شیر صحرا، عمر مختار

شوشان - علیرضا عامری

 درگیری های لیبی من را به یاد فیلم عمر مختار می اندازد.

عینک او از همه آن بزن بزنها و تک و پاتکها زیباتر و به یاد ماندنی تر است.

این عینک داستانی زیبا در خود دارد و به موازات فیلم، تاثیر شگرف خود را در تاریخ لیبی با درایت یک کارگردان در جای جای صحنه ها می گذارد.

1- عمر مختار معلم قرآن بود. عینکش در مدت تدریس، مونس او، همراه قرآن و نشان از چشمانی که گاهی از بالای عینک بچه ها را می نگرد، داشت. راستی چرا قرآن را با عینک باید دید در حالی که می شود مردم را بدون عینک و خیره نگاه کرد؟

2 - هنگام اسارت عمر مختار، وقتی فرمانده ایتالیایی عینک را به او میدهد به فرمانده می گوید من وعینک هر دو اسیر شماییم! گویی مثل او(که یک شخصیت بزرگ انقلابی است) عینکش هم شخصیتی حقیقی دارد. الحق و الانصاف این عینک چه جایگاهی دارد!

3-     عینکش را در بازداشت تحویل میگیرد و با لطافت عینکش را پاک می کند و سکه پول ایتالیایی تقدیمی به او را ورانداز می کند و به فرمانده می گوید که سکه مربوط به کشور فلان و فلان و فلان هم در کشور ما هست و این دلیلی بر حقانیت شما در لیبی نیست. عینکش محکی است برای مقیاس اصل از فرع!

4-     وقتی طناب دار بر گردنش نهادند عینکش را بر چشمان می گذارد و پیش از اعدام، بعد از قرآن خواندن، عینک را برداشته و در دستان می گیرد. این عینک تا لحظه آخر تاریخ ساز لیبی، با او همراه بود و از او جدا نشد

5-     کودکی بنام علی (که پدرش در میدان مبارزه شهید و مادرش در اردوگاه و به اتهام کمک به مبارزین و رساندن آذوقه، اعدام شده و شهید شده بودند) در میان انبوه مردم، عینک عمرمختار را برمیدارد و با خود می برد و بدینسان قیام مردم لیبی ادامه می یابد و این عینک کماکان ...