شوشان ـ لفته منصوری :
بیستوپنج روز پیش یادداشتی با عنوان «پنجرهی شکستهی اهواز» دربارهی جمعآوری خاک حفر شده ناشی از لولهگذاریِ لولههای کاروگیت ۱۰۰۰ میلیمتری بعد از زمستان سال گذشته در اهواز که برای جمعآوری آبهای سطحی شهر انجام شده بود، نوشتم.من تصور میکردم این تپهی خاکی فقط در اتوبان بوستان حدفاصل خیابان ناهید شرقی و قریشی شرقی، محل سکونتم بود؛ اما پس از انتشار یادداشت، مخاطبان زیادی اظهار داشتند در مناطق مختلف دیگر اهواز که محل اجرای طرح لولهگذاری بوده، این تپههای خاکی وجود دارند و کامیونهای حمل زبالهی ساختمانی مزید بر علت شدند و شبانه نخالههای ساختمانی را در این محلها تخلیه کرده و حقیقتاً تبدیل به «سرطان شهری» شدهاند.
این مقدمه را نوشتم که با تاریخچهی یک موضوع مهم که بر بهداشت و سلامت جسمی و روانی شهروندان اهوازی بسیار تأثیرگذار است؛ آشنا شوید.
خبر خوب اینکه تپهی خاکی و نخالههای ساختمانی اتوبان بوستان حدفاصل ناهید شرقی و قریشی شرقی طی سه روز گذشته صرفاً با یک بیل مکانیکی و نمیدانم چند کمپرسی بعد از ۸ ماه جمعآوری شد و این منطقه از این آلودگی محیطی پاک شد، الحمدلله. اینکه دیگر تپههای خاکی و نخالههای ساختمانی در دیگر مناطق شهری اهواز چه وضعیتی دارند، خبر ندارم!
۱- من با اطمینان ۹۵ درصدی مینویسم که این اقدام خوب و شایسته در جمعآوری تپهی خاکی و نخالهی ساختمانی اتوبان بوستان آنهم بعد از ۸ ماه در واکنش یا احترام به یادداشت «پنجرهی شکسته اهواز» و پذیرش درخواست یا نقد اینجانب نبوده است. چراکه من ساختار، کارکرد و عملکرد روابطعمومی دستگاههای اجرایی و بهویژه خدماتی استان خوزستان را خوب میشناسم که اساساً در پی اطلاعیابی از حوزهی مسئولیت سازمانهای خود نیستند و مدیران آنها نیز اگر با نقدی که آنها را قاصر یا مقصر در رسانههای گروهی یا فضای مجازی معرفی کند، برخورد کرده یا جاخالی میدهند! مگر صاحب نفوذی تذکر بدهد که این ۵ درصد را بدین خاطر در نظر گرفتم.
۲- وظیفهی منِ شهروند اهوازی بعد از جمعآوری این تپهی خاکی پس از ۸ ماه؛ آیا سپاسگزاری و امتنان از مدیران دستگاههایی که اقدام به این کار نمودند، هست؟ یا بیتفاوت بمانم؟ به تعبیر دیگر این توقع و انتظاری که در مدیران دستگاههای اجرایی و خدماتی برای تقدیر و تشکر مردم از آنها در همچون شرایطی ایجاد شده است! ناشی از چیست؟ آیا در تبریز، اصفهان، شیراز، قم، کرج، سمنان و ... همچون رابطهای از حاکمیت و اطاعت وجود دارد؟ به نظر میرسد مجموعه عواملی در استان خوزستان و بهویژه شهر اهواز برای تعیین حدی از استاندارد زندگی، تحمیل میشود که آهای اهوازی میخوای بخواه! میخوای نخواه! همینه که هست!
۳- سبکی از مدیریت بحران در سطح ملی و استانی ایجاد شده است که من آن را «مدیریت منجیگرایانه» مینامم. بدین ترتیب که وقتی حادثهای یا بحرانی ایجاد شد؛ که در خوزستان انواع آن بر سر ما گذشته است؛ از چال کندی دزفول تا متروپل آبادان، از خشکسالی و سیل دشت آزادگان تا زلزله اندیکا، از سقوط و مرگ بچهها در فاضلابهای روباز شهری اهواز تا آتشسوزی و مرگ کارگران در کورههای شرکتهای فولادی و پتروشیمی و سیلابهای شهری و غیره مانند کیفیت آب و نان و معابر شهری و آسفالت و مهاجرت و ... میگذرم که هرکدام از آنها را شاید تمام ایران در یک دورهی طولانی شاهدش باشد، اما ما همهی آنها را در یک دورهی کوتاه زمانی دردمندانه و سوگوارانه دیدهایم! حالا سروکلهی منجیها پیدا میشود و نمایندگان و پیامهای روسای قوای سهگانه سرازیر میشوند و از آسمان و زمین حادثه را بررسی میکنند و مصاحبه مینمایند و دستور صریح و قاطع برای قاصران و مقصران صادر میکنند و بعد میروند! تا حادثهای دیگر و بحرانی جدیدتر!
۴- این محرومیت نسبی و مطلقِ طیف گستردهای از شهروندان خوزستانی هست که در استانی زندگی میکنند که به لحاظ منابع اقتصادی ثروتمندترین استان کشور محسوب میشود، این وضعیت موجب برانگیختن حس حقارت در آنها شده و اعتمادبهنفس آنها را درهمشکسته است. در استان خوزستان ژئوپلیتیک احساس و طردشدگی، موجب شکلگیری هویتهای مقاومت و برساخته شدن هویتهای جدید شده است. هویت حاشیهنشینان، هویت کشاورزان بی حقابه، هویت جوانان تحصیلکردهی بیکار ساکن در شعاع پروژههای ملی و نفتی، هویت شهروندان شهرهای فاقد زیرساخت، هویت روستاییان بی زمین، هویت ایثارگران، جانبازان و رزمندگان حذفشده، هویت روزنامهنگار، روشنفکران و نویسندگان بیتأثیر در اصلاح قدرت و ... این وضعیت بنا به تعریف کاستلز از هویت که آن را یک نظام معنایی و اجتماعی و برساختی تلقی میکند موجد تشکیل هویتهای مقاومتی و برساختی شده است.[۱] هویتهایی که در پی تغییرات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی هستند.
۵- ما در استان خوزستان به یک مرکز راهبردی متشکل از صاحبنظران و دلسوزان،حتماً جامع و بینرشتهای، برای پایش مستمر فرصتهای رشد و توسعه داریم. مرکزی فارغ از روزمرگیها و محدودیتهای تحمیلی مغزهای کوچک، استان را در تراز خودش قرار داده و اولویتها و فوریتها را بررسی کرده و به تصمیم گیران پیشنهاد بدهد! ما در استان خوزستان به تصمیم گیرانی نیاز داریم که دورهی آزمونوخطای خود را سپری کرده باشند! ما در استان خوزستان به اصلاح ساختارها، کارکردها و عملکردهای سازمانی نیاز داریم و این به شجاعت، قدرت، اختیار و توانایی تنظیم و هماهنگی، مدیریت عالی استان برمیگردد. این یکی از راههای حکمرانی خوب در استان خوزستان است.
پانوشت منبع:
[۱] - کاستلز، مانوئل (۱۳۸۰)، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، ظهور جامعهی شبکهای، قدرت هویت و پایان هزاره، مجموعهی مترجمان، تهران: طرح نو، ص ۴۱۷.