شوشان - محمدرضا چمن نژادیان فعال فرهنگی و مدنی :
در جریان انقلاب اسلامی نسل سالهای ۴۲ و ۴۳به عنوان سربازان در گهواره ی آن نوجوان شده بودند. تقریباً چشم و گوش باز کرده بودند. و اوضاع فرهنگی ، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را با تمامیت نوجوانانی و خامی درک و رصد می کردند. اوایل سال ۵۷ تا ۲۲ بهمن آن سال که اوج تحرکات انقلابی و روز پیروزی ملت بر استبداد دیکتاتور بود. به نوعی همه ی آحاد ملت اعم از شهری و روستایی،بزرگ وکوچک، دانش آموز و معلم، استاد ودانشجو، کارگر و کارمند، بازاری و کشاورز، صنعتگر و ...در راهپیمایی های اعتراضی علیه رژیم سلطنتی حضور داشتند. گر چه کیفیت آگاهی و انگیزه ی حضور در بین اقشار مختلف متفاوت غیر تشکیلاتی،کمی و توده ای بوده است. ولی اکثریت اقشار علمی، مذهبی ، اجتماعی، طیفها و سازمانهای سیاسی مطالبه ی واحدی داشتند. و برای ایجاد تحول اساسی مدنی در فلسفه ی حکمرانی اتفاق نظر ضمنی و اجماعی نانوشته ای داشته اند. و محوری ترین شعارهای راهبردی در سرنوشت مملکت را رهبری انقلاب اسلامی تشریح و تبیین می کردند. بنابراین نظام سیاسی که توسط ایشان اولین بار برای حکمرانی رسماً اعلام شد. و به عنوان دمکراسی واقعی از آن ایشان یاد کردند، جمهوری اسلامی ایران بود.
این نظریه ی پیشنهادی دگرگون کننده ی فلسفه ی زندگی و نظام حکمرانی مدنی ایرانیان پس از قرنها بود.زیرا نظام پادشاهی به جمهوریت مورد اقبال اکثریت ملت مسلمان تغییر می کرد.اکثریتی که در ضدیت با حکومت استبدادی و نظام سلطه به میدان آمده بودند. و شکل و محتوای آن نظام سیاسی بصورت جدی درنوفل لوشاتو طی مصاحبه ای رسماً اعلام شد. امام خمینی ره در پاسخ به خبرنگاری که سئوال کرد: از قرار ترجیح شما یک جمهوری اسلامی است. از قول شما گفته اند که کار رژیم سلطنتی به استبداد می کشد، با این وجود هستند رژیمهای جمهوری اسلامی که از بعضی از رژیمهای سلطنتی استبدادی ترند. در این باره چه نظر دارید؟
امام خمینی ره فرمودند: دولتهای استبدادی را که وجود دارند نمی توان حکومت اسلامی خواند، تا شما بتوانید سلطنتی آن را با جمهوری آن مقایسه کنید. رژیم اسلامی با استبداد جمع نمی شود. آن رژیمهای جمهوری هم که استبدادی هستند در اسم جمهوری هستند ودر محتوا سلطنتی... دمکراسی واقعی در جمهوری اسلامی تحقق می یابد.
آنچه در مصاحبه ها رهبری انقلاب در فرانسه به دنیا و افکار عمومی داخلی معرفی و منتقل گردیده بود. بر دوبال حاکمیت یعنی جمهوریت و اسلامیت استوار بود.
یکی واژه ی مدرن و غربی و دیگری مبنای حکمرانی بر اساس خواست اکثریت ملت ایران بود. امام به این مضمون خطاب به دنیا و غربیان فرمودند جمهوریت نظام اسلامی را ما از شما می گیریم و اسلامیت آنرا خودم داریم. چنانچه در غالب فرآیندهای خواست ملت و فرازها از تاریخ انقلاب اسلامی ملموس قابل مشاهده است. زیرا ملت علاوه بر فریادهای اعتراضی که علیه حاکمیت استبدادی و رهایی از سلطه ی بیگانگان سر می داند. قاطبه ی ایرانیان و حتی گروههای سیاسی بر آرمان راهبردی یعنی استقلال، آزادی ، جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظام سیاسی اصرار داشتند. و خواهان سیاست خارجه ی نه شرقی و نه غربی به عنوان رویکرد ارتباطی مستقلانه با تمام ملل شرق و غرب بدون وابستگی به بلوک خاصی بودند. بزرگان انقلابی و ایدئولوگهای آن مانند شهید مطهری ره ، شهید بهشتی ره و مرحوم آیت الله طالقانی ره، شهید مفتح ره و... در ظل این تغییر فلسفه ی زندگی و حکمرانی بود، که بر فعالیت علمی، همگرایی مدنی و تحمل دیدگاه سایر مکاتب سیاسی و فلسفی همواره تاکیدات موکد می نمودند. زیرا خود زجر چشیده و تجربه ی مبارزاتی ضد استبدادی و خفقان طاغوت را داشتند. لذا اوایل انقلاب اسلامی صدا، سیما،رسانه های نوشتاری، گفتاری و شنیداری متعدد با فضاهای اجتماعی در اختیار همه ی مکاتب،نحله های فکری و سیاسی قرار داشت. تا با آزادی کامل به تضارب افکار و بیان دیدگاه های خود بپردازند. سه جریان اصلی سیاسی ایدئولوژیک در تاریخ معاصر ایران بهطور همزمان مطرح بودند و تقابلاتی با هم داشتند.
این سه جریان عبارتاند از: ناسیونالیسم لیبرال، اسلامگرایی و سوسیالیسم که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با به وجود آمدن شرایط داخلی و خارجی جریان اسلامگرا بر رقبای خود غلبه یافت و گفتمان غالب را در فضای انقلابی کشور تشکیل داد و همین عامل باعث گردید جریانهای سیاسی دیگر به دور از صحنه سیاسی کشور باقی بمانند. ولی در ابتدای انقلاب اسلامی فضای سیاسی چنان باز بود. که مناظرات تلویزیونی و کرسی های آزاداندیشی در دانشگاهها،هر کوی و برزن و حتی روستاها راه افتاده بود. مناظرات تئوریسین ها گروههای سیاسی و اسلامی مانند شهید بهشتی ره ، شهید مطهری ره ، شهید مفتح ره، شهید باهنر ره، عبدالکریم سروشها، و...با دبیر کل های احزاب سیاسی مانند احسان طبریها و کیانوریها از حزب توده با سایر مکاتب سیاسی ملی، کمونیستی و ماتریالیستی نشان از تحول واقعی در فلسفه ی زندگی و تحمل نوع حکمرانی داشت. به مرور با توجه به تنگناهای ایجاد شده توسط گروههای قدرتمند، ترور با خشونت گروههای سیاسی و شروع جنگ تحمیلی بود. که بساط مناظرات و گفتگوهای آزاد بین مکاتب سیاسی و فکری به محاق کامل رفت. و نقطه ی عطف احیای مجدد مطالبات آرمانی و واقعی انقلاب اسلامی که شامل آزادی بیان و قلم، تنوع رسانه، فعالیت تشکیلاتی حزبی و گفتگو برای تضارب افکار و مشارکت در سرنوشت و...بود، به ضرس قاطع می توان انتخابات دوم خرداد ۷۶ را قلمداد کرد. که پس از دوران طولانی دفاع مقدس و سازندگی در راستای استیفای کامل قانون اساسی و تحقق حقوق ملت با مشارکت خیره کننده به ثمر نشست. ولی متاسفانه مقارن بابیداری ملت واحیای میدانی آرمانهای مجدد انقلاب اسلامی ایرانیان در دوم خرداد بود. که خواب افعی زمستانی تفکر اقتدارگرایی با پریشانی به سر آمد. و در لوای مصادره ی تمامیت دستآوردهای ملت در انقلاب اسلامی چنان رخ نمایان کرد. که امروزه علاوه بر محو توجه به مکاتب فلسفی وگرایشان سیاسی غیر اسلامی مشاهده می گردد، بر فضای عمومی کشور چنان سیطره گرفت. که حکمرانان و نظام سیاسی را عاجز از تحمل گرایشات سیاسی، مذهبی و مدنی وطنی خلاف سلیقه ی خاصی کرده است. و تئوری پردازان دلسوز وطنی و درون حاکمیت، حوزه های علمیه، جریانات سیاسی مذهبی و اصلاحی با پیشینه ی انقلابی امثال؛هاشمی ها، مطهریها ، احمدی نژاد و لاریجانی ها ... و غیره را علاوه بر عدم تحمل و رد صلاحیت رسانه ملی فرصت اظهار نظر پیرامون مسائل مملکت و ابراز وجود نمی دهند.