شوشان - لفته منصوری:
برای شما هم شاید اتفاق افتاده باشد که وقتی میخواهید برای خودرویتان بنزین بزنید و به کارگر پمپبنزین سلام میکنید اما پاسخی نمیشنوید! یا پاسخ نامفهومی چون صدای بم حرف (M) انگلیسی و یا حتی صداهای دیگر که شباهتی به جواب سلام نیست! راستش ما به همدیگر احترام نمیگذاریم! و میخواهم ادعای مهمتری بکنم اخلاق حرفهای در کار و زندگی نداریم! گویی زندگی روزمره را به صحنهی انتقام از یکدیگر تبدیل کردهایم!
امروز برای چندمین بار از پمپبنزین تازه تأسیس کوی جواهری اهواز روبروی ملی حفاری بنزین زدم. راستش امروز فراموش کردم به کارگر پمپبنزین سلام کنم؛ اما او به من سلام کرد و احترام گذاشت. این صحنه مرا تکان داد. ماشین را متوقف کرده و یکراست به دفتر پمپبنزین رفتم. مرد جوانی نشسته بود. به او گفتم: به شما تبریک میگویم بابت این کارگران مبادیآداب و محترم که به مشتریان خود اینچنین احترام میگذارند. این مزیت بیبدیل پمپبنزین شما است. جوانانی مؤدب که به مشتریان خود نهایت احترام را گذاشته و به سؤالات آنها پاسخ میدهند، یک برند معتبر برای حرفه و کار شما در این استان است.
اطمینان داشتم که پشت این رویداد یک فلسفهی مدیریتی نهفته است. فلسفهای که فارغ از آلام و دردهای روزانهی ما به «انسانیت» بها میدهد. امروز عصر دوباره به این پمپبنزین مراجعه کردم. خوشبختانه «میثم مکوندی» مالک این پمپبنزین را ملاقات کردم. او میگوید: پمپبنزین اش اولین دارندهی دستگاه تبدیل بخارات به بنزین موسوم به کهاب است؛ و بزرگترین جایگاه عرضه بنزین با 60 نازل در استان خوزستان و دارای سکوهایی با عرض بالا جهت سوختگیری و نرمافزار و سختافزار تانک مانیتورینگ و ... اما او کارگران باکلاسی دارد که به آنها افتخار میکند.
ما میتوانیم به یکدیگر رحم کنیم و انتقام نگیریم! ما میتوانیم چون میثم مکوندی فلسفهای برای احترام متقابل بنیان نهیم در یک پمپبنزین یا مدرسه، دانشگاه و اداره! ما میتوانیم بدون سازوبرگ و بودجه و سخنرانیهای ممتد، اخلاق حرفهای را برای بقاء و استمرار انسانیت پیریزی کنیم! ما میتوانیم لبخند را به همدیگر هدیه کنیم! حتی با یک سلام و یک احترام! به همین سادگی! اینجاست که مدیریت معنا و منزلت خود را مییابد!