شوشان - شهرام گراوندی :
چند دهه از مجادله ی کلامی، مسلکی سیاست مداران دوره ی نخست دولت جمهوری اسلامی در رابطه با برگزیدن مدیران (که آیا باید متعهد باشند یا متخصص؟!) و هرگز هم به یک رهیافت نهایی درست در این رابطه نرسیدند؛ و گاه ”این" بر ” آن" می چربید و گاه ”آن ”بر”این" می گذرد؛ و اینک در پایان چهل سال تاریخ جمهوری اسلامی و ورود به دهه ی پنجم انقلاب، متوجه تغییر بافت و دگرگونی بسیاری از مفاهیم انقلابی دوره ی نخست هستیم.
بسیاری از آن مردان متعهد و متخصص و خدمتگزار در مراحل مختلف رشد تکوینی و عمر انقلاب، یا در جبهه های جنگ شهید شدند و یا به دست دشمنان نظام و انقلاب ترور شدند و یا در مناسبات مختلف سیاسی در این سال های طولانی، رویکردهای دیگری برگزیدند و به حاشیه رفتند.
موجی از نو آمده گان سیاسی و فرزندگان و اقرُبای سیاسیون دوره ی نخست در کنار هنوز عده ای از همان نسل اولی ها، کرسی ها را دودستی چسبیده اند و هنوز تخصص گرایی در این کارزار، یک مفهوم فانتزی و به طور عام لقلقه ی کلامی و شعار زده است.
در خوزستان اما شرایط از اوضاع پایتخت به عنوان شاکله و مرکز فعل و انفعال سیاسی اجرایی، یک مقدار متفاوت تر است.
با انتخاب حسن روحانی و انتصاب یک استاندار جوان که منتسب بوده به جریان اصلاحات و آنها که ایشان را یاری رساندند، آشکارا از متعلقان اصلاح طلبی بودند، خیلی سریع و ظرف مدتی کوتاه، گردش به راست شگفتی یافت و اکنون نمی شود وی را نه یک نیروی چپ نامید و نه یک نیروی راست. نیرویی است که بنا به مصلحت، چهره عوض می کند.
در حالی که بسیاری دیگر از مردان سیاسی جبهه ی اصلاحات در مرکز نیز، همین رویه را اتخاذ کردند و ضمن نومیدی طیف انبوهی از مردم که طرفدار شیخ دیپلمات بودند و با اطوارهای سیاسی اصلاح طلبانه، آرایشان جذب شد؛ در خوزستان نیز، عامه ی اصلاح طلب و کنشگر و فعال اجتماعی سیاسی متمایل به جناح چپ حکومتی، دریافتند که مقوله ی اصلاح طلبی، بیش از یک بالماسکه و سراب نیست.
شاخص اصلاح طلبی (آقای استاندار) بناگاه با انتخاب و برگزیدن راست گرایان معروف که حتا به هنگام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری، اجازه ی نصب بنرها و بیلبوردهای ستاد حسن روحانی را نمی دادند!
به عنوان معاون و مشاور! و بعد هم آهسته آهسته با کنار زدن نیروهای متخصص و کارکشته و یا با بازنشستگی اجباری برخی مدیران، سیلی از نیروهای نامتناسب با مدارک نامرتبط و گاه با بهره گیری از عناصر فرصت طلب اصول گرا!، ثابت کرد که از بیخ و بن اعتقادی به مقوله ی اصلاح طلبی ندارد. چرا که اصلاح طلبی ضرورتن و فی نفسه فقط در اردوگاه اصلاحات موسوم به دوم خردادی بودن نیست.
اصلاحات از منظری، یک ضرورت تاریخی سیاسی برای بقا و پیراستن سیستم از حشو و زوائد و کاستی ها و کاهلی ها و ناشایسته سالاری است.
بنا بر این وقتی ما، نه تنها در ظواهر همراه و همگام با اصلاحات نیستیم، بلکه وقتی در انتخاب و انتصاب و برگزیدن و چینش مدیران کل، میانی و سازمانی نیز یا به جناح راست چشمک می زنیم (در حالی که همین جناح وقتی در مصدر کار بودند، کمترین اعتنایی به مدیران جناح چپ نکردند و نمی کنند!)؛ هنگامی که با بی دقتی و بی توجهی به ساحت نقد و عدم اعتقاد و التزام به مبانی شایسته سالاری که یکی اش، متخصص بودن و فنی بودن و مرتبط بودن در عین تعهد اخلاقی اسلامی برای تولیت مناسبات اجرایی اداری سازمانی است؛ هرگز نمی شود به ما یک اصلاح طلب گفت.
اکثر مدیرانی که در این یک سال اخیر توسط استاندار خوزستان به جامعه ی سازمانی، اداری خوزستان معرفی و تزریق شدند، آشکارا یا فاقد کمترین شاخصههای اصلاح طلبی و یا در تضاد با مفهوم شایسته سالاری هستند؛ و خود نوع و شیوه ی انتخاب و برگزیدن این مدیران نیز در مناسباتی ضد رفتار اصلاح طلبی صورت گرفته و در تقابل فاحش با شایسته سالاری است و به طور عمده، مروج رفتارهای قومی و کلیشه های سنتی و همشهری گرایی نیز بوده است. در حالی که در یک سنت و آیین مشخص و در یک تعریف روشن، اصلاح طلبی و شایسته سالاری، هرگز نمی تواند میانه ای بعنوان مثال با همشهری گری و قوم گرایی داشته باشد! و باید بیش از دیگر نگرههای سیاسی متداول و مرسوم در فاصله گرفتن از مفاهیم سنتی و مناسبات بومی و عشیره ای و قومی پیشقدم باشد.
چنین فرایندی است که دامنه ی بدبینی و اعتراض اجتماعی و کنشگران سیاسی فرهنگی را نسبت به استاندار خوزستان به عنوان نماینده ی دولت در خوزستان افزایش می دهد.