خلاصه سخنرانی فردین علیخواه (جامعهشناس) در دانشگاه گیلان
جامعه شناسان ایرانی توجه جدی به تحولات مد در ایران نداشتهاند. معمولاً این نظر وجود داشته است که در این کشور باید به مسائل مهمتری پرداخت. مطالعات مردم شناسان و قومنگاران درباره لباس اقوام ایرانی بسیار چشمگیرتر از تلاش جامعه شناسان برای شناخت مد در ایران معاصر است. درمقابل، در سطح جهانی، محققان علوم اجتماعی تحقیقات قابلتوجهی درباره مد داشتهاند. این مطالعات عمدتاً مبتنی بر نظریههایی است که جامعه شناسان کلاسیک در خصوص مد داشتند که در ادامه به برخی از آنها اشاره می کنم.
مد؛ تمایز یا تشابه؟
تورشتاین وبلن نگاهی طبقاتی به مد دارد. ازنظر او مد و بهطور مشخص لباس یکی از ابزارهای ارسال پیام به دیگران است. او در کتابش با عنوان طبقه تنآسان که درواقع بررسی طبقهای اجتماعی در اروپای قرن نوزدهم است میگوید که یکی از کارکردهای نحوه لباس پوشیدن این طبقه آن است که به دیگران بگویند نیازی به کار کردن و زحمت کشیدن ندارند. نوع کلاه، دستمالگردن، کفش براق و عصای این طبقه گویای آن است که پول؛ خودش به سمت آنان میآید و آنان کار طافت فرسا نمی کنند. ازنظر وبلن حتی زنان طبقه تنپرور هم با بستن شکمبند و گن نشان میدهند که شوهرشان پول کافی برای ولخرجی و بریزوبپاش دارد و آنان زن مهمانی، نشستن و لم دادن هستند تا زن بشور و بساب.
زیمل هم بهطور خاص به بحث مد پرداخت. زیمل شهرهای بزرگ زمان خودش را مظهری از مدرنیسم میدانست و سعی کرد آنها را نقد کند. رشد عقلانیت در شهر و وجود نوعی بیتفاوتی مدنی یا حواسپرتی خودخواسته، باعث میشود تا آدمها مانند هم شوند. درواقع تفاوت بین آدمها به شکل چشمگیری کاهش یابد. رفتارها استاندارد شود. در این وضعیت مسئله تفرد و یکتایی فردی دغدغهای جدی میشود. قرار نیست همه زیر چرخ عقلانیت شهرهای بزرگ له شوند. ازنظر زیمل در اینجا مد وسیلهای است که به ظهور فردیت مجال میدهد. فرد با مد میگوید که من در مقابل امواج عقلانی شدن و یکدست سازی حاکم بر شهرها، تسلیم نمیشوم. از طرف دیگر زیمل مد را طبقاتی میبیند. او از اصطلاح " نشت" استفاده میکند. مد معمولاً بهگونهای است که از طبقه فرادست به سمت طبقه فرودست نشت میکند. بهمحض آنکه طبقات پایین از طبقه بالا تقلید کرد و یک مد همهگیر شد طبقه بالا مجدداً به مدی دیگر متوسل میشود. این چرخه همچنان ادامه مییابد. ازنظر زیمل یکی از کارکردهای مد همزمان تشابه و تفاوت است. من با پوشیدن یک لباس یا آرایش خاص، میگویم که جزو این طبقه هستم و جزو آن طبقه نیستم.
در نیمه دوم قرن بیستم نظریههای معروف به خردهفرهنگی هم به مد پرداختهاند. ازنظر اینان مد درواقع نوعی واکنش به تغییرات اجتماعی و فرهنگی نامطلوب است. مثلاً وقتیکه ارزشهای مردانه تهدید میشود و زنانه یا مردانه بودن لباس از بین میرود شاهد مدهایی از طرف مردان هستیم که تلاش دارند هویت مردانه را تقویت و تثبیت کنند.
اما در سالهای اخیر مد عمدتاً به موضوع هویت و هویتسازی مرتبط شده است. یعنی مد امری فردی و انتخابی فردی تلقی میشود. افراد تلاش میکنند با کنار هم قرار دادن اقلام و عناصر بعضاً متفاوت و متعارض، برای خودشان هویت بسازند. در قرن نوزدهم مسئله آن بود که من با این مد میخواهم بگویم جزو فلان طبقه هستم، در قرن بیست و یکم میخواهم بگویم که من کی هستم؟
در ادامه بخشی از یافتههایم در خصوص مد در بین مردان را ارائه میدهم:
مصاحبهشوندگان از اینکه در معرض توجه دیگران قرار بگیرند خوشحالاند. از نگاه خیره زنانه به خودشان احساس خوبی دارند.
مصاحبهشوندگان دوست ندارند لباسهایشان همانی باشد که دیگران میپوشند. آنان دوست دارند متفاوت باشند. دوست ندارند متعلق به جریان غالب مد به نظر برسند.
مد برایشان انتخابی فردی است. با کنار هم قرار دادن عناصر مختلف سعی میکنند تا هویتی مشخص و متمایز برای خودشان بسازند
همه آنان با مداخله نهادهای رسمی در مد مخالفاند. نهادهای رسمی را خدمتگزار میدانند و معتقدند که این ما هستیم که باید به سیستم بگویم چگونه باشد و نه سیستم به ما.
تعدادی از آنان به برخی چهرههای مطرح مانند فوتبالیستهای معروف جهانی ارجاع دادهاند و بیان داشتند که مد موردنظرشان را از آنان اقتباس کردهاند.
زنانگی و مردانگی برای مردان معیاری مهم بوده است. اصرار داشتند که مد باید زن و مرد را متمایز کند.
به نظر میآید که نقش طبقه در جامعه فعلی ایران در خصوص مد کاسته شده است و ما بیشتر شاهد اجتماع سلیقهها هستیم تا طبقه یا خردهفرهنگ مشخص درباره مد.
*منبع: کانال مسائل اجتماعی ایران