شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۰۷۷۷
تاریخ انتشار: ۱۸ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴:۰۱
شوشان ـ محمد شریفی :

قدیم قدیما که از برق و لوله کشی گاز و سوخت های فسیلی خبری نبود، هیزم (هیمه)تنها منبع سوخت برای پخت پز، روشنایی و گرما بخشی بود،انسان ها به مرور زمان چراغ های گِرد سوز را اختراع کردند، تا در شب ها و تاریکی از مصرف هیزم صرفه جویی کنند و به جنگل ها آسیب کمتری برسانند، کار چراغ های پی سوز ، اینگونه بود، که ظرف گردی که یک مقدار از نعلبکی بزرگتر بود را از سفال یا فلز می ساختند ، داخل آن را از پی (چربی بز)پر می کردند،فتیله ای پارچه ای از جنس قیطان یا کتان از آن عبور می دادند، سر آن را آتش می زدند و شعله ای که یک مقدار از نور شمع بزرگتر بود، فضای خانه را شب ها به کمک آن روشن می کردند۔آنهایی که یکجانشین بودند و در روستاهها زندگی می کردند، خانه ها را طوری می ساختند که داخل هر اتاق در وسط دیواری که روبروی درب ورودی اتاق قرار می گرفت دودکشی در دیوار تعبیه می کردند که به بام اتاق منتهی می شد،بخاطر اینکه باد و باران وارد اتاق ها نشود، چهار طرف روزنه ی بالای دودکش را به ارتفاع ۲۰سانتی متر بالاتر از سطح بام اتاق را با مصالح محکم بالا می آوردند و چهار طرف آن را به اندازه یک کف دست باز می گذاشتند و روی روزنه ی بالا سنگ بزرگی می گذاشتند، داخل اتاق ها زیر دودکش و هم سطح به کف اتاق، اجاقی در داخل دیوار به ارتفاع ۷۵ سانتی متر با اضلاعی به همان اندازه در چپ‌ و راست ان تعبیه می کردند،پخت و پز و آش پزی داخل هر اتاق انجام می شد و در فصل های سرد و برفی برای گرم نگهداشتن خانه چند هیزم درون اجاق قرار می دادند و با اشتعال هیزم ها خانه ها گرم می شدند،دودکش خانه ها چند کارکرد داشتند، کارکرد اصلی این بود که دود وارد خانه ها نمی شد، کارکرد دیگر دودکش ها این بود که همسایه ها در جریان نوع خورد و خوراک روزانه ی همدیگر قرار می گرفتند، خانه ای که نزدیکی های ظهر یا عصر از دودکش آن دود یا بویی از طبخ غذا  بالا نمی آمد از دو حالت خارج نبود یا هیزم نداشتند یا خوراکی برای پختن نداشتند، همسایه ها با استشمام بوی غذا می فهمیدند که فلان همسایه ناهار یا شام مثلا کله پاچه، برنج، شوربا، آش دوغ، آب پیازی ، آب تُرشی، کله جوش و امثالهم بار گذاشتند، آنهایی که مناعت طبع داشتند،آتش اجاق را روشن می کردند و مقداری چربی گوسفند داخل آتش می انداختند، دود و دم آن بالا می رفت و با این تدبیر اقناع سازی می کردند که چیزی برای خوردن دارند، در حالی که شب را تا صبح با گرسنگی سحر می کردند،اما این حقه خیلی زود کشف شد، مردم آبادی ما و خیلی از آبادی های دیگر رسمی به اسم کاسُمسایی داشتند که هر روز خدا در دو نوبت ظهر و شب مناسکی تحت عنوان کاسمسایی داشتند که الزاما باید اجرا می شد۔ شاید بپرسید، کاسُمسایی چیست؟من هم اینهمه مقدمه چینی کردم که این رسم نیکو و فراموش شده را با زبانی ساده برایتان توضیح بدهم،ترکیب"کاسمسایی"یا کاسه همسایی یک عبارت دو وجهی است کاسه+ همسایه، که در ترکیب،"ه"از آخر و اول هر دو واژه حذف شده  و به صورت کاسمسایی در آمده است،کاسه همسایی به مرور زمان دچار دگردیسی و تخفیف شده است و به اختصار به ان کاسمسایی گفته می شود، مطابق این رسم، هر خانواده ای در هر وعده غذایی ناهار یا شام، اول از همه یک کاسه را پر می کرد برای همسایه ی نیازمند جدا می گذاشتند،  که از طریق همان دودکش ها متوجه در مضیقه بودن وی قرار می گرفتند،این رسم چون متقابل بوده و تبدیل به فرهنگ شده بود و همه ی خانواده ها بر اساس اشتیاق و علاقه و دیگر معیارهای انسانی خود را به آن متعهد و پای بند می دانستند، تبدیل به یک رویه ی معمول و عادی شده بود، طرفین با خوشرویی از آن استقبال می کردند، این رسم اسباب دوستی و روحیه ی هیاری و همبستگی دلسوزانه را نیز بارور می کرد، در رسم کاسمسایی خانواده های فقیر در الویت نخست قرار می گرفتند،اگر کسی ناهار یا شام کباب طبخ می کرد، الویت اولش زنان بارداری که ویار داشتند بعدش کودکان یتیم‌ در الویت کاسمسایی قرار می گرفتند،
یادم می آید سال ۱۳۵۴ که از آب و گِل درآمده بودم و تازه به مدرسه می رفتم، امور تحویل دادن کاسه ی سهم همسایه را به من محول کردند، نمیدانید چه کیفی می کردم وقتی کاسه را تحویل همسایه می دادم، مادر بزرگم حس بویایی قوی ای داشت و می گفت خانه ی فلانی و فلانی دیگی روی چاله(اجاق) نگذاشتند و از دریچه ی مطبخ(آشپزخانه) اتاقشان بویی از غذا به مشام نمی رسد، کاسه ی سهم آنها را کنار بگذارید۔یادش بخیر ، هنوز که هنوز است از تشخیص درست و دقیق پیره زن درود می فرستم۔

آبادی ما(بلواس یا ابوالعباس،باغملک خوزستان) تا سال ۱۳۶۰ برق نداشت،اما قبل از آنکه به ما برق بدهند،چراغ های گردسوز و پی سوز از رده خارج شده بودند، جایشان را چراغ های لاله و لمپا و زنبوری گرفتند، کم کم بخاری های نفتی با "برند" علاءدین وارد خانه ها شدند، دیری نپایید که اجاق های گازی که با سیلندر گاز مایع  کار می کردند،وارد آشپزخانه ها شدند، شومینه های هیزمی حذف، خانه های قدیمی دوره ساز و گوشواره ای کوبیده شدند، جایشان خانه های مدرن با آجر و سیمان و فلز ساختند،آشپزخانه ها اوپن و خانه ها‌ تو در تو، حتی سیستم های بهداشتی را از درون حیاط ها به داخل خانه ها آوردند، سال ۱۳۶۰ که روستای ما به شبکه برق سراسری وصل شد، هود برقی (هواکش) هم به آشپزخانه ها اضافه شد، بعد از آن نه دودکشی از عهد‌ قدیم باقی مانده بود، و نه سرگرمی های تلویزیون و خنکی باد کولرهای گازی و دیگر اسباب تجملاتی فرصت می دادند که به یاد همسایه ها بیفتیم و بدین سان رسم زیبای کاسمسایی برای همیشه از صفحه ی روزگار محو شد،تا انجایی که امروزه رسیده ایم به مرحله ای  که دیگر هیچ همسایه ای به وقت رودر رو شدن با همسایه دیگر حتی حاضر به یک سلام خشک خالی هم نیستند، البته گاهی از سر اکراه سری تکان می دهند و سلامی بدون صمیمیت از روی ناچاری به زبان می آورند که همان نگفتنش خیلی سنگین تر است۔ کاسمسایی یادت بخیر۔۔‌؟؟!!!
 
نتیجه گیری: در این شرایط سخت اقتصادی و تورم کمرشکن تنها راه باقی مانده این است که کاسمسایی را دوباره زنده کنیم و آبرومندانه همسایه های نیازمندمان را دریابیم۔
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار