شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۵۰۷۹
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۵۷
محمد مالی

هر انسانی یک ماجرا دارد و یک درد. ماجرایش گفتنی است و امّا دردش را نمی توان بازگفت، درد خود اما ماجرایی سواست.

«سید طاهر» ساکن ملاشیه با سه فرزند معلول و دو بیکار، «خدا رحم» ساکن منبع آب با شش دختر دم بخت، «قباد» مستاجر کوچه های چهارراه زند که مادر و خواهرانش را تحت تکفّل دارد و دوره گرد فصلی است، هر کدام قصه و ماجرایی دارند اما آن چه سید طاهر و خدارحم و قباد را در کنار یکدیگر می نشاند درد آن هاست.

درد بیکاری، درد فقر، درد هزینه های بالای درمان، درد قبوض آب و برق، درد عرق شرم نداری، درد جهیزیه و اجاره و سفره های خالی و سبدهای غذایی لاغر، درد آشنای بی کسی؛ دردِ درد.

سید طاهر و خدارحم و قباد نقاط مشترک دیگری نیز دارند، اصولاً نمی دانند واتساپ و تلگرام وایبر و لاین و تانگو چه صیغه ای است. نمی فهمند دعوای روزنامه چی ها، سایت های محلی و رسانه های اشتراکی و جمعی چگونه ماهیّتی دارد. آن ها از صف بندی های سیاسی و رقابت های قومی و دعواهای جناحی بی خبرند. حتی نمی دانند چپ رادیکال و راست محافظه کار یعنی چه؟ آن ها چه می دانند چه کسی با چه مدرک و کدام قومیّت و وابستگی بر کدام مسند نشسته است. آن ها نه گوجه نارمك را ديده اند و نه انكار گراني دلار را شنيده اند. آن ها را با پیش خبر تهدید آمیزی که بُغض آلوده می تراود چکار؟ که راستی! دایره دانستن سید طاهر، خدارحم و قباد بر هندسه نداشتن ها و البته دردهایشان کشیده شده است...

به قول حاج کاظم آژانس؛ «من شما را که مخاطب این نوشتارید، نمی شناسم، اما اگر این مقاله را به زبان فارسی خوانده اید یعنی با این دردها و آن زخم ها آشنایید، مبادا زرق و برق دنیا رگ غیرتتان را خشک کند.»

آری؛ رگی که باید بجنبد! مبادا در غوغای حرص و منیّت و سیاست بازی، صدای دردمندانه سید طاهر و خدارحم و قباد گم شود. مبادا...

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار