امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
رضا کدخدازاده: در یکی از شب های گذشته تلویزیون خبری فارسی زبان مشهوری اوضاع میدانی شهرهای زلزلهزده ایران را از خانمی جویا شد که خود را خبرنگار محلی معرفی کرد.
او در خلال اظهارات خود گفت : «گلایه مردم از این بود که در این چند روز تنها مناطق کردنشین و اهل تسنن و خیلی کم از تهران به مردم زلزلهزده کمک کردند»!
اگر شما هم از خواندن این اظهارات احیاناً شاخ درآوردید، تعجب نکنید! حداقل این شانس را داشتهاید که این اظهارات را به صورت نوشتاری بخوانید که روح ندارد!
اگر این جمله را از زبان گوینده مدعی می شنیدید در حالی که همزمان تصاویر کمک مردم ایران -و به احتمال زیاد شامل کمک های خودتان- به زلزله زدهها پخش میشد، یحتمل تا مرز سکته هم پیش میرفتید!
واقعاً برخی مواقع کلام از بیان شگفتزده شدن از بیانصافیها و بیمعرفتیهای برخی افراد قاصر است! مگر میشود آدمی به خاطر خوشآمد عدهای انگشتشمار وجدان را زیر پا بگذارد؟!
جالب اینجاست که خودمجری شبکه ای که گویا چند وقتی است از رنگوبوی قومی گرفتن مسائل ایران بدش نمیآید نیز این اظهارات غیرمنصفانه را تاب نیاورد و با تعجب در واکنش گفت: وقتی در مناطق زلزلهزده شیعه و سنی در کنار یکدیگر زندگی میکنند، مردم کمککننده چه طور میتوانند شیعه و سنی را از یکدیگر تمیز دهند؟!
خانم مصاحبه شونده در پاسخ گفت: منظور من «کرد بودن» و «اهل سنت بودن» بود! اما کاش مجری محترم در پاسخ به ایشان یادآوری میکرد مردم مناطق زلزلهزده اغلب کرد هستند و در حالی که کرد هستند شیعه، سنی یا اهل حق یا پیرو سایر مذاهب اند و البته در کنار یکدیگر زندگی میکنند و تفکیک آنها در کمک رسانی و طرح چنین مدعایی جز با غرض و احیانا مرض امکانپذیر نیست!
اینکه ادعا شود کمکها فقط از سمت مناطق کردنشین روانه مناطق زلزلهزده شده مثل آن کسی است که روشنی روز را انکار کند و نمیشود به زور به کسی گفت روشنی روز را بر زبان بیاور اما حداقل انتظار این است که دیگر نگوید روز، تاریک است!
از ایشان می توان پرسید مگر کسی منکر نقدهایی است که به مجاری رسمی کمککنندهها وارد شد و در همین چند روز در رسانههای مختلف حتی نهادهای مهم هم از نقدهای تند و تیز در امان نماندند. پس چه دلیلی دارد پای مردمی را که خالصانه و عاشقانه از همان لحظات ابتدایی وارد گود شدند و صحنههایی خلق کردند که آدمی تنها با اشک دیدگانش میتواند به آنها واکنش نشان دهد، وسط کشید؟!
نقد مدیریت بحران در شکل اداری و رسمی آن به جای خود، نقد پاره ای رفتارهای زشت هم به جای خود، اما شرافت و وجدان فراتر از همه این نقدها و تمجیدها قرار دارد.
آیا مردم تبریز، ارومیه، اهواز، شیراز، اراک، گیلان، مشهد، کرمان و ... بر روی اقلامی که برای هموطنان زلزلهزده خود اهدا و ارسال کردند، نوشتهاند «برسد به دست کردهای شیعه»؟!
آیا علی دایی و جواد خیابانی که آذری هستند رفتهاند و چراغ قوه بر دست گرفتهاند که تا هر غیر کردی را یافتند، تنها به آنها کمک کنند؟!
آیا امثال حافظ ناظری که خودش کُرد است، دوستان و همراهانی با خود برده که در آن شرایط بگردند ببینند چه افرادی در خواندن نماز، تکتف (با دست بسته نماز خواندن اهل سنت) میکند تا مبادا کمکی به آنها انجام گیرد؟!آخر این دیگر چه ادعایی است در این هنگامه که یک طرف خرابی و ویرانی و از دست دادن است و یک طرف این همه احساس انسان دوستانه؟
واقعاً برخی انگار نمیخواهند در هیچ شرایطی به این نفرتپراکنیهای قومی پایان دهند! آخر چه چیزی گیرمان میآید از اینکه تا این حد وجدان را زیر پا بگذاریم. اصلاً مردمی که در ابراز احساسات نوعدوستانهشان سر سوزنی به قومیت و مذهب و ... آسیبدیدگان فکر نکردند به کنار. ای کاش حداقل از مردم مناطق زلزلهزده که با این حال و روزشان، روی کاغذ و تکه پارچههای مندرس به هر زبانی که بلدند از ملت ایران فارغ از قومیت و مذهبشان تشکر کردند، شرم کنیم.
به افرادی از این دست باید گفت: نه نقد تند و تیزِ صادقانه آنقدر سخت و ترسناک است و نه معروف شدن از قِبَل یک گزارش نادرست و دروغ آنقدر شیرین که آدمی بخواهد پای بر شرافت خود بگذارد.
مولا علی ع در نهجالبلاغه می گوید: «نه مرگ آنقدر ترس ناک است و نه زندگی آن قدر شیرین که آدمی پای برشرافت خود گذارد.»