آیا وقت آن نرسیده است قضاوت افراد نه بر اساس نگاه غلط ظاهر بینی، بلکه بر اساس عملکرد، تخصص، آگاهی علمی، تعهد افراد، صورت پذیرد، تا نفوذ از طریق اعتماد به ظواهر کاهش یابد و نهایتا ریشه ریاکاری و تزویر در این مملکت خوشکانده شود، موریانه ای که آرام و بی صدا اعتماد ملی را جویده و درخت تناور فرهنگ عمومی را از درون پوسیده کرده است.
شوشان - غفور کریمی :
چند روزی از اعدام علیرضا اکبری می گذرد و تب و تاب رسانه ها و شوک های ایجاد شده در محافل سیاسی و رسانه ای کماکان ادامه دارد و اظهار نظر صاحب نظران در این خصوص از ابهامات موضوع در سطح افکار عمومی نکاسته است. تبعات اعدام سوداگر اسرار ملی به سرویس امنیتی انگلیس در حال اوج گیری است این امر تب رابطه در شرف قطع فی مابین را در آستانه اغما پیش برده، ارتباط دیپلماتیکی که به مثابه بیمار نزار و زرد روی در حال احتضاری است که هر آن احتمال مماتش هست. نگارنده و همچنین افکار عمومی به دلایل امنیتی جزئیاتی از اطلاعات درز داده شده ندارند، غرض نه موشکافی این رویداد است و نه بررسی قصوری است که پس بازداشت اولیه، اخذ تعهد و سپس آزادی جاسوس، به تقصیر مبدل شده است.
شاید ساده انگارانه باشد که فردی با سوابق نظامی و مدیریتی کلان، پس از شناسایی و بازداشت توسط نهاد امنیتی با سپردن تعهد عدم ارتباط گیری با سرویس امنیتی بیگانه، آزاد شده باشد، آزادی وی به هر علتی غیر قابل اغماض است، اگر رها سازی وی سناریویی امنیتی بوده است دیگر لزومی در رسانه ای کردن بازداشت اولیه احساس نمیشد تا دستگاه امنیتی به مسامحه متهم نگردد.
باری، خسارت فروش اسرار کشور به سرویس بیگانه غیر قابل جبران است، بیگانه ای که سال هاست با این ملک دشمنی می کند و زخم های این کینه ورزی بر پیکر ایران تا ابد الدهر التیام نخواهد یافت.
بی شک از منظر یک دستگاه امنیتی پویا، هر مسئول، مقام و شهروندی در هر جایگاه اجتماعی/سیاسی/مذهبی/نظامی و علمی، با محرک های سرویس های بیگانه، می تواند به عنصری ضدملی مبدل شود. اثر اجتماعی که اقدام اکبری در حافظه تاریخی ملت به جای گذاشته، علاوه بر تنزل اعتماد عمومی به مسئولین، شکسته شدن تابوی قابلیت اعتماد به افراد هم تیپ و به ظاهر مذهبی است.
بر کسی پوشیده نیست نظام جمهوری اسلامی ایران از اعتماد به افراد به ظاهر مذهبی، با تیپ و ظاهر نمادین انقلابی، متحمل آسیب های جدی شده است که کشمیری یک نمونه بارز اعتماد به ظاهر و مقبولیت بر اساس ظواهر ، بوده است. که البته ضعف نهادهای امنیتی بدو انقلاب و عدم پالایش این سازمان ها قابل توجیه است.
شوربختانه قضاوت افراد بر اساس ظواهر و ترویج ریا کاری و ظاهر سازی از آفات اخلاقی نهادینه شده در کشور است، آیا وقت آن نرسیده است اعتماد و احراز صلاحیت افراد به صرف نحوه آرایش محاسن،دکمه یقه و پیشانی پینه بسته، از فرهنگ عمومی جامعه حذف گردد؟ زیرا افراد مزور با ایجاد تشابهات ظاهری، جهت خلق مقبولیت در سازمان ها و ارگان ها، مسیر های ارتقا و اشغال جایگاه و هسته های خطیر را سهل تر طی می نمایند و نهایتا اعتماد عمومی را سلب و آسیب های جبران ناپذیری به سیستم مدیریت عمومی و اعتبار کشور، وارد می نمایند.
آیا وقت آن نرسیده است قضاوت افراد نه بر اساس نگاه غلط ظاهر بینی، بلکه بر اساس عملکرد، تخصص، آگاهی علمی، تعهد افراد، صورت پذیرد، تا نفوذ از طریق اعتماد به ظواهر کاهش یابد و نهایتا ریشه ریاکاری و تزویر در این مملکت خوشکانده شود، موریانه ای که آرام و بی صدا اعتماد ملی را جویده و درخت تناور فرهنگ عمومی را از درون پوسیده کرده است.