دزفول با داشتن رودخانه و سد دز الگوی تمام عیار کشاورزی و باغداری از هرنوع است که در سایه همت مردم، رودخانه دز، خدمات کشاورزی مناطق بسیاری را تامین می کند.
چند سال پیش تعطیلات نوروزی در شهرستان خمین از یک سبزی فروشی پرسیدم که سبزی کجاست، گفت از دزفول. آنجا بود که در دلم به دزفول افتخار کردم و اینکه به فرزند غیور سیستانی یعنی یعقوب لیث صفاری در منطقه شاه آباد خود میزبانی می کند.
دزفول ناراحت است چون سرشاخه هایش را در دز غربی کم کردند و می گوید که چرا یک بزرگراه، از من به سردشت و لالی و اندیکا نمی کشند، تا در کوتاه ترین زمان بتوانم به ایذه، باغملک و کهگیلویه و بویراحمد و در نتیجه به تخت جمشید راه داشته باشم، راه امنی که در طول تاریخ تابستان ها از طریق شوش و شوشتر و دزفول به آنجا رفت و آمد می کردند.
شوشتر، سرزمین آسیاب های آبی، سرزمین پُل شادِروان، یادگار دیباهای زمان قدیم، شوشتر سرزمین کشاورزی، برنج عنبربو و چمپا، کنجد، سیر، پیاز و ماش و سایر فراوردهای کشاورزی و دامی است.
او از سد گتوند، ناراحت است، چون آب شیرین آن را که سابقه ای به درازای تاریخ دارد، شور کردند، شوشتر زمانی مرکز استان و یک مرکز تجاری بود که کاروان ها از طریق اصفهان، ایذه،کاروانسرای بارانگرد، کاروانسرای آل خورشید، پُل بریده، سرتیوک و چشمه آن، لهبهری دره خزینه به شوشتر در رفت و آمد بودند، اما بعلت برداشت بی رویه آب در بالا دست ها قلبش به طپش افتاده است .
شوشتر دیبای نیمی از جهان قدیم را تامین می کرد.
گتوند، شهرستان نوپائی است که کشاورزی و دامداری آن رونق خاصی دارد و در آرزوی ساخت بزرگراه از شوشتر به گتوند و لالی است.
مسجدسلیمان سرزمین اولین تکنولوژی خاورمیانه، اولین فرودگاه، جاده آسفالته، لامپ یا گُلُوپ، سینما و باشگاه فوتبال است و خلاصه همه چیز است و حالا؟ و در سال های اخیر 3 فرزندش را از او جدا کردند و شهرستان شدند، لالی، هفتکل، اندیکا، تا، مسجدسلیمان و مردم منطقه نفس راحتی بکشند.
در دهه 60 بود که کنفرانس مسجدسلیمان بدون نفت را در این شهر تشکیل دادند و نفت و گازش را از استان جدا تا هویت اقتصادی گذشته اش را جبران کند.
مسجدسلیمان گلایه دارد، چون نه جاده خوبی به لالی دارد نه جاده خوبی به هفتکل و اهواز و اندیکا.
ده ها سال است که می گوید جاده هایم را بزرگراه کنید اما بی فایده بود، قرار بود جاده مسجدسلیمان به اهواز را از نزدیکی نفت سفید درست کنند که 30 کیلومتر نزدیکتر می شود اما کو گوش شنوا.
جاده اندیکا به ایذه به مسجدسلیمان و بازفت عین دیوار مرگ است ، باریک، کم عرض ، پرپیچ و خم با ایجاد نیروی از مرکز.
اندیکا میزبان دو سد شهید عباسپور و سد بردقمچی یا گندلی ها است، اما بدترین جاده ها را داراست.
لالی قشلاق عشایر بختیاری و سرزمین لاله ها بخصوص در اسفند و فروردین و همسایه دیوار بدیوار سد گتوند....به هر حال، با ماشین خود را به هفتکل می رسانم. سرزمین خاطره های دوران دانش آموزی سیکل دومم، هفتکل مسجدسلیمان دوم، شهری که در گذشته همه چیز داشت، آن وقتی که کشور هیچ تکنولوژی نداشت، او پالایشگاه داشت. فرودگاه، استخر، سینما، میدان ورزشی و با داشتن دبیرستان رودکی خدمات زیادی به مردم منطقه و بخصوص ایذه و باغملک ارائه می داد و من سه سال در آن شهر درس خواندم و خرداد 54 دیپلم طبیعی گرفتم، پس مدیون هفتکلم. او دو فرزند داشت، رود زرد ماشین که به بخش بدل شد و جزو رامهرمزاست و نفت سفید که در دهه 30 به نقل از روزنامه اطلاعات آن زمان هزاران کارگر در آنجا کار می کردند،اما امروز به جز چند بنگله یا لین شرکتی چیزی از آن هیمنه باقی نمانده است و بزرگراه شدن مسیر نفت سفید از سه راهی مسجدسلیمان به هفتکل آرزوی دیرینه آنجاست.
باغملک زادگاه من و هویت دوران کودکی و نوجوانی و جوانی و تحصیل و تدریسم در دبیرستان هایش در گذشته، شهر گلابی یا هِر مُو، شهر هُلو یا شارا، شهر سُماق یاتُتُم، شهر باقلا و برنج، شهر انار لِوِیِ ابوالعباس، شهر زعفران پر سوراخ و پرتقال شنگ. باغملک به بخش های خود یعنی صیدون، میداود و قلعه تل و مرکزی و دشت های میداود، دالان سرله، آبلشکر و قلعه تل ،منگنان و هپرو و صیدون افتخار می کند.