شوشان - مسعود زالی زاده:
همه کسانی که در شغل معلمی فعالیت دارند، به این نکته واقفند که دانش آموزان هر ساله از نظر نگرشی و رفتاری دچار تغییر می شوند و این تغییرات جدای از آن چه که در جامعه اتفاق می افتد، نیست. معلمی برخلاف بسیاری از مشاغل-که کار و وظایف مشخص و از پیش تعیین شده دارند-ماهیتی فرهنگی و نمادی دارد، به این معنا که دانش و تجربه خود را باید در اختیار کسانی قرار دهد که به راحتی پذیرای آن نیستند و مجموعه ای از عوامل ساختاری و معنایی در این فرایند تاثیر می گذارند.
جامعه ما در دهه ی اخیر به دلیل تحولات فرهنگی سریع و بحران های اقتصادی، در وضعیت خاصی به سر می برد. نوجوانان و جوانان بیش ترین تاثیر را از این شرایط متحمل شده اند و ذهنیت و جهان آن ها با دانش آموزان دهه های پیشین، بسیار متفاوت شده است. همین مسئله بر کارآیی معلم تاثیر بسزایی گذاشته و اجازه نمی دهد که معلمان بتوانند رسالت خود را به خوبی انجام دهند. درباره تاثیر این شرایط که فشار روحی و روانی زیادی به معلمان وارد می کند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
در جامعه ما تحصیلات همواره به عنوان یک عامل مهم در تحرک اجتماعی محسوب شده و طبقات اجتماعی-به ویژه طبقات پایین و متوسط- از این طریق به دنبال بهبود جایگاه خود در جامعه بوده اند. در دهه های پیشین به دلیل تعداد کم افراد تحصیل کرده و شرایط اقتصادی-اجتماعی، این انگیزه برای دانش آموزان وجود داشت که با تلاش در مدرسه و عبور از سد کنکور، بتوانند در آینده موقعیت و جایگاه مناسبی کسب کنند. بر همین اساس معلم ابزارهای زیادی برای ایجاد انگیزه و ترغیب دانش آموزان در اختیار داشت و می توانست تصویری از آینده مطلوب برای دانش آموزان موفق ترسیم نماید. بیکاری گسترده تحصیلکرده های دانشگاهی در کشور باعث شده که معلم نتواند به راحتی از اهمیت علم و تحصیل برای دانش آموزان سخن بگوید؛ چرا که دانش آموزان-به دلیل تجربه های روزمره و مشاهده واقعیت های جامعه-سریعا به این مسئله واکنش نشان می دهند و با مثال های متعددی به بیکاری افراد تحصیل کرده پیرامون خود اشاره می کنند. در ضمن نفوذ روزافزون ارزش های مادی در جامعه و سیطره نوعی فرهنگ مصرفی، روز به روز عرصه را بر علم و دانش تنگ کرده و این برای کسی که هر روز قرار است به امر تعلیم و تربیت بپردازد، رنجی مضاعف است.
معلمان در کنار روحانیت، روشنفکران و... همواره از گروه های مرجع اصلی جامعه محسوب شده و در جهت دهی به افراد نقش مهمی بر عهده داشته اند. معلمان در گذشته در کنار جایگاه علمی، موقعیت فرهنگی و اخلاقی ویژه ای داشتند و دانش آموزان آنان را الگوی اصلی خود می دانستند. اما در شرایط کنونی با کاهش اقتدار گروه های مرجع، معلم جایگاه گذشته خود را از دست داده و برای دانش آموزان، گروه های مرجع دیگری اهمیت پیدا کرده و همین مسئله بر جایگاه و موقعیت معلم در مدرسه تاثیرات منفی زیادی گذاشته است. اگر چه افول مراجع اخلاقی مختص به معلمان نیست، اما نکته مهم این جاست که گروه های مرجعی چون روحانیت و روشنفکر و ... اقتدار غیررسمی داشته اند، در حالی که معلم علاوه بر اقتدار غیر رسمی، وظیفه رسمی و قانونی دارد که در این فضای اجتماعی با کاهش جایگاه معلم در جامعه، هر دو دو نوع اقتدار به چالش کشیده شده است.
در کنار این ها باید به رنج ناشی از مشکلات معیشتی نیز اشاره کرد. مشکلاتی که قرار نیست درمانی برای آن ها پیدا شود و با وعده های بدون عمل و حرف های خلاف واقع همچون افزایش حقوق چهار برابری معلمان همواره بر این رنج ها افزوده می شود.