شوشان - غلامعباس دیناروند ، منتقد و محقق ادبیات داستانی :
مینیمال یک جریان (و نه یک قالب ادبی) است و محدودیت حجمی در آن راهی ندارد. البته برخی به علت کاهلی هر داستانی که بسیار کوتاه باشد را مینیمال مینامند و ما هم از آن میگذریم و آن را زیر نام داستان مینیمال می پذیریم! مثلا همین داستانهای کوتاهِ کوتاه که این روزها از جمله نوشتارهای پر طرفدار محسوب می شوند. یک داستان 55 کلمهای ممکن است مینیمال باشد؛ اما بسنده کردن به کلمهی «مینیمال» برای توصیف این نوع داستان چندان درست نیست! امروزه این نوع داستانها را داستانهایFlash Fiction یا داستانهای برقآسا هم میگویند. داستانهایی در قالب Flash Fiction و در سبک مینیمال. اگر Flash Fiction را با مینیمال یکی میدانید، باید خدمتتان عرض کنم که مینیمال پدیدهای است مربوط به نیمههای قرن بیستم؛ اما خیلی قبلتر از این حرفها کسانی بودهاند (مثل کافکا) که داستانهای کوتاهِ کوتاه (Flash Fiction) مینوشتند.
البته مفاهیم دیگر همچون میکروفیکشن راه را بر مختصرنویسی بیش از حد باز کرده و کارد بر استخوان زده است. برخی مینیمال ها با صرف زمان و دقت زیاد خلق شده که مفهوم بلندی در پیدارد، برخلاف برخی نویسندگان عجول که میخواهند خیلی سریع یک اثر بیرون بدهند که قطعا ناپخته از آب در میآید، آفرینش یک اثر داستانی نیاز به یک دوره ی آبستنی در ذهن نویسنده دارد آنگاه پس از طی دورهی آبستنی و رشد و توسعه ی همه جانبه سوژه، تراوشات ذهننویسنده به شکل داستان بر صفحه ی سپید کاغذ خواهد چکید.
برخی از نویسندگان فکر میکنند با حاشیه امنیتِ خلاصهنویسی در مینیمال میتوانند همه چیز را فدا کنند اما باید دقت کرد که کم کردن هر عنصری در مینیمال باید منطقی و بر اساس پلات مشخص قصه و داستان باشد، در غیر اینصورت خلاصه نویسی برای آن اثر داستانی ویرانگر است.
اگر داستان کوتاه برشى از زندگى است، داستان مینیمالیستی برشى «ناگهانى» و بسیار محدودتر از زندگى است و باید چنان کوتاه باشد که تأثیر احساسىاش قوى به نظر برسد. مرکز ثقل این داستان، یک شخصیت یا یک رخداد است. اگر در داستان کوتاه، حداکثر فقط نگاه شخصیت متحول مىشود (و نه شخصیتش)، در داستان مینیمال، همین هم ممکن است پیش نیاید. بیشتر داستانهای مینیمال پلات ندارند و اگر داشته باشند، ساده است؛ به حدى ساده که گویى اصلاً اتفاقى نیفتاده است. این پلات ساده، باید در زمان و مکانِ محدودى شکل بگیرد. البته مىتوان با ذکر یک یا چند کلمه به زمان طولانى هم اشاره کرد (براى نمونه: جنگ دوم جهانى تمام شده بود که …) اما خود روایت باید در زمانى کمتر از یک روز یا حتا چند ساعت و گاهى چند دقیقه تمام شود. حال که تکلیف ما با پلات در مینیمال مشخص شد اجازه بدید برگردیم به عقب و بحث پلات را عمیق تر واکاوی کنیم؛ در متون ادبیات داستانی فارسی از پلات به طرح، پیرنگ اشاره میشود. "یک تعریف ساده از پلات این است که خطِ داستانِ رمان است، پلات چرایی داستان است. پلات میتواند، نه الزاما، شامل کی و کِی و کجا شود اما این رویدادهای داستان است که به درستی پلات را تعریف میکند."
حوادث داستان پلات مشخصی برای داستان به ارمغان میآورند. تمام انواع ادبیات داستانی از یک قصه خاص با روایت معین تبعیت میکنند. پس رمان هم یک قصه دارد. داستان کوتاه کوتاه، داستان کوتاه بلند، داستان بلند و حتی رمانس و نظم هم یک قصه دارد.
امروزه بحث استوری مینیمال در خلق بازیهای رایانهای داغ شده است. و بحث استوریبوردها و استریپها هم به بحث قصههای مدرن افزوده شده است که سبب رونق بازار تجاری ادبیات داستانی شده است و ادبیات داستانی را رو به سوی نوعی گیشه و بازاریابی تجاری می برد!
باید دانست که:"خواننده به دنبال داستان است پس اگر اتفاقی رخ ندهد حتی یک رمان ماگزیمالستی هم از نظر او تمام نشده خواهد بود! به یاد داشته باشید که در واقع در داستان کسی یا کسانی هستند که در جایی کاری را انجام میدهند."
با توجه به مطالب فوق می توان دریافت کرد که؛ لازمه مینیمال رویداد و کنش و صحنه است اما باز هم در این موارد؛ سادگی،
بی پیرایگی و از همه مهمتر ایجاز باید مثل خود مینیمال موجز و مختصر باشد اما نه در حدی که به این عناصر داستانی ضربه وارد شود و شیرازهی روایت داستان از هم پاشیده شود و اثر به بیراه برود و کام خواننده را تلخ کند!
منبع: پیوند ایرانیان. شماره 52