دکتر محمد ناصح از دندان پزشکان حاذق استان خوزستان است و فضل و کرامت پدر و مادر مهربانش در رشد و نمو رامین چشمگیر بود و همین کرامت و تمکین از وی انسانی سرشته با جان آدمیت ساخته بود.
رامین از عنفوان نوجوانی اهل کتاب و مطالعه و تحقیق بود و بزودی راهش را از بازیگوشی های هم سن و سالانش جدا کرد.به ایران و ایرانی عشق می ورزید و در سخت ترین شرایط فعالیت های سیاسی و اجتماعی در ایران،همتی بلند و تلاشی وافر داشت.همت و تلاشی که حتی ممنوعیت از تحصیلش در مقطعی در دانشگاه،مانع از پیگیری اهداف و ایده هایش نداشت.
آشنایی من با زنده یاد ناصح به اواخر دهه هفتاد و دوران اصلاحات باز می گردد و مجالی که در دوران دانشجویی من و دانش آموزی ناصح برای قلم نگاره هایی در خصوص مصدق و نفت و خوزستان در نشریات معدود محلی و استانی فراهم شده بود و تداوم این دوستی تا هنگام خداحافظی او از کره ی خاک!
هردوی ما به تبع شرایط سنی و البته عقلی نگاهی کاریزماتیک به مصدق داشتیم و یک دهه زمان برد تا از این نگاه یک سویه و جانبدارانه به نگاهی نقاد و واقع گرا برسیم.جبهه ملی ایران در سال ۱۳۸۲ توانست پلنوم خود را تحت عنوان عنوان پلنوم اللهیار صالح برگزار نماید. در این پلنوم اساسنامه جدید جبهه ملی ایران، اصول هفت گانه و خط مشی جبهه ملی مشخص گردید و رامین در بین نام های بزرگی که مرجع ما در باورهایمان بودند به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی درآمد و در این راه تلاشی وافر داشت.
رامین در شهریور 1383 پس از جلسات متعدد و همفکری با گروهی از فعالان فرهنگی استان خوزستان اقدام به تشکیل «کانون آینده نگری» نمود.کانونی که من هم افتخار عضویت در شورای مرکزی آن را در کنار رامین و دیگر دوستان داشتم و جلسات و همایش ها و انتشار بولتن ها و بیانیه ها و هزار کار نکرده که تا سال 1384 مجال انجامش را داشت و داشتیم.
تمام این کارها علاوه بر همت بلند رامین،حمایت و همراهی پدر و مادری فرهیخته را به همراه داشت که پر پرواز فرزندانشان بودند.ساختمانی بنام خود رامین در کیانپارس در سرما و گرمای خوزستان محل مراجعه جوانان و میان سالان و فرهیختگانی بود که دغدغه های اجتماعی و فرهنگی و البته سیاسی بسیار داشتند و کانون آینده نگری ایران و رامین ناصح پذیرای همه ایشان بود.با چهره ای متبسم و ادبی وافر و طنزی که تا زمان درگذشت برادر کوچکترش "آرمین" همواره همراه او بود و بعد از مراسم ختم آرمین دیگر آنرا در بیان و کلام و نگاهش ندیدم و ندیدیم که پرواز آرمین غمی بزرگ برای او و خانواده اش بود!
از زنده یاد ناصح، کتابها و مقالات متعددی به چاپ رسیده است.آثار او بیشتر در زمینه های نواندیشی دینی و تاریخ صدر اسلام و تصوف،فرهنگی و آسیب های اجتماعی و تاریخ است.برخی آثار او عبارتند از؛بزم عارفان (1386 نشر البرز فردانش)مهار اعتیاد نیازمند عزم ملی است(1387 نشر البرز فردانش)دغدغه های انسان آینده نگر (1389 نشر جادوی قلم)پیشرفت و توسعه بر بنیاد هویت انسانی (1391 نشر البرز فردانش)مسلـمانی زسر گـیریم و دیوان اشعار .
با آغاز به کار دولت تدبیر و امید و گشایش نسبی فعالیت های تشکل ای مردم نهاد در سراسر کشور فعالیت های کانون آینده نگری ایران نیز مجددا رونق گرفت.
خود رامین در این زمینه در پایگاه اطلاع رسانی کانون نوشت؛
طی سالهای ۸۴ تا ۹۲ و دوران هژمونی تفکری در تقابل با سازمانهای مردم نهاد در مدیریت کلان کشور، کانون آینده نگری ایران که در پاییز ۸۳ مجوز گرفته بود، از معدود تشکلهایی بود که در خوزستان پرچم فعالیتهای مدنی را برافراشته بود و علیرغم دشواری های فراوانی که بر سر راه کوششهایش به وجود آمد، عرصه فرهنگسازی و پیگیری آرمانهای اجتماعی را ترک نکرد و به مدد اعضای جوان، نخبه و عمدتا تحصیلکرده خویش دستاوردهای قابل توجهی را در حوزه های متعدد فعالیتش ببار آورد.پس از روی کار آمدن دولت اعتدال در سال ۹۲، تلاشهای کانون در راستای اهداف فرهنگی و انساندوستانه¬ اش شدت گرفت و در سال ۹۴ به اوج خود رسید. ارتقاء کمی و کیفی جلسات و نشریات کانون در نیمه دوم سال ۹۴ بسیار چشمگیر بود. اما در انتهای این سال، عواملی چند، که مشغولیتهای اعضای ارشد و شخص اینجانب از جمله آنها بود، به رکود فعالیتها و تشکیل نشدن جلسات به مدت یکسال انجامید. هرچند سازمانهای اصیل و ریشه دار، با وقفه های اینچنینی از میان نمی روند و همواره نیروی بالقوه ای برای راه اندازی مجدد آنها بجای خود باقی است.
کمرنگ شدن حضور من در کانون، به سفرهای متعدد دور و دراز به مدت یکسال در اکناف ایران برای یافتن گمشده معنویم (پیر و استاد راهنما) و بدست آوردن پاسخ سؤالهایم معطوف می شد. در این سفرهای زمینی هر چند به بسیاری نتایج مورد انتظار نرسیدم و فهمیدم در همین اهواز و جلسات دوست داشتنی خودمان می شد عرفان و حقیقت را یافت (یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم…)، ولی تجربیات و آموخته های بسیار مفیدی از طریق حضور و مطالعه در اقشار و اقوام مختلف کشورمان و طبیعت و محیط زیست مناطق گوناگون کسب نمودم، و یک سالی که با این سفرهای فشرده سپری شد، به اندازه ده سال زندگی عادی برایم تجربه فراهم آورد که در اداره هرچه بهتر کانون نیز بکار می آید. سفرهایی به اصفهان، شیراز، مشهد، تربت جام، نیشابور، گناباد، بیرجند، قم، تهران، ری، اراک، خمین، رشت، لاهیجان، دشت ارژن، شوشتر، ماهشهر، و… که تماما با بازدید از زیارتگاهها، خانقاهها، مراکز فرهنگی و دیدار با اساتید و شخصیتهای دانشمند و باتجربه در سلوک معنوی همراه بود، از نزدیک با طیفهای مختلف فکری، فرقه های صوفیانه و مذهبی، گرایش های فلسفی و همینطور بافت فرهنگی و اوضاع اجتماعی بسیاری نقاط کشور آشنا شدم. این سفرهای ارزانقیمت، بسیار بابرکت اما توأم با خستگی و گاه اتفاقات تلخ بود که به هر روی سپری شدند.
در فروردین امسال (1395)که به اهواز برگشتم بجز میل شخصی، شاهد تمایل اعضای کانون به شکل گیری مجدد فعالیتها، به ویژه در قالب گردهمایی های پرشور و منظم سابق بودم. اشتیاق دوستان مرا مجاب کرد که به این امر همت گمارم و در این راستا تعدادی از اعضای ارشد و اساتید را در اهواز و تهران ملاقات کردم و مقدمات کار فراهم گردید. امروز کانون آینده نگری که فعالیتش را همزمان با پیروزی مجدد دولت اعتدال و تداوم و تحکیم فضای مساعد برای حضور و بروز NGOها تجدید می کند، با تکیه بر سوابق و تجارب مدیران خود به بازسازی تشکیلاتی و تجدید قوای سازمانی و مرور دوبارهء باورداشتهای فکری می اندیشد؛ تا همچون سالهای پیشین، در خوزستان و نقاط دیگر کشور در حوزه های تخصصی خود نقشی چشمگیر ایفا کند.ناپیوستگی و وقفه طولانی در فعالیتها، طبعا جوشش و کوشش مجدد را با دشواری هایی روبرو می سازد که با عزم و اراده خستگی ناپذیر اعضای انگیزه مند، آسان خواهد شد. با مواهبی که خداوند یکتا به این جمع عاشق عطا کرده است، دور از نظر نیست که به زودی شاهد احیای هرچند توانمندتر کانون و رونق بیش از پیش برنامه های آن باشیم.
در اینجا به نوبه خود بخاطر کم کاریهای سال گذشته از کلیه اعضا و علاقمندان کانون پوزش می طلبم و امید دارم که بتوانیم دست در دست هم و پا به پای یکدیگر شگفتی ها بیافرینیم و در مسیر آرمانهای شامخ کانون حرکت کنیم.
اگر قسمت "بولد" BOLD شده در متن فوق از رامین عزیز را توصیه و وصیت وی به دوستان و همراهان بدانیم، فعالانه امیدوارم چراغ کانون آینده نگری ایران به یاد رامین عزیز همواره پر فروغ بماند.
رامین عزیز . روانت مینوی باد و دیدار به قیامت.
خداحافظ رفیق!