اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
آخرین اخبار
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار
کد خبر: ۷۵۳۳۵
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۸
در پیچ و خم‌های جاده خاکی و سنگی، نسیم خنک همراه گرد و غبار حاصل از عبور اندک ماشین و بعضا موتورسواران، رفتن به «ژرف» برایم گویا، «انتهای زمین» را به تصویر می‌کشید.

به گزارش ایسنا، وقتی پایم به انتهای زمین باز و قرار شد غم‌انگیزترین لحظات مردمان ساده‌دل و سخت‌کوش ژرف را به واژه‌ها بسپارم و پای درد دل اهالی در سکوت فرو رفته بنشینم، بهت زدگی پیرزن خمیده‌ قامت ژرف که سیل اخیر 20 مردادماه خراسان‌رضوی دیگر چیزی برایش جز قامت شکسته اما همچنان امیدوار باقی نگذاشته بود، قدم‌هایم برای آغاز صحبت با او، سست و سست‎تر می‌شد.

شمسی‌خانم را موقع رفتن و باز کردن قفل خانه به گل نشسته‌اش که به همراه دختر، داماد و نوه‌هایش در گوشه‌ای از انتهای زمین زندگی می‌کرد، دیدم.

 
 
غم پایان ناپذیر چهره شمسی‌خانم شاید به اندازه روستا و خانه‌اش که دیگر چیزی از آن باقی نمانده، اجازه نمی‌داد بر روی پاهای گِلی‌اش بیاستد و هرازگاهی روی زمین خانه‌اش می‌نشست و با بهت بسیار و در دنیای خود فرو رفته، به نقطه‌ای نامعلوم خیره می‎شد و در بین صحبت‌های دختر و دامادش با آن لهجه‌ای زیبا اما یخ‌زده چند کلمه‌ای مبهم از سیل آن روز تلخ برایم می‌گفت.

داماد این خانواده از لحظه وقوع سیل برایم می‌گوید که هشت نفر از افراد خانواده‌شان در خانه شمسی‌خانم زندانی شده بودند و اهالی روستا دیگر امیدی نداشتند و با نگرانی بسیار برای رهایی آن‌ها دعا می‌خواندند.

خط سیل نقش بسته بر روی دیوار خانه را نشانم می‌دهد و اظهار می‌کند: «هشت نفر از افراد خانواده ام وسط سیل بودن و نزدیک بود این خونه و همگیشون با هم برن.»

در بین صحبت‌هایش به درخت تنومند و ریشه‌های قوی حوالی خانه اشاره می‌کند که اجازه نداده سیل از سمت دیگر، خانه را خراب کند و وسیله‌ای برای نجات جان خانواده‌اش بوده است.

او ادامه می‌دهد: «باجناقم سیدِ و به هر حال به جدشون متوسل شدیم و خداروشکر اتفاقی نیفتاد. بعد از کم شدن سیل، پنجره رو شکستیم و نردبان گذاشتیم و دو دختر 3 ساله و شش ماه و دو بچه 5 و 6 ساله و 4 آدم بزرگ از این حادثه جون سالم به در بردن».

داماد شمسی‌خانم اضافه می‌کند: «سه روز طول کشید وسایلی که گِل، لای و لجن گرفته بود رو از خونه خارج کنیم. مادر خانمم 26 ساله که بی‌سرپرسته، 6 تا دختر داره و تحت پوشش کمیته هستش و این خونه رو هم کمیته براش ساخته».

او عنوان می‌کند: «درآمدی نداره و تو همه این 26 سال زندگی خودشو از راه کمک‌های کمیته امداد امام‌خمینی(ره) و بعضا کمک‌های این طرف و آن طرف گذرونده، دام و باغی هم نداره و در حال حاضرم تو چادرهای هلال احمر زندگی می‌کنه».

«میگن وام می‌دن، اما وقتی درآمدی نداره به چه دردی می‌خوره. می‌گن وام می‌دن خونه بسازه اما وقتی زمینی نداره کجا خونه ساخته بشه.» این‌ها صحبت‌های زهرا، دختر شمسی خانم که آن طرف خانه و در کنار مادرش ایستاده است.

زهرا از این موضوع ابراز نگرانی می‌کند که دو ماه دیگر برف می‌آید و با این اوضاع، امکان زندگی در چادر وجود ندارد. « مادرم هرچی داشت مثل ظرف، گاز، یخچال، رختخواب همشو سیل برده و دیگه هیچی نداره و فقط خودشه. اون روزی که کمیته امداد اومد گفت 20 میلیون وام می‌ده اما با این مبلغ نمی‌شه خونه ساخت، فقط می‌شه زمین خرید».

فاطمه خانم یکی دیگر از اهالی روستای ژرف است که وقتی در کنار ما حاضر می‌شود، نفس‌زنان از لحظات وقوع سیل می‌گوید. او یک مشهدی است که برای داشتن زندگی بهتر چند سالی است که به روستای ژرف نقل مکان کرده و به قول خودش توانسته بود زندگی شهری خوب اما در ابعاد کوچکتری را با مشقت تمام برای خودشان مهیا کند.

او می‌گوید: «در زمان سیل من و همسرم تو خانه بودیم. ما زنبور و دامداریم و وقتی سیل تو رودخونه سرازیر شد، هنوز به خونه‌ها نرسیده‌ و بارونم هنوز تند نشده بود و همسرم ماشین رو از جلوی خونه برداشت و جلوی حموم و در کنار تراکتور گذاشت. رفت گوسفندارو از طویله بیرون بیاره که حداقل سیل اونارو نبره».

فاطمه خانم تصریح می‌کند: «شاید باورتون نشه، اما اینجا صحرای محشر شده بود. تا دیدم سقف خونه در حال ریختنه، دست همسرمو گرفتم و با زور از خونه بردمش بیرون و طولی نکشید سیل ماشینمون و تراکتور همسایمون رو با خودش برد. از حدود 20 گوسفند، 11 تاش واسمون موند و سیل همه زنبورامونم برد».

او با بغضی در صدایش می‌گوید: «علاوه بر این، سیل دو طبقه کامل خونمون با اسباب و اثاثیه رو هم با خودش برد. الان حتی عینکم ندارم و تار می‌بینم، شما اومدین لباس مناسبی نداشتم بپوشم و اصلا وضعیتی هستش که نمیشه در موردش چیزی گفت».

فاطمه خانم خاطرنشان می‌کند: «کاش آب و فاضلاب می‌یومد و جلوی ساخت و ساز خونه رو می‌گرفت و حداقل می‌گفت ده متر برین عقب‌تر خونه بسازین. به من می‌گن چرا اینجا خونه ساختین، در حالیکه اینجا از قبل خونه ساخته شده بود. سیل قبلی فقط قسمتی از صحن حیاط خونمون رو از بین برد. التماس کردم که با بودجه خودمون سیل بند بزنیم، اما گفتند ما اجازه نداریم و این موضوع در حیطه آب و فاضلابه».

«خدارو شکر کن شب نبود، که اگه شب سیل می‌زد، خدا گواهی 30 جنازه از این روستا می‌بردن.» این حرف‌های هاجر خانم از دیگر اهالی روستای ژرف خطاب به فاطمه خانم است که خود را به خانه شمسی خانم رسانده که شاید بتواند اینگونه حرف‌های دلش را به گوش مسئولین برساند.

او عنوان می‌کند: «دهیار ما بُرش نداره و نمی‌تونه و شورا هم همینطور، چون تو اجتماع نگشتن. باید بتونن حق مردمو بگیرن. من می‌گم مسئولیتی که قبول کردی باید اینجا و پیش مردم باشی، چرا بری!».

هاجر خانم می‌گوید: «سیل، از گله 600 گوسفندی، 130 راس گوسفند برده اما آمار دقیقی نداریم چون که گله گوسفند چند تا خانواده باهم بود. فقط می‌گن حمایت از روستایی، اگر کسی به داد این روستا نرسه، ژرف از جمعیت خالی می‌شه».

او اضافه می‌کند: «ما سال 50 از این روستا رفتیم. تابستون سال 49 مشابه این سیل اومد و به حدود چند خونه رسید. زمستون اون سال برف زیادی اومد و با هلیکوپتر آرد و دکتر اومد اما این روستا الان چند تا شهید و مجروح داده اینجا نباید اینطوری باشه. اینجا یه روزی گذرگاه کلات بود و اینجوری شد. واقعا دردناکه».

هاجر خانم ادامه می‌دهد: «تو این مدت یه جاده آسفالته نصفه و نیمه واسمون زدن و یه برق و یه آب اومده. تلویزیون، روستایی رو نشان می‌ده که 20 خانوار داره، اما بیا و ببین چه امکاناتی دارن. مگه ما مسلمون و مال این وطن نیستیم. ما جز خدا هیچ کسی رو نداریم. این روستا هیچ کسی رو نداره به دادش برسه».

«ژرف»؛ روستایی در دهستان کبودگنبد بخش مرکزی شهرستان کلات خراسان رضوی.

در سیل روز جمعه، 20 مردادماه بالغ بر سه میلیارد تومان زمین‌های کشاورزی و گردو تنها محصول کشاورزی و همچنین در حدود 1000 راس دام این روستا دچار خسارت شد. 15 خانوار این روستا از سیل اخیر دچار آسیب شدند و در حال حاضر در چادرهای هلال احمر سکونت دارند.

در همه لحظاتی که از «انتهای زمین» دور می‌شدم، هزاران سوال بی‌جواب همانند گرد و غبار راه روستای «ژرف» من را همراهی می‌کرد که مردمان آن روستا تا چه اندازه می‌توانند به دور از هیاهوی خاص یک شهر در انتهایی‌ترین نقطه زمین زندگی بسیار ساده خود را بگذرانند و گویا؛ ژرف «ما» در سیاره دیگر به راه و کار خودش ادامه می‎دهد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
اینستاگرام شوشان
شوشان تولبار