شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۹۱۷۸
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۷ - ۱۸:۵۲
محمدسعید بهوندی

چون در این آشفته بازار بی رمقی و کم حوصلگی کسی نای خواندن و توجه به مطالب را ندارد، از این کوه درد و افسوس و کتاب قطور ناگفته ها "سربسته و مختصر" می گویم که؛ در قضیه فاجعه ی دانش آموزان معصوم تهرانی و موارد مشابه سه گروه اگر نگویم مقصر، ولی به شدت قابل نقد و تحلیل اند :

اول؛ نظام تعلیم و تربیتی که آموزش صحیح، علمی، مطلوب و تجربه شده در تمام کشورهای ریشه دار، صاحب دانش و ترقی را رها کرده و گرفتار روزمرگی و حاشیه ها شده است. در این نظام(تعلیم و تربیت) باری به هرجهت، از نفس افتاده و کم تاثیر ظاهراً همه چیز هست، الاّ آموزش به معنای واقعی کلمه و زندگی ساز، هر ناآمده ی از راه رسیده ای مدرسه و کلاس مقدس در اختیارش گذاشته می شود و هر که توصیه شود و از لابی گریهای قوی تری برخوردار باشد،! ابلاغ و میز مدیریت و صدارتش می دهند.

غافل از اینکه این محیطی که قداست و اهمیتش شانه به شانه ی خانه ی خدا زده و به زعم بنده تاثیرگذارتر و حساس تر است، چنانچه آلوده گشت، پاکیزه کردنش حداقل به قیمت از دست رفتن نسل هایی از انسانها و مقطعی از تاریخ کشوراست.

دوم، خانواده ها؛ که متاسفانه در اینجا درد و غصه و شیون بسیار است با بهانه و بی بهانه، آنقدر سرگرم امور معیشت و گاهاً رقابت ویران کننده بر سر زرق و برق زندگی شده اند، که وضعیت تاسف بار که نه؛! بلکه نابوده کننده ی فرزندان خویش را ندیده و یا خود را به کلی به خواب زده و یا خوش خیالی پیشه ی کرده اند.

اکثریت والدین علیرغم اینکه چهره ی بزک کرده ی زندگی ها، ادعاها، منم زدن ها و کلاس گذاشتن هایشان گوش فلک را کر نموده است، ولی از کمترین دانش و مهارت علوم و فنون آموزش و تربیت فرزندان خویش برخوردار نیستند و یا اگر هم باشند، به دلیل خستگی از مشاغل متعدد، حرص و ولع سیری ناپذیر برای یک درهم بیشتر و یا هم از سر ناچاری برای تامین هزینه های کمرشکن زندگی، اصولاً هر وقت از محیط منزل خارج شده و داخل شده اند، فرزندانشان را در وضعیت خواب مشاهده کرده و با آنان ملاقاتی و برخوردی نداشته و ندارند. پس دیگر چه آبی از این آتش خاموش گرم خواهد شد.

سوم، آموزش در اکثریت مدارس کشور به پایین ترین سطح خود، از هر حیث؛ چه کمی و چه کیفی تنزل پیدا کرده است و اگر هم تک ستاره هایی(معلم و مدرسه) در این آسمان غم انگیز! بسختی سو سو می زنند و هنوز شعله ی عشق قطارشان به خاموشی نگرائیده است، لابد به دلایلی که خودشان بهتر می دانند، سوخت اضافی بهمراه دارند.

آری؛ مدیر خسته، معاون خسته، معلم خسته و نالان و بی انگیزه، در چنین فضایی چگونه انتظار می رود معلم عزیز و شریف و مظلوم و دارای حق و حقوق این کشور، که دیدن هر روزه ی تبعیض های آشکار و عریان، اعصاب و روان او را به ضعیف ترین و شکننده ترین حالت ممکن رسانده است، علاوه بر آموزش چهار عمل اصلی،! در کنار آن نیز درس شرافت و اخلاق و زندگی هم به فرزندان ما بیاموزد.‌

چرا کسی نمی خواهد باور کند که؛ عمود خیمه ی تعلیم و تربیت کشور، آری همان که اسمش معلم بوده و هست، به دلایل آشکارتر و روشن تر از خورشید، سالهاست دست و دلش آنطور که لازم و واجب است، به کار تعلیم و تربیت فرزندان من و شما بند نیست.

تو را به هر که می پرستید؛ تحسین او را رها کنید، برای او روز و هفته انتخاب نکنید، برای بزرگداشتش مراسم و سیمنار نگذارید، سالن های همایش را برای بازنشستگانشان پر نکنید، برایش سوت و کف نزنید، هورا نکشید، سرود و ترانه و شعر نسازید، کتاب و مقاله در وصفش ننویسید، همه ی اینها ارزانی خودتان،!!! فقط کمی، آری فقط کمی باور کنید که او هم مانند دیگران پدر و مادر یک خانواده است. او هم عیال وار است.

او هم مانند دیگران چشمان و دستان و دلهایی منتظر در خانه دارد. او هم به مهمانی می رود و مهمان به خانه اش رفت و آمد دارد. معلمان سالخورده اش نیز مانند دیگران نوه و نتیجه و عروس و داماد دارند، فرزندانش جهیزیه می خواهند، بخدا آنان نیز بیمار و بستری می شوند، محتاج رفتن به سفر و زیارت و گردشند، دچار حادثه و عزا می شوند و...!

بنابراین هیچ شکی نداشته باشیم، تا زمانیکه این عمود خیمه(معلم) را به هر دلیل؛ چه غفلتاً و سهواً و چه عامداً و از سر عناد! از هر نظر(آموزش، گزینش، استخدام و حقوق و مزایا) رها کرده و فراموش نموده ایم، وضع ما و فرزندان ما نه تنها بهتر نخواهد شد، بلکه منتظر فاجعه های بیشتر و هولناک تری از فاجعه ی تهران در گوشه گوشه ی ایران باشیم.!!!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار