چند سال پيش ولاديمير پوتين در گفتوگويي به ويژگي و خصوصيات مردم روسيه اشاره كرد و معتقد بود كه اين كشور را كسي نميتواند با عقل درك و با معيارهاي معمولي اندازهگيري كند، چرا كه فرهنگ روسها از لايههاي مختلف و متنوع برخوردار است و اگر كسي ميخواهد اين كشور را لمس كند، بايد بالههاي كلاسيك تماشا كند، چايكوفسكي گوش دهد و تولستوي، چخوف ، گوگول و... بخواند.
در كنار اينها اما مهمترين راه، صحبت كردن با مردم روسيه است و آن هنگام خواهيد فهميد كه روسها اصلا پيچيده نيستند. در گپوگفت با افراد از قوميتهاي مختلف و به خصوص در شهرهاي گوناگون روسيه به خوبي نوع نگرش اقوام مختلف به يكديگر را در خواهيد يافت و اگر كمي دقيقتر شويد حتما متوجه تفاوت سليقهها و بعضا نگاههاي از بالا به پايين برخي نسبت به قومي ديگر خواهيد شد. اين موضوع در همه جوامع كم يا زياد وجود دارد، اما هنگامي كه با كثرت اقوام روبهرو ميشويم، اگر سياستگذاري صحيحي تدوين و اعمال نشود، ميتواند خطرات زيربنايي عميقي داشته باشد كه آثار آن براي هميشه در تاريخ و فرهنگ يك ملت حك شود.
يك پرسش اصلي در رابطه با هر ملتي وجود دارد: «چه چيزي ما را متحد ميكند؟» به اين سوال از جنبههاي مختلف ميتوان پاسخ داد؛ برخي دولتها ترسيم يا وجود يك دشمن واحد را اتحاد بخش يك ملت ميدانند و برخي ديگر توسعه اقتصادي؛ به نظر ميرسد كه روسها براي پاسخ به اين پرسش اساسي ضمن تاكيد بر هدفي مشترك، تساهل و تسامح ميان اقوام را عامل اتحاد جامعه و ملت روسيه ميدانند و با تكيه بر همين اصل، دولت همواره درصدد است مردم را از سياستزدگي دور نگه دارد و جنبههاي فرهنگي و اجتماعي آنها را پررنگتر كند. فضاي جامعه روسيه به گونهاي است كه كمترين نگراني شهروندان در رابطه با موضوعاتي نظير محدوديت در حقوق مدني، دموكراسي و آزادي بيان است (4 درصد). برآيند اين عوامل سبب شده است تا امروز تنها هفت درصد جامعه موضوع اقوام را به عنوان يك خطر احساس كنند؛ حال آنكه 17 درصد در سال 1999 اين موضوع را يك خطر ميدانستند. اگر بخواهيم مهمترين رفتار و سياستگذاريهاي دولت در خصوص وحدت اقوام را بررسي كنيم، سه عامل دارد:
1- استفاده از جايگاه و ظرفيت فرهنگ براي اتحاد اقوام: دولت روسيه به حقوق اقوام توجه ويژهاي دارد و همواره تاكيد ميكند كه در مدارس زبان مادري در كنار زبان روسي تدريس شود و دانشآموزان در كنار تاريخ روسيه، سرگذشت قوم خود را نيز مورد مطالعه قرار دهند. از همين رو كرملين تاكيد دارد كه زبان روسي به عنوان زبان دولتي و زبان تعاملات بين اقوام است و حتما بايد به آن توجه داشت، اما از سوي ديگر زبان مادري را نيز به هيچ عنوان نميتوان ناديده گرفت، چرا كه زبانهاي اقوام روسيه بخش جداييناپذير فرهنگ مليتهاي اين كشور است.
2- تخصيص بودجه و پيگيري مطالبات اقوام: چهار سازمان بر موضوع اقوام در روسيه تمركز دارند: نخست شوراي روابط بين اقوام است كه شخص رييسجمهور رياست آن را بر عهده دارد. همچنين آژانس فدرال، كميته امور اقوام در پارلمان و شوراي اقوام روسيه از ديگر نهادهايي هستند كه وضعيت و مطالبات اقوام را مورد بررسي قرار ميدهند.
جالب است بدانيد كه رييسجمهور هر ساله جايزهاي به مبلغ دو و نيم ميليون روبل به منظور تحكيم وحدت ميان اقوام اعطا ميكند كه البته نامزدهاي دريافت اين جايزه ميتوانند يك استاد دانشگاه يا از بين آكادميسينهاي روسيه، منتخبين در حوزه علوم اجتماعي و علوم تاريخ و زبانشناسي، شوراهاي علمي و دانشمندان سازمانهاي فرهنگي، علمي و آموزشي فعال در حوزه روابط بينالملل، سازمانهاي خودمختار قومي- فرهنگي و تشكلهاي قومي سراسري روسيه باشند كه در حوزه تقويت اتحاد اقوام روسيه فعال هستند.
3- آزادي تريبون براي اقوام: اگر اخبار فدرال جامعه روسيه را دنبال كنيد، حتما هر هفته به چندين گزارش از نشستها و كنفرانسها در دانشگاهها، انستيتوها، اتاقهاي اجتماعي مناطق و ديگر سازمانها و نهادهاي فدرال با موضوع اقوام برخورد خواهيد كرد كه طي آن فعالين اجتماعي به تبادل نظر و آسيبشناسي اقوام در منطقه خود ميپردازند. بدون شك اين ميزان برنامهها سبب ميشود كه اگر مشكلي وجود دارد بهنگام، تبيين و بررسي شود تا در آينده به يكباره به صورت اعتراضهاي اجتماعي به مرز انفجار نرسد. بايد توجه داشت روسيه ميان خاورميانه و جامعه غرب است، اما در خصوص آزاديهاي قومي به جرات ميتوان گفت كه از جمله كشورهاي پيشگام است.
منبع: اعتماد/احمد وخشيته