شوشان - پژمان کریمی:
کمتر کسی را سراغ دارم که بختیاری زاده ها نشناسد.به غیر از بچه های بیست متری شهرداری که از محله های قدیم اهواز است، برادران بختیاری زاده را خیلی های دیگر نیز می شناسند.ستاره های فوتبال که بخشی از خاطرات بچه های دهه شصت اهواز و خوزستان را به خود اختصاص داده اند..
اما سوزان...او نیز دست کمی از برادرانش نداشت.در معرفت، مهربانی، در استواری ایمان و عقیده به آزادی و آرمانهای انسانی...خیلی آرام بود و عمیق، و در عین حال نکته سنج...کم میگفت اما گزیده و بجا.
در کار تشکیلاتی آنجایی می ایستاد که باید باشد، هدف را خوب تشخیص میداد و خوب میدانست ضربه پاس را چه موقع و به چه کسی بدهد.در دفاع از آرمان های اصلاحات و حقوق زنان، این نیمه خاموش جامعه با کسی تعارف نداشت.این چند سال آخر در کنار فعالیت های مدنی و رسانه ای در امور خیریه و عام المنفعه نیز نام نیکی از خود به یادگار گذاشت.خلاصه هر کجا که بود و هر وظیفه ای را به عهده می گرفت دو چیز او را از بقیه متمایز میکرد؛ آرامش و اخلاق مداری. دو عنصری که این روزها کمتر در حوزه های اجتماعی و سیاسی و حتی رسانه وجود دارند.
این اواخر که دوباره راهی بیمارستان شد با عده ای از دوستان رسانه ای وعده کردیم که به عیادتش برویم ولی در بیمارستان گفتند که امکان دیدنش فراهم نیست...گویا قسمت بود که وعده دیدار به قیامت موکول شود.
ولی یک چیزی ته دلم می گوید او نرفته است...همین نزدیکی هاست...در دل بچه های نیازمند شهر...گوشه خاموشی از آرزوهای زنان این سرزمین...کوچه های قدیمی و مهربان محله های پایین شهر...نشست های صمیمی بنیاد خوزستان شناسی...صفحات روزنامه ها...