شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۸۲۳۶
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۱۲:۴۵
شوشان - دکتر فاضل خمیسی :
در شهرم بهار خیلی دیر میآید، زمستانش نیز آنقدر نرم و آهسته است که حضور و رفتنش کمتر احساس میشود ، اما ،تابستانش! مثل صاعقه میسوزاند، تا تلف نکند ، نمیرود ، اصلاً گویی شهرم خودِ تابستان است..
  میگویند موها در گرما بهتر رشد میکنند اما واقعاً نمیدانم چرا ، موهای کودکان شهرم خاکستری و سوخته است و تنها چیزی که از آنها رشد میکند دستانشان است ، حکمتش معلوم نیست ، شاید برای اینست که راحت‌تر  در سطل های زباله بگردند .
  چیزی که اینجا زیاد است و از بس که زیاد است آدمی را به تهوع میاندازد ، حرف و کلمه و زیادی سخن است ، بعضی ها میگویند از گرماست عده ای دیگر تعطیلی کارخانجات را علت پر حرفی میدانند و برخی معتقدند ، دست های بلند کودکان و گودی سطل های زباله علت اینهمه سخن بی ثمر است. حالا اضافه بر سراب کلمات ، بیلبردها نیز  پُر شده اند ازقول دادن و عمل نکردن و اینکه شما چه مردم خوبی هستید و چقدر خونگرم و مهمان نوازید ، گفته میشود بوی گندی که بعضی اوقات شهر را به خفگی می کشاند از همین غول تابلوهاست،
 دیروز مردی که دیابت داشت و جایی  را برای دفع بولش پیدا نکرده بود  مجبور شد در کنار ستون یکی از همین بیلبردها ادرار کند. گفته میشود اگر آن تابلوها نبودند شاید آن بنده خدا شلوارش را خیس میکرد؛ واقعاً وجود تابلوهای بزرگ برای شهرم ضروریست ، آبریزگاه و پارک و ... میخواهیم چکار!!
   زمانی  در شهرم ، فوتبال و والیبال و حتی بازی گلف مرسوم بود ، اما بحمدالله  بخاطر مبارزه با استعمار و اینکه مبدعین این بازی‌ها کشورهای استعمارگرند ، مسوولین شهر تصمیم گرفتند ، یک بازی داخلی تولید کنند ؛ اولش خواستند اسم بازی را بگذارند ؛ کجایی هستی ؟ اما گویا با این اسم موافقت نشد بنابراین اسم این بازی را گذاشتند «بند نافت کجا دفنه»!
 تو این بازی همه دنبال بند ناف همدیگه میگردند ،حالا به یُمن بازی بند نافت کجا دفنه ، همه مشغولند ، اما نمیدانم ، چرا دیگه مثل سابق با هم مهربان نیستند!
  مگر بندناف چه ارزشی داره ، حالا در دره دفن باشه یا در جلگه. 
    بعضی که خودشان بازی را راه انداخته  و بند نافشان  هم پیدا  نشده ، با کیسه های پرازآجیل مدام در فرودگاه با بلیط های vip در جیب ،روبروی کولر سالن انتظار نشسته و مانع خنک شدن دیگران میشوند.
 شهرم  داشت به باغِ صلحی با میوه عشق تبدیل میشد که این بازی لعنتی نگذاشت . بگذریم ...!
   اینجا الان  بهشتِ کسانی شده  که بند نافشان بجای اینکه در جایی دفن باشد ، در جیب کت شان سنجاق شده است.
 باز هم دیروز از زنی که شوهرش بیکار و چند بچه قد ونیم قد داشت پرسیدم : روزگار را چگونه میگذرانید ؟ با بی اعتنایی شانه هایش را بالا انداخت و یک کلمه پاسخ داد:
  ــ بی خیال.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار