بیش از 65 ماه از تشکیل اداره کل فرهنگ و ارشاد منطقه آزاد اروند میگذرد. بر خلاف پیشبینیها، شکوفههای درخت هنر و فرهنگ منطقه با این انتزاع سازمانی، هیچگاه به میوه ننشست.
شوشان - حسین دلیر:
بیش از 65 ماه از تشکیل اداره کل فرهنگ و ارشاد منطقه آزاد اروند میگذرد. بر خلاف پیشبینیها، شکوفههای درخت هنر و فرهنگ منطقه با این انتزاع سازمانی، هیچگاه به میوه ننشست.
بلاتکلیفی، سالهاست گریبان ادارههای ارشاد آبادان و خرمشهر را گرفته و قصد رها کردن ندارد.
شاید بهانهی نقد اکنون، انتصاب پنهانی سرپرست تازه اداره ارشاد خرمشهر به گمان آید. «محمد برکت» افزون بر سرپرستی اداره ارشاد آبادان در واپسین روزهای سال گذشته از سوی مدیرکل ارشاد اروند، با حفظ سمت به سرپرستی اداره ارشاد خرمشهر نیز گمارده شد.
از این دیدگاه پنهانی که با همهی بیخبریاش، رخدادی واقعی بود! میتوان چنین تصمیمی را برآمده از محافظهکاری یا دلواپسی از واکنشها دانست.
از اینرو میتواند دستاویزی روزنامهنگارانه باشد گرچه بیش از این دستاویز؛ دورنمای ناپیدای فرهنگ و هنر در آبادان و خرمشهر، پیرنگ چنین نقدی را الزامی میکند.
این نوشته در پی نقد مدیر یک دستگاه اداری بهمثابه «فرد» نیست که به کارکرد افراد بهعنوان شخصیتهای «مسئول» و «پاسخگو» میپردازد.
نقد عملکرد اداره کل ارشاد اروند؛ نافی ارزش تشکیلاتی آن انگاشته نخواهد شد.
استقرار اداره کل ارشاد در یک گستره جغرافیایی کوچکتر از استان، بیتردید مزیت ممتازی به حساب میآید.
بودنش، مغتنم و به از نبودنش است؛ بدان شرط که ویژگیهای یک ادارهی «کل» را دارا باشد.
مسئولیت اداره کل و نسبتش در پاسخگویی به نقدهای طرح شده در این نوشته؛ نسبت «متولی» به «تولیت» خود است.
نسبت و بستگیای که به زور ساختاربندیهای نوین، نه با مدیریتها و نه معاونتهای سازمان منطقه آزاد اروند امکان شبیهسازی و جبران ندارد.
اداره کل سیوپنجم
با انتصاب «همایون قنواتی» به سمت مدیرکلی در 25 مهر 95؛ اروند میزبان سیوپنجمین اداره کل ارشاد در کشور و سومین در میان مناطق آزاد شد.
امتیازی که بهواسطهی تفویض اختیار وزارتخانهها به مديران مناطق آزاد به دست میآید.
قشم و ارس، راهاندازی مدیریت مستقل در حوزهی فرهنگ و ارشاد را پیشتر تجربه کرده و پس از این دو منطقه، اروند نخستین اداره کل خود را راهاندازی کرد.
آن روزها پروپاگاندای سازمان منطقه آزاد، برپایی این اداره کل را اعمال حاکمیت منطقهای در راستای همگرایی نهادها و تبدیل آنها به ساختاری واحد معرفی کرد.
برای «دستیابی به اهداف عالی فرهنگی و هنری» و ایجاد تحول و توسعه در منطقه! با همان اهمیتی که حصارکشی؛ استقرار گمرک و اعمال حاکمیت سازمان در شئون منطقه دارد.
بلندپروازی مدیران سازمان منطقه آزاد قابل درک بود. کامیابی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی با هدف توسعه اقتصادی؛ به توسعه پایدار و فراگیر در منطقه میانجامد.
برای سازمانی چون منطقه آزاد که بهسان دولتشهری کوچک قصد دارد به اعمال سیاستهای دلخواه حاکمیتی خویش سرگرم باشد؛ موفقیت فرهنگی اجتماعی دستاوردی بزرگ برشمرده میشود.
در دیگر مناطق آزاد کشور بهجای استقرار اداره کل فرهنگ و ارشاد؛ نمایندهی وزارتخانه مستقر است.
سطحی پایینتر و الگویی مینیاتوری از یک اداره کل حقیقی! بر خلاف آن مناطق؛ بُعد جمعیتی، شمار هنرمندان و پیشینهی هنری آبادان و خرمشهر سه مؤلفهی مؤثر در نگرش مثبت وزارتخانه برای این تفویض اختیار بودند.
منطق تاسیس منطقه آزاد، رَستن از مقررات رایج و جَستن از قوانین کهنه است تا این مناطق با برخورداری از قانونی پویاتر در جهت رشد حرکت کنند.
بر پایهی چنین منطقی، زیرساختارها و نهادهای نوبنیان در این منطقه میبایست بهرهمند از چنین اوصافی باشند. وگرنه بهصرف برپایی یک اداره کل؛ پیشرفت و مزیتی حاصل نشده است.
صرف برگزاری جشنوارهها و واگذاری مجوز انواع کنسرت و جشن نمیتوان و نباید چشمبهراه «توسعه» و «شکوفایی» در فرهنگ و هنر منطقه بود!
تفویض اختیار وزیر فرهنگ و ارشاد به مدیرعامل سازمان منطقه آزاد؛ توان مالی و لجستیک سازمان؛ گفتهها و ادعاهای مدیران برای توسعه فعالیتهای فرهنگی؛ سرانه بودجهای مطلوب به ازای فعالان هنری؛ گسترهی جغرافیایی متمرکز؛ رویکردهای معاونت فرهنگی دبیرخانه شورایعالی مناطق آزاد و سرانجام انتصاب «قنواتی» به مدیرکلی ارشاد اروند پس از آن که اتاق مدیریتش در ارشاد خوزستان را به محمد جوروند سپرده بود؛ گزارههایی بودند که حس امیدواری و شگفتی را برای خانواده هنر منطقه در پی تشکیل اداره کل ارشاد تقویت میکرد.
به این گزارهها سرخوشی انتزاع از استان را هم باید افزود. هر ایده و آرمانی که اشاره به تفکیک و انتزاع بیشتر از خوزستان داشته باشد، پشتیبانی آبادانیها و خرمشهریها را در پی دارد.
استان اروندان یا خوزستان جنوبی؛ تشکیل ادارههای کل در اروند؛ تفکیک حاکمیتی منطقه آزاد از کل استان و... از آن دست اندیشههایی است که بر بنیان تفکیک و انتزاع تاکید دارند.
احساس نبود توازن و بیعدالتی در تخصیص بودجه؛ سالهاست ایدهی خروج از دایرهی نفوذ و قدرت استان خوزستان را در آبادان و خرمشهر زمزمه میکند.
همان ایده و احساسی که جامعهی نخبگانی دزفول نیز در تکاپوی تحقق آن بوده و رویای خوزستان شمالی به مرکزیت شهر خود را سالهاست فریاد میزنند.
میراث قنواتی؛ ارثیهی مردانی
قنواتی به پیشنهاد اعضای هیات مدیره سازمان منطقه آزاد اروند و با حکم وزیر به مدیرکلی ارشاد این منطقه منصوب شد. تا این تاریخ او تنها مدیری بوده که در دولت یازدهم دو مدیرکلی را در ارشاد تجربه میکند.
10 ماه و نیم پس از آغاز به کار دولت حسن روحانی -31 خرداد 93- بر صندلی مدیرکلی ارشاد خوزستان تکیه زد و 2 سال و چهار ماه بعد بر صندلی مدیرکلی ارشاد اروند! متولد اول اردیبهشت سال 44 در شهر رامهرمز است.
کارشناسی سینما با گرایش تدوین از دانشگاه هنر تهران دارد و آغاز کار دولتیاش به سالهای 68 و 69 و تدریس در آموزش و پرورش بر میگردد. با این برآورد، زمان زیادی تا رسیدن موعد بازنشستگیاش باقی نمیماند.
در پی لازمالاجرا بودن قانون منع فعالیت بازنشستگان؛ قنواتی در 24 مهر 98 پس از سه سال مدیرکلی در اروند به طور رسمی بازنشسته شد.
در همین زمان «رضا مردانی»، مدیر ارشاد خرمشهر با حفظ سمت بهعنوان سرپرست اداره کل ارشاد منطقه آزاد از سوی اسماعیل زمانی –مدیرعامل سازمان- منصوب شد. از این پس «مردانی» در اداره کل؛ مدیر بالادستی خودش در اداره ارشاد خرمشهر میشود.
کمی پس از یک سال در 30 مهر 99 با حکم وزیر فرهنگ و ارشاد، مردانی بهعنوان دومین مدیرکل رسماً جایگزین قنواتی در منطقه آزاد اروند شد.
حکمی که مرتبط با پیشنهاد مدیرعامل سازمان منطقه آزاد در 24 دی 98 بوده و اکنون پس از هشت ماه به وی ابلاغ میشود.
به طور همزمان با سرپرستی و مدیرکلی ارشاد در اروند، مردانی مسئولیت ادارهی تابعه خویش در خرمشهر را تا 21 دی 99 بر عهده داشت.
مدیریتی موازی به مدت کمابیش 14 ماه که با انتصاب «هادی آبیار» به سرپرستی اداره ارشاد خرمشهر به پایان رسید.
ماندن آبیار در اداره خرمشهر تنها یکصد روز به درازا کشید و او در 31 فروردین 1400 از سرپرستی این ادارهی فرهنگی کنارهگیری کرد. استعفایی که تا هماینک اداره خرمشهر را در گرداب بلاتکلیفی گرفتار کرده است.
مردانی متولد اول تیر 52 در خرمشهر است. فوقلیسانس حقوق گرایش جزا و جرمشناسی از دانشگاه علوم تحقیقات تهران دارد.
کارش را در میانهی دههی هفتاد در بنیاد شهید آغاز کرده و چندی بعد به مجموعه ارشاد خرمشهر پیوسته است. بنابراین بدون دغدغه بازنشستگی، زمان کافی برای مدیریت دارد.
پیش از این با حکم قنواتی -مدیرکل ارشاد خوزستان- در ۲۰ بهمن 93 و با پشتیبانی عبدالله سامری -نماینده وقت خرمشهر- به سرپرستی اداره ارشاد این شهرستان منصوب شد. تجمیع دوران سرپرستی و مدیریت مردانی در فرهنگ و ارشاد خرمشهر به 71 ماه -کمی بیش از ۵ سال و یازده ماه- میرسد.
سنجش پیشینه هر دو مدیرکل ارشاد اروند، شرایط بهتر قنواتی را نشان میدهد. او پیش از حضور در اروند سابقهی مدیرکلی و معاونت فرهنگی ارشاد خوزستان؛ معاونت هنری اداره کل ارشاد اصفهان؛ ریاست شورای نظارت و ارزشیابی اداره کل هنرهای نمایشی کشور؛ ریاست اداره امور سینمایی خوزستان؛ مدیریت موزه هنرهای معاصر اهواز و... را در کارنامه داشته است.
درحالیکه سابقهی مردانی، تنها مرتبط با دوران مدیریت، سرپرستی و کارمندی وی در اداره ارشاد خرمشهر میباشد.
تفاوتهای هر دو مدیرکل را میتوان در یک جمله روایت کرد. تجربه و پیشینه پروزنتر قنواتی در برابر جوانی و بومی بودن مردانی! آنگونه که برخی همکاران رسانهای با گستردن دوگانهسازیها اصرار داشتند؛ قنواتی را مدیری غیربومی، پیر و تحمیلی خطاب کنند و با همان متر؛ مردانی را بومی، متخصص و درونگرا در واسپاری مسئولیتها توصیف کنند.
چه آنکه اگر اداره کل ارشاد در اروند را به دو زمانهی «قنواتی» و «مردانی» تقسیم کنیم، هیچیک از دورهها به لحاظ ویژگیهای فردی هیچکدام از این دو مدیرکل، برخوردار از وجه تمایزی شایستهتر نبوده است!
همان همکاران به دلیل همشهری بودن با مدیرکل مستقر، اکنون خودشان باید منتقد بلاتکلیفیهای مدیریتی در اداره خرمشهر و حتی ساحت میانبخشی فرهنگ و هنر در منطقه باشند.
در غیر این صورت نقدها بهانه بودهاند برای هدف قرار دادن افراد و مهیا کردن شرایط برای برآمدگان تازه! مسیر منحرفی که چند سالی است برخی اهالی رسانه را به بیراهه کشانده و آنان را از «فعل رسانهای» به «فعل سیاسی» و گاه «فعل تشکیلاتی» گرفتار کرده است.
اداره کل در بوته داوری
نه اداره کل «قنواتی» و نه اداره کل «مردانی» در دستیابی به موفقیت مورد انتظار، چنان رجحانی بر دیگری ندارند که بخواهیم کارنامه هر زمانه را به طور جداگانه بارمبندی کنیم. به دور از جانبداری و موضعگیری، اکنون نمیتوان و نباید مدافع مجموع عملکرد فرهنگی و هنری در سالهای واپسین منطقه بود.
چه در بازهی استقرار ادارهی کل ارشاد و چه پیش از آن و در سالهای آغازین تشکیل معاونت فرهنگی در سازمان منطقه آزاد! روزگاری که هنرمندان در هزارتوی وعدههای معاون فرهنگی شورایعالی مناطق آزاد و آدمهای پیرامونیاش؛ بازیچهی رخدادها بودند و محفلآرای جلسه بازیهای ایشان!
آنچه در این سالها گرانیگاه و نقطهی کانونی فعالیتهای فرهنگی و هنری در منطقه آزاد بوده؛ استمرار رویدادسازیها و اصرار بر بودجهریزی برای مناسبتها بود.
احوال فرهنگ و ارشاد منطقه آزاد اروند در همهی این پنج سال و اندی اما آنچنان شباهتی به وعدهها و آرمانشهر خیالی مدیرانش نداشت.
اداره کل نه موجب شکوفایی هنر در این منطقه شد نه به پویایی هنرمند و آشتی ایشان با اهل قدرت انجامید.
و نه حتی توفیقی در توسعهی زیرساختی و کالبدی حاصل کرد! شاید بتوان بهواسطهی اعطای مجوزها، مهمترین دستاورد سالهای اخیر را بهبود اقتصاد برخی کاسبان رویدادهای هنری دانست.
از میانهی سال 92 با تشکیل معاونت فرهنگی، اجتماعی و گردشگری در منطقه آزاد اروند سهم قابل توجهی از بودجههای این معاونت صرف رویدادهایی شد که بیش از هنرمندان به حال مجریان آن خوش آمد.
میزبانی جشنوارههای متعدد فیلم و تئاتر؛ فراوانی رویدادهای موازی و همسان؛ جشنها و نمایشگاههایی که روشن نبود کجای اهدافشان به حمایت از هنر و هنرمند منطقه منجر خواهد شد؟! با چاشنی حرفهای گلدرشت و وعدههای آبدار در رسانه! رویدادها برای مدیران فرهنگی بیشتر به ضیافتهایی میماندند که در آنها ضمن خوشگذرانی فرهنگی؛ دستاویزی برای پولپاشی هنری و خبرسازی فراهم شود.
شناسایی و تقویت استعدادهای هنری؛ ارج نهادن به فعالیتها؛ برقراری ارتباط و تعامل بیشتر با هنرمندان و این دست ادعاها.
گویی همهی راهکارها برای تحقق این سه آرمان، زیر خیمه و بیرق جشنوارهها محقق خواهد شد.
و البته هنرمند آبادانی و خرمشهری به بودجه برای تولید و تالیف اثر هنری بینیاز است! سالن، نگارخانه و مکانی برای تمرین، هنرآفرینی و ارائه نمیخواهد.
به ایدههایی برای تقویت اقتصاد هنر و کسب درآمد پایدار نیازمند نیست! و بهصرف جشنواره و رویداد هنری؛ هنرمند منطقه توانسته مجال بروز و ظهور یابد!
هنرمند نخبه، نیک میداند چه نیتی در پس توجیه همهی این رویدادها نهفته است. برگزاری هرگونه رویداد –ایونت- بهویژه در زمینههای فرهنگی و هنری؛ رویکردی مهم برای جذب گردشگر و توسعه اقتصادی در همهی کشورهاست.
همین کشورها پیش از صرف هزینههای کلان برگزاری رویدادها؛ با سیاستگذاری خیرخواهانه؛ بودجهها را در زمینههای زیرساختی، سختافزاری و هنرآموزی هزینه میکنند.
نکتهای که برگزارکننده رویداد در ایران از اشاره به آن طفره میرود. دلالان رویدادهای فرهنگی فقط به ویترین فعالیتها -برگزاری رویدادها- در این کشورها اشاره میکنند.
دلیلش پرسود بودن در مقایسه با سایر فعالیتها و بخشهاست! و البته رویدادها مدافعانی درون خانواده هنر داشته و دارد.
همانها که پای ثابت پروژههای سفارشی بوده و هستند و از باریکهی این جوی اقتصادی؛ آبی مینوشند و به مصلحت، از وضع موجود ابراز رضایت میکنند؛ بیانیه در حمایت و پیام در مدح مدیران سفرهدار منتشر میکنند!
نقد و اعتراض هنرمند منطقه آزاد چندبعدی است. موازیکاری و دخالتها در تصمیمگیریها؛ فقدان اقتدار سیاستگذاری در مدیریت و بلاتکلیفی سیادت کلان فرهنگی؛ بیانضباطی مالی و اصراف در بودجهها؛ حفظ نمایشی کرامت و شأن هنرمندان تنها در گفتار و فضای رسانهای؛ برخورد سلیقهای و گزینشی با هنرمند؛ نبود چشمانداز واقعبینانه و فقر نگرش مبتنی بر توسعهی فرهنگی و هنری؛ فاصله گرفتن از روزگار پویایی فعالیتهای هنری و... میتوانند ابعاد متکثر این چندضلعی انتقادی باشند.
آمار غیر رسمی صرف بیش از 400 میلیارد تومان از منابع مالی سازمان منطقه آزاد را در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و گردشگری طی هشت سال اخیر خبر میدهد. با فرض این استدلال که ممکن است یک سوم این مبلغ، خاصه در حوزهی «هنر» هزینه شده باشد باید بررسید و پرسید واقعاً به میزان این 130 میلیارد تومان تقریبی؛ هنر و فرهنگ در آبادان و خرمشهر خلق و شکوفا شده است؟!
قربانیان انتزاع
اگر قرار باشد اداره کل اهل هنر؛ بهواسطهی تضادها و تعارضهای ساختاری و مدیریتی در دستگاه گوارشی سازمان منطقه آزاد اروند هضم شود و در نقش یک تسهیلگر تنها به نهاد اعطای مجوز تبدیل گردد، از اساس چه نیاز به تفکیک و انتزاع از استان خوزستان بود؟! وقتی بودجهای برای ادارههای آبادان و خرمشهر تخصیص نمییابد و آن دو همواره با تامین هزینههای جاری مواجهاند.
وقتی حقوق و مزایای کارکنان این دو اداره زیر نظر اداره کل خوزستان پرداخت میشود.
یا مدیریتشان سالهاست بهواسطهی دستدرازی اغیار خارج از دایره هنر و فرهنگ گرفتار بلاتکلیفی گشته؛ مقولهی مدیریت اداره کل در منطقهی تحت نفوذش بهسان تیولداری میماند. همچون پادشاهی در سرزمین بینوایان!
خروجی ملموس این اداره کل و ادارههای تابعهاش طی پنج سال گذشته، محدود به اعطای مجوزهای برگزاری کنسرت؛ جشن و جُنگ و راهاندازی جشنوارههای تکراری و عاریتی بوده است.
در لابهلای همهی این کوششهای بهزعم آقایان انجام شده؛ چقدر نیازهای واقعی هنرمندان و جامعهی هدف –شهروندان منطقه آزاد- به تعبیر همین آقایان احصاء شده است.
نه تنها هنرمندان و فعالان عرصهی فرهنگ و هنر که کارکنان ادارههای ارشاد در آبادان و خرمشهر نیز در شمار قربانیان انتزاع اداره کل فرهنگ و ارشاد منطقه آزاد اروند از استان خوزستان بودهاند. عملکرد اداره کل در شاخص عدالت نیز دست کم از فاجعه ندارد.
به سرانهی اعتبار، تنوع رویداد و اندک زیرساخت فراهم شده نقدهای فراوان وارد است.
به همان اندازه که به هنرهای سینما و نمایش و هنرمندان این دو عرصه در منطقه توجه شد به فعالان و هنرمندان حوزههای ادبیات؛ نشر و کتاب؛ مطبوعات و رسانه؛ هنرهای تجسمی و حتی موسیقی اندک توجهی نشده است.
پینوشت: این نخستین نوشته از یک سهگانهی انتقادی –تریلوژی- در باب فرهنگ و هنر در منطقه آزاد اروند محسوب میشود.
در نوشتهی پسین، 10 نکتهی مستند بهعنوان گواهیهای متقن در نقد کارآمدی این اداره کل خواهم آورد تا تصدیق کنندهی نوشته حاضر باشد.