شوشان - عباس چهرازی :
عصر دیروز برای معامله ی خودروی شخصیم که یک ۲۰۶ تیپ ۲ هست به یکی از دوستان که توی کار معامله ی ماشین هست مراجعه کردم و بر اساس وعده ای که گذاشته بودیم بنا بود که خودروی مدل ۹۵ خود را با یک ۲۰۶ تیپ ۲ مدل ۹۷ تاخت بزنیم پس از رد و بدل کردن اطلاعات و وثوق کامل از شرایط هر دو خودرو نوبت به اعلام قیمت از سوی آن دوست کارشناس و معامله گر ما رسید و جنابش با تانی و تامل جالب توجه ای قیمت خودرو ی اینجانب را ۵۵ میلیون و خودروی خود را ۷۷ میلیون قیمت گذاشت. نگارنده که دچار شوک شده بودم با تعجب ضمن رد و بدل کردن دوباره ی اطلاعات و مرور صحبت های گذشته به وی یادآوری کردم که چطور در مورد خودروی من به ۵۵ تومن رسیدی؟ و حضرتش به این استدلال بسنده کرد که خودروی شما زیادی استفاده شده و به اصطلاح خیلی رانده شده و ۱۰۰ هزار کیلومتر کارکرد برای ماشین شما یعنی سالی ۳۳ هزار کیلومتر و از این جور دلایل! وقتی از وی جویای کارکرد ماشینش شدم با اطمینان به نفسی پاسخ گفت که ۴۰ هزار کیلومتر بیشتر کار نکرده! با حالتی توام با منگی به وی یادآوری کردم که یعنی سالی۷ هزار کیلومتر بیشتر از ماشین بنده درسته؟ و با نگاهی فیلسوفانه پاسخ گفت بله و نگارنده را با درگاهی جدید از منطق برای تاخت زدن مواجه کرد!!
دویوم؛
هفته ی پیش برای عقد قرار داد اجاره ی منزل به بنگاه معاملات املاک مراجعه کردم، قرار بود که یک آپارتمان ۱۲۰ متری به قیمت ۱۵۰ میلیون تومن رهن در منطقه ی کوی ملت عقد قراردا بشود. در روز عقد قرارداد که همه چیز برای قرارداد نوشته شده بود، صاحب ملک خواهان رهن و اجاره شد و پیشنهاد ۱۰۰ میلیون پول پیش و ماهی یک میلیون و پانصد هزار تومان کرایه شد که بدلیل عدم توان در پرداخت پول کرایه، قرارداد کنسل گردید!
سوم؛
دیروز عصر بعد از بازگشت از معامله ی نشده ی ماشین، به خوانش کتاب "در خرابات مغان" داریوش مهرجویی پرداختم و ماهیت کتاب برایم قدری جذاب شد که مهرجویی به رابطه ی یک پسر ایرانی و یک دختر ایتالیایی در آمریکا در دهه ی ۷۰ میلادی پرداخته و در لابلای این رابطه به تشریح فلسفه و آرا فیلسوفان پرداخته، آنچه که بسیار برایم در این اثر جلب توجه میکرد آن بود که پسر داستان کتاب یک ایرانی سنتی قائل به مناسبات شرعی و نماز و روزه است که برای تامین معاشش در یک قمارخانه مشغول به کار است. در حین خوانش کتاب چیزی که مدام جلوی چشمم می آمد بنگاه مسکن و صاحب ملک هفته ی پیش و معامله کننده ی ماشین یک ساعت قبل بود. و این فکر مثل خوره جانم را می آزارد که ما در جامعه ی به سر میبریم که از سر تا پایش پر از فعل گناه است و ما ظاهرا و در شکل قائل به مناسک سنتی- اخلاقی- مذهبی!
آخر؛
آخری نمانده جز اینکه، ترامپ و وزارت خارجه ش ایران را متهم به بمب باران سایت های نفتی عربستان کرده اند و بازهم تهدید به تلافی! با خود بازهم تکرار میکنم که آقای ترامپ چرا تهدید؟ چرا تحریم؟ این کشور و مردمانش نیاز به تحریم و تهدید تو ندارند، این سرزمین سال هاست که دچار بیماری خود ترامپی شده اند در زمانه ای که تو ترامپ هنوز نیامده بودی.
خلاص/