شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۴۸۰۹
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۷:۵۴

شوشان – فاضل خمیسی : بر حسب عادت هر  چند دقیقه یا در اولین فرصت پیامهای جدید در واتساپ را نیم نگاهی میکردم، غالبا اسامی نویسندگان مقاله یا نقدها آشنایند، هر چند بخاطر ناامیدی روز به روز از تعداد آنان کاسته میشه،  اما همین تعداد امیدوار به تغییر اوضاع، بخودی خود امیدوار کننده است.

 خبر شهادت جاسم حمید را در واتساپ خواندم، مردی میانسال با محاسن کاملا سفید و چهره ای که در عمق آن آشنایی را رقم میزد.

از خبر رد شدم، امکان نداشت، جاسم حمید باشد!! آخر او اینقدر پیر نبود! تصویری جوانتر از او زده بودند،  با عینک آفتابی بر چشم، و هر چند عینک زده بود، اما اینبار خود،  خودش بود... جاسم حمید،  دوست حصیرآبادی و همکلاسی و هم مسجدی...،!!

دکتر حصیمی دبیر دروس عربی و قرآن دبیرستان ابوذر حصیرآباد بود،  همان دبیری که با لباس رزمندگی و خاک آلود در کلاس درس حاضر می شد و بی وقفه درس می داد،  من و جاسم پشت یک میز می نشستیم،  و او چقدر آرام بود،

حالا دکتر حصیمی در رثای جاسم مینویسد و من جاسم را با آن محاسن سراسر سفید نشناختم، حالا دیگر کسی نیست با لباس خاک آلود درس زندگی و آسمانی بدهد،  شاید نسل جاسم ها در انتهایند، اکنون دیگر چهارشنبه سفیدها، دوره گردهای پاسارگارد، تخطئه کنندگان اصحاب رسول خدا(ص) و کسانی که واجبات دینی را به چالش میکشند، خریدار دارند، بین گذشتن و گفتن درمانده شده ایم،  آخر اینکه، اینبار  معاویه های زمان، رسما ابو موسی اشعری ها و عمروعاص ها را در کنار خود دارند، عمروعاصی که در خلوت فجور می کند و در عیان قرآن را با صوت خوش میخواند... جاسم! خوب شد که رفتی، دعا کن ما هم دیگر اینجا نباشیم، احساس میکنم، بجایی میرسیم که برای نفس کشیدن هم باید دروغ گفت و ریا کرد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار