شوشان - سید رضا میرزاده :
محمود سریع القلم در یاداشتی با عنوان( انفجار نادانی) با کلی گویی و استدلالهای به ظاهر مقبول مدیریت کشور را غیر مستقیم زیر سوال برده است .او با ایجاد تردید در ذهن مخاطب نسبت به شیوه اداره جامعه، غیر مستقیم ادعا می کند زمامداران ما بی سواد ،دروغگو، بی تجربه ،غیر متخصص و.... هستند .
در حالی که دین می گوید زمام داران باید هم پای ندارترین مردم باشند ، و برای هدایت مردم در انتخاب الگو زمام داری علی ابن ابیطالب ع را معرفی می کند، جناب سریع القلم سیرترین را از جمله ویژگی های برجسته برای زمامداری خوب توصیف میکند .
این تازه یکی از وجوه تمایز نگاه متفاوت ایشان نسبت به زمام داری در جامعه اسلامی است.
نظام سرمایه داری دقیقا همین الگو را اشاعه می دهد .
سیر ترین،متخصص ترین و البته با اخلاق ترین به سبک غربی آن.
مصداقش
امثال سران کشورهای غربی هستند،
تاجر حرفه ای می شود رئیس جمهور، آنجا دیگر چیزی بنام تعارض منافع خلاف اخلاق نیست در عین حالی که رئیس کشور است کمپانی او نیز کماکان در معاملات پر سود و کلان فعال است و بهره خود را می برد .
در حالی که کثیری از مردم زیر بار تورم و معیشت خود له میشوند زمام دار چنین جامعه ای در بالاترین سطح مادی زندگی کرده برای بازیابی توان خود هر از چند گاه از مجلل ترین استراحتگاه (بعضاً جزیره اختصاصی ) بهره می برد .
همه عالِمان عالَم معتقدند
مدیریت :
علم است (آموختنی)
هنر است (استعداد)
وفن تجربه و مهارت (کسب کردنی است)
سریع القلم علمی را می پسندد که خود در محیط مورد علاقه اش (ایالات متحده آمریکا)آموخته.
تجربه ای را قبول دارد که با معیارهای همان علم سازگاری داشته باشد و صد البته از این واقعیت رمز گشایی نمی کند که در تاریخ کم نبودند زمامداران بی یا کم سواد ،بی یا کم تجربه که استعداد ذاتی (هنر)آنها نامشان را به عنوان زمام دارموفق در تاریخ ثبت کرده است.
قصه امثال جناب سریع القلم قصه( به خیال خود )به در زدن برای وادار کردن تخته به فهمیدن است .غافل از اینکه ، به آب در هاون کوبیدن شبیه تر است زیرا:
اولا
معیارهای ارائه شده توسط ایشان در همان جامعه مورد علاقه نیز به کرّات رعایت نمیشود و معمولا سیاست به معنای دغل کاری در بسیاری از موارد از مبانی معرفی شده (بویژه اخلاق،) پیشی میگیرد .
تصور کنید ریگان هنرپشه.
زلنسکی دَلقَک .
ترامپ تاجر.
ودهها مثل اینها از سیران جامعه ای هستند که از نگاه ایشان ، آن جامعه مدینه فاضله نامیده میشود .
ثانیا
حوادث بزرگی مثل انقلاب اسلامی ،دفاع مقدس ،افتحارات بزرگ جوانان در صنایع راهبردی و.....بسیاری از این تئوری های مدیریت به سبک غربی را ابطال کرده است .
با همه این اوصاف معنی ومفهوم نقد دیدگاه آقای سریع القلم نادیده گرفتن نقش علم ،
تخصص و تجربه در افزایش کیفیت زمامداری نیست بلکه
اولا این اتهام که جامعه توسط بی سوادان ،
بی تجربه ها
بی تخصص ها اداره میشود افراط آمیز است .
ثانیا مطلق دیدن هر یک از این ویژگی ها غیر قابل اثبات .
و ثالثا انطباق مفاهیم ،مبتنی بر رویکرد غربی است و نه اسلامی و ایرانی.
و نکته آخر اینکه
بعضی از این معیارها با مبانی جامعه ما سازگاری
ندارند
(مثل سیری ) زیراهم طرازی رهبران در معیشت با پایین ترین قشر جامعه الزاماً به معنای وجود بالقوه میل به دست درازی به بیت المال نیست بلکه اصل بر این است که زمام دار جامعه اسلامی آنقدر با تمایلات نفسانی خود مبارزه می کند که نداری ، او رااز رعایت عدالت با مردم باز نمی دارد .
مصداق بارز این ادعا
حضرت امام.
شهید رجایی .
رهبر معظم انقلاب.
ودهها و شاید صدها نمونه هایی است که در تاریخ پس از انقلاب در مسیر زمام داری علوی گام برداشته و بر می دارند .