شوشان - محمدرضا چمن نژادیان:
انقلاب اسلامی با شعار استقلال ، آزادی، نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی به وقوع پیوست.
استقرارش با راهبرد نه شرقی و نه غربی و سپس جنگ تحمیلی عامل گرو کشی های اولیه دنیا و منطقه با ملت ایران شد.
پس از تثبیت انقلاب و حل مناقشه جنگ این گرو کشی ها بدون تعیین تکالیف راهبردی منطقه ای و بین المللی ادامه پیدا کرد. و با وجود پایان نافرجامی که جنگ در منطقه با زیاده خواهی ها با حضور شورای امنیت و بیشتر بلوک غرب برای صدام حسین داشت.
این بلاتکلیفی راهبردی ما بطور کلی با فراموشی سه عامل تعیین کننده ی پویایی اجتماعی، کارآیی مدیریتی و کارآمدی حکمرانی استمرار یافت، و سیر قهقرایی خود را در پیش گرفت.
تا جایی که سه عنصر اساسی اثر بخش بنام کسب منافع ملی، مشارکت موثر ملت در تصمیمات بررگ و زندگی آبرومندانه ی خانواده های ایرانی در محاق رفت، و به نوعی فراموشی شد.
و سندرم ذهنیت دایی جان ناپلئونی هیجانات، توهمات و تخیلات حاکم بر مدیریت امور و تصمیمات گردید.و منادیان ذهنیت دایی جانی ناپلئونی هر گونه مطالبه ی خردمندانه، تصمیم بهنگام عقلانی ترمیمی و اصلاحی در امور را ابتداء به حاشیه و انزوا کشاندند.
سپس از صف منتقدان جدا و به مخالفان سوق دادند.و در نهایت با جاسوسی سازی خادمان ملت و سربازان دیپلماسی میهن را دایی جان ناپلئونی به جرگه ی اپوزیسیون و استکبار گرایی وصل کردند.
و راه هر گونه نگاه مصالحه ملی برای تحقق وفاقی مدنی فراگیر، ارتقاء اجماع عقلانی و کسب منافع ملی را سد نمودند.
در نتیجه نشاط و تعلق خاطر امیدوار کننده از نسلهای قدیم و جدید سلب شد.و عملاً موجبات هدم تعمیق مشارکت ملت در سرنوشت، کنشگری مدنی و تحرکات فانونی احزاب موثر فراهم گردید.
تا جایی که توفیقات ملی و بین المللی خیره کننده ی دست اندرکاران و دولتمردان منتقد یا همان اعتدالی و اصلاحی در تمام ادوار تخریب و نادیده گرفته شد.
و به رغم جزع و فزع کارشکنانه ی مرتجعین منطقه ای و صهیونیزم ها افراطیون داخلی همسو با آنان القاء به ناکامی هم می کردند. و رسانه های ملی، تریبونهای رسمی و نهادهای که از بیتالمال و دولت ارتزاق داشته اند، دستآوردهای ملی و بین المللی را با تبلیغات وسیع خواست دشمنان القاء می کردند .
برجام نمونه ی بارز آن با هزینه های سنگین بر گرده ی ملت بود. که به سرانجام رسیدن اولیه و صد روزی آن اثرات فوق العاده و خیره کننده بر امور خرد و کلان اقتصادی و زندگی عموم ملت داشت.
که مخالفین بین المللی و داخلی را رعشه بر اندام انداخت. و توهمات منطقه ای و بین المللی برای تضعیف نظام و برگشت پذیری افراطیون داخلی به قدرت را محو کرد.
اما مبتلایان به سندرم دایی جان ناپلئونی با پمپاژ ذهنیت خود چنان بلایی بر سر دست اندرکاران و نتایج راهبردی آوردند.
که در کمتر از یکسال آن خوش کامی های داخلی با رشد تاریخی ۱۲ درصدی را به ناکامی دهشتناک مبدل ساختند. و ترامپ را هم با کارشکنی ها ترغیب به خروج از برجام گردانیدند. و عرصه های داخلی و خارجی را چنان با کارشکنی و غبارآلود نمودند.
که سکانداران یکدست شده ی داخلی از طریق رانت حاکمیت با نگاه ملتموسانه ،پر هزینه و تحقیر آمیز به شرق نتوانستند، نتیجه ی ملموسی را کسب کند.
یا حتی به سیاستها و تدابیر برجامی دولتمردان قبل برگردند. چنانچه در چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی با چرخشی آشکار مشاهده می شود.
شعار راهبردی نه شرقی و نه غربی در افکار داخلی و خارجی تحت شعاع همراهی با روسیه قرار گرفته است. و چانه زنی های دیپلماتیک به وضوح در زیر مجموعه ی حوائج و تامین منافع روس ها قبل از هر گونه منافع ملی ایرانیان تعریف و تبلیغ می گردد.
و روس ها بی محابا در مذاکرات هسته ای،مناقشات منطقه ای و بین المللی از ایران به نوعی به عنوان کشوری اقماری و وجه المصالحه بهره می گیرند.
و رفع تحریمهای مانند معافیت های تحریمی که به کشورها و شرکت های خارجی اجازه می دهد تا در پروژه های غیرنظامی نیروگاه هسته ای بوشهر ایران، نیروگاه آب سنگین اراک و راکتور تحقیقاتی تهران کار کنند.
در این مذاکرات خود نشانی آشکار از اولویت کام گیری و تحقق منافع روسیه دارد،و منافع و اولویتهای ایران در مذاکرات پر هزینه که با کارشکنی های داخلی و روسها مواجه شده بود. در ذیل منافع روسیه دیده می شوند.
لغو تحریمهای هسته ای مانند نیروگاه بوشهر و از این دست...گر چه از خواستهای جمهوری اسلامی ایران هم می باشد.
اما اولویت حیاتی و کنونی کشور خارج شدن از بن بست های ایجاد شده با رفع تحریمهای فلج کننده ی مالی و اقتصادی می باشد. که برای ساماندهی زیر ساختها و رفع گرفتاری از شرایط سخت شده ی زندگی آحاد ملت اثربخشی و ضرورت دارند.