شرح این هجران و...!!!

بدون مقدمه

زیر سوال بردن بسیاری از مدیران و سوء مدیریت هایشان در چنین زمان حساسی که همه ی ملت و مدیران و مسئولان دستگاهها محتاج داشتن و رعایت تمرکز حواس و بهره بردن از حداکثر شکیبایی و توانمندی ها برای مدیریت بحران پیش آمده هستیم، نه تنها هیچ دردی از دردهای ما را دوا و گرهی از گرفتاریهای ما را باز نخواهد کرد، بلکه مطمئناً مشکلات و موانع ما را بیشتر و مقابله با بحران سیل را سخت تر و پرهزینه تر خواهد ساخت. بنابراین منطق و آگاهی و مصلحت حکم می کند، تا همه دست به دست هم داده و با اتحاد کامل و کمک الهی تمامی مساعی و دانایی و توانایی مان را برای خروج موفق با کمترین خسارت ها و هزینه ها از این بلای زمینی که در سراسر عالم و اکثریت کشورهای جهان مکرر بوقوع می پیوندد، بکار بندیم.

     هیچ شکی نیست، که با دهها دلیل علمی و غیر علمی و از زوایای مختلف در اکثر حوزه ها، می توان به راحتی ثابت کرد که کشور ما در موضوع مدیریت ها و حواشی مستقیم و غیرمستقیم آن دچار مشکلات زیربنایی و عمیقی است و بسختی از آن رنج برده و متاسفانه در ادوار مختلف ضربات سهمگینی از آن خورده و همچنان با آن دست به گریبان است، که بخش زیادی از علت های آن کهنه و تاریخی و ای چه بسا فرهنگی است و بخش قابل توجه دیگری از آن عدم وجود همّت کافی در اجرای مقررات و سخت گیری علمی و ضابطه مند و مستمر مربوط به گزینش و ارتقاء افراد در مناصب کلیدی است و بخش مهم دیگری نیز مربوط به ضعف در برخورد قانونی و بدون کوچکترین گذشت نسبت به عملکرد ضعیف و نامطلوب آن دسته از مدیرانی است که نه تنها مسیر انتصاب و ارتقاء را بدون داشتن لیاقت های لازم و کافی و اعمال لابی گری های مرسوم طی نموده و حکم مدیریت های خود را مخصوصاً در مناصب حساس و عالی گرفته اند، بلکه با جدی نگرفتن مسئولیت های خطیر خود در بخش های مختلف و حیاتی، شوربختانه کشور را با داشتن اینهمه استعداد و ظرفیت و جوانان تحصیل کرده و خلّاق با بحران هایی از این دست مواجه نموده و می نمایند. یک بار دیگر و در پایان مطلب از همه ی آحاد ملت باید ملتمسانه بخواهیم تا قبول و باور داشته باشند که اولویت حیاتی و مهم امروز کشور ما کمک و همراهی با تمامی دستگاه هایی است که وظیفه ی مدیریت بحران سیل را در استان های گرفتار بر عهده دارند و اجرای تمامی هشدارها و دستورهایی است که صادر می نمایند.

و امّا بقول مولانا:

من چه گویم یک رگم هشیار نیست

شرح آن یاری که او را یار نیست

شرح این هجران و این خون جگر

این زمان بگذار تا وقت دگر