شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۱۵۰۷
تاریخ انتشار: ۱۳ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۹:۵۲
 شوشان ـ  جعفر دیناروند :

تنهایی:انسان با تنهایی رابطه ای متقابل دارد.نه می تواند با آن درآمیزد که اگر شود نسل ها از بین می روند و نه می تواند رهایش کند زیرا بسیاری به این درد مبتلا هستند.درد تنهایی از این نظر مورد توجه است که به خودی خود نمی تواند منظوری را بیان دارد.شاید گوشه گیری و انزوا نوعی تنهایی تلقی شوند اما هر دو دارای منظورند و برای رسیدن ایجاد می شوند. بنابراین، درد بی درمان نیستند زیرا با رسیدن به هدف درمان شده تلقی می گردند.
تنهایی دردی است که نه برای انسان میسر است و نه برای جانوران زیرا ، اجتماع است که ادامه ی نسل را باعث و زندگی را معنا دار می نماید.در این رابطه، تنهایی دو حالت می یابد.یا دردی آشکار غالب می گردد و اطبا توصیه به جدایی می بینند زیرا برای دیگران خطرناک است یا اینکه فرد در درون از توازن خارج و درد را ایجاد می کند.در هر صورت، تنهایی در عالم غیر جسمی که مد نظر ماست، درمانی در خود نمی بیند زیرا فرد تنها، با آن درمی آمیزد و از آن دفاع می کند.
تنهایی را بی منظوری است زیرا فرد در ایجاد آن نقشی خاص دارد.درون، فرمان می دهد تا تنهایی را بپذیرد.این درد است زیرا، با جامعه هماهنگی ندارد.درمانی هم ندارد زیرا مسببی خارجی در آن بی تاثیر است. خط پایانی بر آن ترسیم نیست تا فرد ضمن توجه ی به نقطه، به آن رسد که اگر نرسید، بی درمان و اگر رسید، درمان پذیر باشد.
بسیاری از افراد در تنهایی، راحت ترند و این را برای خود، غالب می گردانند.در چنین وضعی، فرد از جامعه گریزان است و در گوشه ای می ماند تا دامه ی حیات دهد.این درد حتی در خوراک نیز وضعیتی معین دارد.هر آنچه به دهان رود، سزاوار می گردد و وضعیت بهداشتی نیز مهم تلقی نمی گردد.به همین علت است که تنهایی درد تلقی می گردد.کدامین درمان برای آن میسر است؟ بدون شک، هیچ یک و این به معنای پذیرفتن بی درمانی است.
درد بی درمان تنهایی، شامل جنسیت نیز نمی شود گرچه مذکرها بیشترین مبتلایان هستند.مونث ها به دلیل زیر نظر بودن خانواده و جلوگیری از آبرو ریزی، اجازه ی تنهایی نمی دهند و لذا بیشتر از اینکه از تنهایی راحت باشند، دچار انواعی از مشکلات روانی خصوصا دیوانگی می شوند که زنجیر وار در خانه حبس می گردند.
شاید این نظر که بسیاری از افراد حتی در درون جامعه تنها هستند هم قابل قبول باشد زیرا در خانه ماندن و از دیگران فاصله گرفتن هم همین معنا را دهد.انسان تنها، یکه است و دومی ندارد.اینکه همه  تنهایان مانند هم باشند هم، امکان پذیر نمی باشد.دردها یکی نیستند گرچه یک نام، آن هم تنهایی را یدک می کشند.شاید بیماری های مختلف امروز، دارای منشا هایی متفاوت و گاه متضادی باشند اما تنهایی دردی است که ریشه ی آن از درون برمی خیزد.یگانه بودن تنها شامل انسان بودن آن نمی شود.گرچه تنهایان شکلی انسانی دارند اما در بسیاری از موارد، ضد آنند.نه در خوراک، نظمی میسر است و نه در کلام با دیگران همخوانی دارند.جوهره ی انسانی آن ها مدفون گشته و به نظر بسیاری از علما، ازبین رفته است.انسانیت آن ها گاه شامل تغییر به حیوانیت هم نمی شود زیرا حیوانات نیز تنهایی را علاقه مند نیستند.
تنها، یگانه است اما نه در بعد بشری که در موردی خاص که گاه نامگذاری را نیز دچار مشکل می کند.کسی هم به فکر درمان نیست زیرا دردی چندان مهم تلقی نمی گردد و این مهم را شخصی در نظر می گیرند.هر کس آزاد است که تنها باشد یا در جمع زندگی کند و این را حقوق شهروندی نامند.از نظر ما این فقط توجیهات تنهایی است.حالتی است که درد نامیده می شود اما درمانی در آن نیست.نه خود درمانی و نه دیگر درمانی، هیچکدام میسر نخواهد بود.
تنهایی حالتی است که بدون منظور روی می دهد.فرد عمدا دست به این کار نمی زند.دردی است که در انسان نفوذ می کند و باعث تغییر جوهره ی او یا در حداقل شکل، تعدیل آن می گردد.تنها، گیج و مبهوت است و مانند فراموشی، در درون خود، دردی را احساس نمی کند و قادر به یادآوری نیست.تنها، نه خود را می یابد و نه دیگران را حس می کندمرگی تدریجی بدون درد دارند در حالی که مملو از دردند.سرانجام آن ها درمانگری نیست که فقط مرگ چاره است و بس.تنهایی دردی بی درمان در جهان امروز است.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار