شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۲۳۲۱
تاریخ انتشار: ۰۲ آبان ۱۳۹۷ - ۱۸:۱۴

شوشان - دکتر مجتبی جعفرپور // استاد بازنشسته دانشگاه شهید چمران اهواز :

سالها پیش در سمت مدیر گروه، با دانشجویی روبرو شدم (با نام مستعار او را فرهاد می نامم) که با نبود پدر نان آور خانواده نیز بود. او روزی به من اطلاع داد که از در آمد کار تابستانی خود فقط ده هزار تومان برایش باقی مانده است و بزودی برای هزینه زندگی با مشکل روبرو خواهد شد. بلافاصله پیشنهاد من این بود که من با توجه به وضع مالی نسبتاًخوبی که دارم می توانم به صورت قرض او را یاری کنم، به شرطی که تعهد کند هر زمان که در توانش بود به من برگرداند. البته این شرط برای حفظ حرمت و کرامت او بود. اما فرهاد بلافاصله با علو طبع این یاری را رد کرد و نیاز به انجام کار را مطرح کرد. در همان زمان خبر دار شدم که مقداری ارز را یافته بود و در کمال ناباوری صاحب آن، به او باز گردانیده بود. در قبال این درستکاری، صاحب ارز هدیه ای را به او پیشنهاد کرده بود، اما علیرغم شرایط دشوار زندگی آنرا نپذیرفته بود، حتی برای برای راضی کردن فرهاد برای دریافت هدیه، به من نیز مراجعه نمود. خوشبختانه با معرفی به یک مؤسسه آموزشی، او در آنجا شروع به کار کرد و با موفقت دوره کارشناسی را پشت سر گذاشت.

فرهاد علاقمند به تدریس در وطن بود، اما با کار او موافقت نشد. اما او از پای ننشست و کارشناسی ارشد را نیز علیرغم مشکلات پشت سر گذاشت. در تمام این سالها من و او مانند دو دوست صمیمی ارتباط داشتیم و مقاومت و پشتکار او را تحسین می کردم.

اما فرهاد باز هم به راه خود ادامه داد، او ازدواج کرد،آمادگیهای لازم را برای ادامه تحصیل در یک کشور خارجی به دست آورد و راهی آن دیار شد. فرهاد و همسر شایسته اش هفته گذشته در خارج از کشور میهمان ما بودند. من برای دیدن او و او برای دیدن من لحظه شماری می کردیم. فرهاد و همسرش هر دو دانشجوی دکتری هستند و در آینده نزدیک فارغ التحصیل خواهند شد. ما ساعاتی را با هم گذراندیم و همه از این همنشینی لذت بردیم.

فرهاد با آن همه صداقت و پشتکار نتوانست در وطن خدمت کند، و احتمال بازگشت او نیز با توجه به مشکلاتی که احتمالاً با آن روبرو خواهد شد ناچیز است. با تاسف او ناچاراً صداقت، پشتکار و دانش پیشرفته خود را، در خدمت دیگران قرار خواهد داد.

فرهاد دسته گلی را  برای دوست خود هدیه آورد؛ من بخوبی صداقت و مقاومتی را که در آن موج می زد مشاهده  کردم.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار