شوشان - هدیه عامری شاد :
پیک امد در خانه پسرت در خاک است
سازه ها ریخته برسر،حادثه ترسناک است
شیون وناله کنان بر سر هر کوی روان
آنقدر جیغ کشیدم جیگرم دردناک است
قلبم از شدت غم فکر کنم پاره شده
دستم از هر کمکی کوتاه است
مژده دادن پسرت یافت شده
لیک زیر سنگ و اسیر آوار است
این چه لطفی ست خدایا شکرت
شادی و غم که به یکجا ناساز است
سمتم امد یکی گوشی به دست
گفت بشنو پشت خط بیدار است
آنطرف امد صداکه زنده ام غصه نخور
وای بر من این صدا بیمار است
جان مادر! من بقربانت شوم
بی نفس آن صوت تو لرزان است
ای عزیزم کاش در گور شوم
قلب من بی روی تو کم کار است
گفت آن دردانه با آن حال زار
اندکی آرام مادر،غصه ها بسیار است
شاید اکنون زیر خاک افتاده ام
آنچه دیدم گویمت دردناک است
دست وپایی آنطرف تر زیر سنگ
در کنارم کودکی زیبا ولی بی جان است
مادرم اینجا هوا نیست ولی
تا بخواهی بوی مرگ بیداد است
یاد دارد خاطرم قبل از بلا
چهره ها دیدم از زندگی سرشار است
ساختند این خانه را اما چنان
چون بنای سست بی بنیان است
درد من نیست که ما در خاکیم
چون که تدبیر نباشد خطری هولناک است
کاش بوسه میزدم بر دست تو
غافل از صبح ندانم اجلم مهمان است
گر بیابند مرا یا که نیابند، بدان!
مورانه به چوب و ریشه بی درمان است
۱۴۰۱/۰۳/۰۵