شوشان - دکتر محمد جواد مرمضی / استاد حوزه و دانشگاه و وکیل دادگستری :
وجود نهادی بنام روحانیت باید در دو دین یهود و مسیحیت در اول جستجو کنیم چونکه این نهاد اولین بار از درون دین یهود در آمده است به افرادی که در این وادی وارد می شوند در این دین احبار که مفرد آن حبر است گفته می شود که تشکیلات مختص خودشان دارند و با لباس ها و آداب و رسوم مشخصی بعنوان یک طبقه ای از یهود بتدریج ظاهر شده اند که ادعای مبلغان و حافظان شریعت و دیانت حضرت موسی (ع) می کردند.
این طبقه در طول تاریخ اقدام به تحریف تورات و احکام الهی بنفع خودشان و حاکمان نمودند و همیشه با دستگاه حاکمه و زورگویان و چپاولگران بوده اند آیات و روایات زیادی در مذمت آنها در قرآن و کتب احادیث از زبان اهل البیت (ع) آمده است و بنا به صریح قرآن از عوامل مهم ایجاد انحراف در دین حضرت موسی( ع) این طبقه بودند و چونکه مردم به آنها اقتدا می کردند و مقلدشان بوده اند تبعیت و پیروی کردن از آنها موجب انحراف جامعه و مردم از دین خدا شده است.
از جمله تحریفاتی که این طبقه در دین حضرت موسی (ع) نمود ه اند حلال نمودن معاملات ربوی ، حلال نمودن بدست آوردن ثروت و مال از راه حرام مثل سرقت کردن و حیله و فریب نمودن دیگران ، حلال شمردن دروغ گفتن برای رسیدن به هدف ، و مهمتر از همه حلال نمودن قتل و کشتن انسان ها بویژه پیامبرانی که بعد از حضرت موسی (ع) مبعوث شده اند بطوری که طبق روایات وارده از اهل البیت (ع ) در یک روز هفتاد پیامبر الهی با فتوی و دستور این گروه کشته شده اند از جمله پیامبرانی که بدست آنها کشته شده اند حضرت صموئیل ( ع ) ، حضرت زکریا ( ع ) که با اره چوب دو تیکه اش کرده اند ، حضرت یحیی ( ع ) که سرش را بریدند و در یک تشتی از طلا گذاشتند و تقدیم حاکمان و ستمگران زمان خودشان نمودند و به دار آویختن و مصلوب نمودن حضرت عیسی (ع) که با معجزه الهی آن حضرت از آنها نجات یافت و بعدا برایشان معلوم شد که فرد به دار آویخته شده ایشان نبوده بلکه فردی شبیه ایشان بوده است.
همانند این طبقه بنام رهبان که جمع آن راهب است در دین مسیحیت ظاهر شده است این افراد با عوام فریبی خود را تارک دنیا به مردم نشان می دهند و بدور از محل سکونت مردم برای خودشان مسکن انتخاب می کردند که به آن دیر یا صومعه می گفتند و از ازدواج کردن امتناع می کردند.
کم کم محل تجمع آنها جایی بنام کلیسا شد و برای خودشان سازمانی بوجود آورده اند بنام کلیسا که مسئول سازماندهی و طبقه بندی آنها شده است در اول امر چنین تشکیلاتی بصورت غیر علنی و زیر زمینی بوده است ولی بعد از دویست سال از غیبت حضرت عیسی (ع ) به علن ظاهر شدند و با نظم خاصی شروع به فعالیت کردند که لباس آنها از مردم فرق می کند و زندگی خاص خودشان دارند که با بقیه طبقات جامعه از آسمان تا زمین فرق می کنند.
رئیس و مرجع آنها پاپ نام دارد که بالاترین درجه تشکیلاتی دارد و بعد از آن افرادی صاحب درجه همانند کشیش و راهب و غیرو وجود دارند کلیسا نزدیک به هزار و اندی سال بر بیشتر نقاط جهان حکمرانی کرد و از مهمترین اقدامات این طبقه با آنکه در ظاهر خودشان برای مردم تارک دنیا معرفی می کردند خلط و امتزاج دین در سیاست است از جمله تحریفاتشان در دین حضرت عیسی ( ع ) ترویج عزلت و گوشه نشینی ، انحصار تفسیر مفاهیم دین از جمله کتاب مقدس در دست آنها ، قبضه کردن سلطه سیاسی و حکومت بدست آنها بحدی که تمام حاکمان بر روی کره خاکی باید از آنها اجازه حکمرانی و دستور بگیرند ، خرید و فروش بهشتی که در جهان آخرت قرار است رخ دهد ، پاک کردن گناهان گنهکاران بوسیله پرداخت مالیات به کلیسا ، ترویج خرافات و بدعت ها در تعالیم دینی و در اخیر محاکمه و حبس و به دار آویختن علما و دانشمندانی که بر خلاف تعالیم کلیسا و کتاب مقدس در رابطه با جهان و هستی نظر داده اند .
دین مبین اسلام با توجه به تعالیم قرآن کریم و پیامبر اکرم ( ص ) و اهل البیت ( ع ) با این دو طبقه مبارزه کرده است و صریح آیات قرآن و روایات دلالت بر این دارد که عامل انحراف مردم از دین و شریعت در طول تاریخ این دو طبقه بوده اند آنها مردم را از توحید و یگانگی خدا دور کرد ه اند و خود را ولی امر مردم معرفی نمودند و از طریق عوامفریبی حتی شخصیت حضرت عزیر نبی (ع) و حضرت عیسی ( ع ) زیر سوءال برده و آنها را بعنوان فرزندان خدا به مردم معرفی کرد ه اند خداوند متعال در آیه کریمه ۳۱ سوره توبه در ذم این دو طبقه چنین می فر مایند ( اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله و المسيح ابن مريم و ما امروا الا ليعبدوا الها واحدا لا اله الا هو سبحانه عما يشركون )
ترجمه : مردم بجای خدا علما و روحانیون و رهبانان خود را و مسیح پسر مریم را پروردگار خود قرار دادند در حالیکه جز به عبادت خدایی واحد که غیر او معبودی نیست دستور داده نشدند منزه خدا از آنچه شریک او می گیرند.
از پیامبر ما حضرت محمد (ص )در تفسیر این آیه کریمه چنین وارد شده است که ایشان فرمودند ( عنه صلی الله علیه و آله وسلم فی قوله تعالی اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله قال اما انهم لم یکونوا یعبدونهم و لکن کانوا اذا احلوا لهم شیئا استحلوه و اذا حرموا علیهم شیئا حرموه ) ترجمه : پیامبر خدا در باره آیه کریمه اتخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون الله فرمود نه اینکه آنها را عبادت می کردند بلکه هر گاه احبار و راهبانشان چیزی برای آنان حلال می شمردند آنها هم آن را حلال می دانستند و اگر چیزی بر آنها حرام می کردند مردم هم آن را حرام می شمردند یعنی اطاعت محض و کور کورانه از آنها می کردند و بدون اینکه از آنها ریشه و دلیل دینی و شرعی این حلال و حرام کردنها می خواستند تقلید می کنند در قرون اولیه اسلامی چنین طبقه ای در اسلام و در بین مسلمین وجود ندارد بعد از رحلت پیامبر ( ص) صحابه یعنی یاران پیامبر (ص ) که زمان او را درک کرده اند و در مقدمه آنها حضرت امام علی ( ع ) مبلغان و مفسران دین یعنی قرآن کریم و احادیث پیامبر ( ص ) بوده اند و بعد از آنها تابعین و تابعین تابعین که در مقدمه آنها ائمه اهل البیت (ع ) بوده اند چنین وظیفه ای بر عهده داشته اند که بتدریج به علمای مسلمین معروف شده اند که طبقه خاصی از جامعه نبوده اند بلکه افرادی بوده اند که هر یک از آنها صاحب یک شغل و حرفه ای خاص به خود بوده است و برای امرار معاش خود از آن ارتزاق می کند نه ملبس به لباس خاصی بوده اند و نه ادعای تقدس و برتریت بر دیگر مسلمانان داشته اند بلکه یک چند ساعتی از روز جهت استماع حدیث و فراگیری علم از فردی که متخصص در یک یا چند فن از فنون در جائی همانند مسجد و همانند آن جمع می شوند و علم می آموزند و بعد از اتمام جلسه هر یک از آنها به محل کارش می رود
مثلا اگر به اصحاب امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) نگاه می کنیم از القاب آنها نسبت به حرف و مشاغلشان پی می بریم مثلا بعضی از این القاب زیات و دهان یعنی روغن فروش ، عطار یعنی عطر فروش ، جزار یعنی قصاب ، حداد یعنی آهنگر ، غضائری یعنی کوزه گر ، بزاز یعنی خیاط ، شحام یعنی پیه فروش ، حلاق یعنی آرایشگر و صدها لقب دیگر که حاکی از این است که طبقه خاصی در آن زمان بنام روحانیت که لباس خاصی بنام عبا و قبا و عمامه بتن دارند و تشکیلات و سازمان خاصی داشته باشند دیده نمی شود بلکه پدیده بوجود آمدن طبقه ای بنام روحانیت در جهان اسلام و بویژه در مذهب تشیع به زمان صفویه و بالاخص از زمان شاه عباس اول بر می گردد که به این شکل و شمایل و با اینگونه تشکیلات بظهور رسیده است چونکه شاهان صفوی وقتی که مذهب شیعه اثنی عشری بجای مذهب اهل سنت مذهب رسمی کشور ایران کرده اند با کمبود عالم شیعی مواجه شده اند زیرا بیشتر مردم ایران در آنزمان سنی مذهب بوده اند که حکومت مجبور شد از علمای بقیه بلاد اسلامی شیعه نشین از جمله عراق ، سوریه ، لبنان ، حجاز بحرین و یمن دعوت کند که به ایران از جمله پایتخت آن زمان یعنی اصفهان بیایند و در آنجا سکنی گزینند علمای زیادی به ایران از این بلاد آمدند و چونکه عرب بودند لباس عربی که عبارت است از عبا و قبا و عمامه است می پوشیدند.
این علما عللاوه بر اصفهان در شهرهای دیگر ایران از جمله شیراز ، تبریز ، مشهد ، قم ، هرات ، شوشتر و غیرو به امر حکومت صفوی ساکن شدند و از طرف حکومت آنزمان و شخص اول مملکت یعنی شاه مورد حمایت مالی و معنوی شدند و در درس هریک از این علما شاگردان زیادی که ایرانی الاصل هستند برای تلمذ و طلب علم از جاهای مختلف ایران آمدند بتدریج بوسیله حکومت وقت این پدیده بصورت یک نهاد و سازمان در آمد که به آن نهاد روحانیت اطلاق گردید و به هریک از افرادی که در این نهاد و سازمان وارد می شود امتیازات مادی و معنوی تعلق می گیرد از جمله شهریه که همان حقوق ما هانه و ملبس شدن به عبا و قبا و عمامه که با این لباس در نزد مردم مقدس می شود و لقب روحانی می گیرد که کم کم درجات من درآوردی در بین این طبقه بوجود آمدند همانند ملا ، روضه خوان ، ثقة الاسلام ، حجة الاسلام ، آية الله ، آیة الله العظمى و غیرو که نه ریشه دینی و اسلامی دارند و نه حتی ریشه علمی .
این طبقه از آنزمان تا الان در ایران بوجود آمد که حالت یک تشکیلات مقدس و مصون از خطا و انتقاد بخود گرفته است متاسفانه هر فردی که وارد این تشکیلات می شود و لباس روحانیت بتن می کند حتی اگر سواد کمی در حد خواندن و نوشتن هم داشته باشد مقدس و روحانی می شود که این قداست از لباسی که بتن می کند می گیرد در صورتی که ما در اسلام همانطور که اشاره شد طبقه ای بنام روحانیت نداریم حتی لباسی که در حال حاضر روحانیون می پوشند لباس پیامبر (ص ) و اهل البیت ( ع ) نیست زیرا در سیره پیامبر ( ص ) آمده است که ایشان بمناسبت های مختلف انواع مختلفی از لباس از جمله عمامه می پوشید از جمله عمامه سفید ، سبز ، سرخ و سیاه و حضرت امام حسین ( ع ) در بعضی از مقاتل آمده است که در روز عاشورا عمامه مورده یعنی عمامه ای که نقش گل بر آن داشته است بسر کرده است
در خاتمه در این روزها بعضی از افرادی که قدرت تشخیص و تمییز متاسفانه از دست داده اند اقدام به مزاحمت بعضی از روحانیون می کنند و آنها را اغفال می کنند و عمامه شان از سرشان می پرارند باید به چنین افرادی گفت که نه برداشتن عمامه از سر یک روحانی از شخصیتش کم می کند زیرا که عمامه نماد علم و تقوا نیست و هر آنکس که اعتقاد بر این داشته باشد که لباس روحانیت و از جمله عمامه نماد علم و تقوا باشد سخت در اشتباه است و نه در اسلام طبقه ای بنام روحانیت وجود دارد تا با این کار بعضیها بخواهند ضربه به اسلام و قرآن بزنند و نه روحانیت مسئول بوجود آمدن وضع موجود هستند زیرا تمام آمار روحانیت در ایران کمتر از صد هزار نفر است که یک در صد جمعیت ۸۰ میلیونی ایران می شوند که از این صد هزار نفر شاید فقط ده هزار نفر مناصب و مشاغل حکومتی دارند اما بقیه افراد این طبقه همانند آحاد دیگر مردم ایران از کمی ها و کاستی های موجود رنج می برند و بیشترشان از وضع موجود کشور ناراضی و معترضند که همانند بقیه ملت اگر حرفی یا حرکتی بصورت اعتراض بر دستگاه حاکمه بکنند چه بسا به اشد مجازات مورد عقاب و عتاب قرار می گیرند.
لذا بر آحاد ملت عزیز ایران واجب است که با دیده باز و واقع نگر در این ایام حساس نگاه کنند تا شاهد حرکات مبتذل و بی مایه و بی هدف از بعضی افراد جاهل همانند عمامه پرانی از افرادی که روحشان از تخلفاتی که بعضی از سردمداران حاکمیت می کنند خبر ندارند نباشیم.