امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان – عبدالرحیم سوار نژاد :
یکی از اساتید می گفت در جلسه
ای دعوت شده بودم ،در آن جلسه قرار بود در مورد موضوعی بحث گردد از همان ابتدا آقایی که
چون حسین کرد شبستری بالا نشسته بود هرچه می گفت اکثریت تایید می کردند («حسین
کرد» یکی از پهلوانان ایران است، که شاگرد پهلوان مسیح تکمهبند تبریزی بود. وی پس
از اختلاف با همسر مسیح، تبریز را ترک میکند و در اصفهان به جمع پهلوانان شاه عباس
میپیوندد. وقتی حسین کرد مالیات هفتساله ایران را از پادشاه هند گرفت و به دربار
شاه آورد، شاه عباس به او خلعت فراوان داد و از آن پس، حسین کرد از نزدیکان شاه شد.
جایگاه او در میان پهلوانان شاه عباس همچون جایگاه رستم در جمع پهلوانان شاهنامه است).
اگر نطق می فرمود که مثلا از مخلوط کردن آب با شکر و آبلیمو شربت آبلیمو پدید می آید
؛ اکثریت حاضر چنان با شعف این کشف را تایید می کردند که گویی در عمرشان نه آب دیده
اند نه لیمو !
وقتی هم بحث به زمینه های تخصصی
رسید چنان اظهاراتی بیان می شد و مورد تایید قرار می گرفت که مرحومان پیاژه و فروید
و ارشمیدس در قبر می لرزیدند . بعضی متخصصان حاضر هم چنان محتاطانه مطالبشان را بیان
می فرمودند که گویی دارند منشوری سخن می گویند!و در انتها نیز تسلیم نظرات غیر تخصصی
آن آقا می شدند.
در پایان جلسه از یکی از حضارپرسیدم
که چرا مهملات آن آقا را تایید می کردید؟ فرمودند: کل بودجه پروژه ها در کف با کفایت
همین آقاست که شربت آبلیمو را اختراع فرمودند و در یافتم که این هم وصل یار می جوید و رضایت دلدار
. حق و تخصص و مصلحت عامه نیز باید قربانی این دلدادگی شود. رومن رولان گفته بود :
«هر نژادی . هر هنری . ریاکاری خاصی دارد.
خوراک این جهان اندکی حقیقت است
و بسیاری دروغ. روح آدمی ناتوان است و تاب حقیقت ندارد
دین او . اخلاق او . سیاست او
. شاعران و هنرمندان او باید آن را در لفافه ای از دروغ بپوشانند و پیش او بگذارند».
متاسفانه این شیوه از تملق و
ریا چنان در جامعه ما جا افتاده است که به
عنوان یک روش در سلسله مراتب سازمانی به کار می رود و بالا دستی ها هم یا بدان پاداش
می دهند و یا حداقل با سکوت موید آن می شوند. بالانشینی قدری دارد که قدرها را می شکند
! حتی اگر در جلسه یا سازمانی کسی از تمجید و مداحی بالانشینان بپرهیزد سرکش و یاغی لقب گرفته و عملا از سیستم کنار گذاشته
می شود و منزوی می گردد.با آنکه قرآن در رابطه با تملق و چاپلوسی فرموده است: «لاَ
تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَواْ وَّیُحِبُّونَ أَن یُحْمَدُواْ بِمَا
لَمْ یَفْعَلُواْ فَلاَ تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِّنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ
أَلِیمٌ؛ [آل عمران/188]گمان مبر آنهایی که از کارهاي زشت خودشان خوشحال میشوند و
دوست دارند (مردم آنها) را به خاطر کار (خوبي) که نکردهاند مورد تعريف قرار دهند
از عذاب الهي برکنارند، (بلکه برعکس) برايشان عذاب دردناکي است!».
همچنین حضرت علی (ع) در نهج البلاغه
فرموده است:
«شر اِخْوانِکَ مَنْ داهَنَکَ فى نَفْسِکَ وَ ساتَرَکَ عَیْبَکَ»;
«بدترین دوستان تو آنهایی هستند که با تو مداهنه و چربزبانی میکنند
و عیوب تو را میپوشانند»
اما کمتر دیده شده است که با چاپلوسی ، مدیری نیشش تا بنا گوش باز نشده ویا خدای
نکرده مرئوسی را برای تملق و مداحی توبیخ کرده باشد. اگر چنین شود و مدیر خود را بی
نیاز ازین چاپلوسی ها و رشوه های کلامی بداند و در مقابل آن ها عکس العمل بایسته ای
نشان دهد مسلما ریشه این عادت خشک خواهد شد و شکوفایی اجتماعی محقق می گردد .نمی دانم
چه بگویم فقط ترجیح دادم هرگز در جلسه ای که بالانشینی دارد شرکت نکنم ، در کتاب زوربای
یونانی نوشته نیکولاس کازانتزاکیس ، زوربا
شعارش این است که ” زنده باد زندگی و مرگ بر مرگ ” . پس چرا باید چنین باشیم؟ .
تو ظاهرساز و من حقگو، ندارد
غيـر از اين حاصل
من و از كس بريدنها، تو و ناكس نوازي ها