شوشان - علی عبدالخانی :
در اصطلاح به معادلی از عوامفریبی دماگوژی می گویند و به معنای اغوای مخاطبین از طریق دادن وعده ها و شعارهای فریبنده است.
دماگوگها یا عوامفریبان معمولا خودخواه، تنگ نظر و از خود راضی هستند و نسبت به اطرافیان خود (به استثنای یک حلقه منتفع) بسیار بدبینند.
کسانی هستند که معمولا ادعاهای غیر قابل تحقق و وعده هایی بی پایه و اساس که فاقد پشتوانه هستند را برای نیل به هدف خود به مخاطبان تحویل می دهند و گاهاً با تحریف حقایق سعی می کنند عده ای را به سوی خود جذب و موافقت و تحسین و پشتیبانی آنان را جلب نمایند اما بمحض تحقق هدف همه آنچه گفته شده بود را به فراموشی می سپارند و به حلقه ی انتفاعی خود بسنده می کنند. آنها این روش را هنر مدیریتی تلقی می نمایند. به تصویر کشیدن رقیب بعنوان دیو و رسم خود بمثابه ی یک فرشته اوج هنرمندی آنان است.
برخلاف ظاهر عوام فریبانه دماگوگها که در قالبی از مظلومیت آمیخته به صداقت و صراحت خود را نشان می دهند، واقعیت و نحوه ی مدیریت آنها بسیار پوپولیستانه، تبعیض آمیز، غیر اداری یا قانونی، فرا اخلاقی و غیر تخصصی است. آنها بیشتر مدیریت محفلی و حلقه ای را بر مشارکت اشخاص متخصص و کاردان ترجیح می دهند، با این وجود دماگوگها بیشتر مدیرانی خط گیر هستند تا خط دهنده و مبتکر، اما با توسل به حربه های عوام فریبانه خود را به گونه ای دیگر در معرض افکار عمومی قرار می دهند و تصویری کاملا متفاوت با آنچه هستند را روانه آن افکار می نمایند.
مدیران دماگوگ روشهای عجیبی در تعامل با موفقیتها و ناکامیهای زیرمجموعه از خود نشان می دهند بعنوان مثال از کوچکترین اشتباه یا خطای برخی اشخاص خارج از حلقه نمی گذرند و ممکن است شخص خاطی را در جمع بویژه در حضور خط دهندگان، سرزنش (تحقیر زبانی) کنند و چنانچه همان شخص در جبران سهل انگاری صورت گرفته، دهها کار مثبت از خود نشان بدهد، مدیران دماگوگ هیچ واکنش مثبتی از خود نشان نمی دهند و حداکثر بصورت کاملا انفرادی آنهم بصورت زبانی ممکن است تشکری از آن شخص بنمایند که این امر نشان دهنده ی آن است که اصلاً ملاک برای آنها نوع و کیفیت فعالیت نیست بلکه پیش فرضها و حُب و بغض های شخصی آنها نسبت به اشخاص تعیین کننده نهایی در این زمینه است، بر همین اساس این دسته از مدیران را اصطلاحاً می توان " دماگوگهای انگیزه کش " نامید.
دماگوگها کارهای زیبا و مفید و تامل برانگیز را به صرف عدم انتساب انجام دهندگان آنها به حلقه ی خود یا بدلایل نامعلوم دیگر اصلاً نمی بینند و اگر هم ببینند از کنار آن کارها با بی تفاوتی می گذرند اما کارکردهای نسبتاً منفی حلقه ی وابسته به خود یا عده ای از چرب زبانان و متملقان را نه تنها می بینند و بزرگ جلوه می دهند و می ستایند بلکه آن کارهای منفی یا بسیار ضعیف را شایسته تشویق و بزرگنمایی می دانند و شاید به همین دلیل باشد که برخی محیطها از وجود چنین اشخاص منفعت جو و فرصت طلب به محیط هایی بشدت آزار دهنده و غیرقابل تحمل تبدیل شده است.
یکی از مشخصه های مشترک این نوع مدیران منصوب یا منخوب!! کددهی و ارسال پیام به حلقه هایی است که از آنها خط می گیرند.
دماگوژی انتخابی یا انتصابی یکی از خطرناکترین شیوه های مدیریتی است که با نگاهی به پیرامون خود، شاید بتوانیم مصداق یا مصادیقی برای آنان بیابیم.