عادی سازی روابط ایران و عربستان دو دستاورد مهم داشته که اگر تحولات خاورمیانه را بخوبی تحلیل کنیم آن را درک خواهیم کرد
شوشان : در پرونده های سوریه و عراق و لبنان و یمن ،تهران توانست به داشته های راهبردی تعیین کننده ای برسد و شبکه امنیتی پایدار خود را حفظ کند و از همه مهم تر افق روشنی برای ادامه جنگ قابل تحلیل نبود
از طرف دیگر عربستان نیز انگیزه ای برای ادامه تنش با تهران نداشت این موضوع به دلایل مختلفی از جمله سیاست تنش زدایی ،چشم انداز پیشرفت و توسعه ۲۰۳۰ محمد بن سلمان برای این کشور و حل و فصل موضوعات امنیتی و قبول جایگاه نوین ایران در خاورمیانه قابل مشاهده بود
مساله مهمی که اینجا شکل گرفت این بود که ما چه انتظاری از توافق با عربستان داشته ایم و آیا انتظارات ما درست بوده است؟ انتظار اینکه این کشور بیخیال صلح ابراهام شود و یا در کنار ایران قرار گیرد آیا معقول بوده است؟
اگر فرض کنیم یکی از جنبه های پنهان داستان عادی شدن روابط تهران_ریاض(جدای از روابط تجاری و...)برای کار بر دوری عربستان از عادی سازی روابط با اسرائیل بود، باید گفت زمینه سازی برای آن بخوبی انجام شد اما اقدامات بعدی و پیگیری این زمینه اهمیت بیشتری داشته است و ما در آن نقطه قرار داریم
مساله ایران نسبت به عربستان این بود
که شکل گیری روابط، مسیر جدیدی برای کاهش تنش ها را خلق می کند(یعنی باید آن را محقق کنیم) تا سعودی ها وارد شرایطی بشوند که به عنوان عنصر بی طرف در خاورمیانه بمانند.
وقتی موضوع عادی سازی روابط ریاض_تهران در کنار جنگ در فلسطین(که باعث شده بین عربستان و اسرائیل بر سر تشکیل دولت فلسطینی و پایان جنگ در غزه و مدیریت آن توسط فلسطینی ها) قرار می گیرد مواضع سیاسی عربستان برای فلسطین،این کشور را از صلح ابراهام دور کرد و اختلافات آن ها بر سر آینده فلسطین به شرایط عمیقی رسید
زمینه های مختلفی که عربستان را از اسرائیل دور میکند بسیار مهم است ،دقیقا با نقش تسهیل گر چین.
یک عادی سازی زمینه فروپاشی یک عادی سازی(عربستان_ریاض) بزرگ تر را فراهم کرد اما خب این داستان ادامه دارد
دومین ویژگی عادی سازی روابط ایران و عربستان موضوع یمن است
فرض کنید یمن با عربستان و امارات در جنگ خانمان سوز با عربستان قرار داشتند و همه امکانات نظامی سیاسی و امنیتی خود را متوجه جبهه های نبرد با عربستان می کردند آیا میتوانست برای فلج کردن مسیر تجاری اسرائیل از بندر عقبه و دریای سرخ اقدام کند و اگر در دو جبهه حضور پیدا می کرد به چه میزان می توانست بازدارندگی ایجاد کند؟
مسیری که انسداد آن دقیقا کمک بسیار بزرگی به جبهه مقاومت در به چالش کشیدن تجارت دریایی اسرائیل داشت؟
و اینکه آیا می شد روی کمک آن ها به جبهه مقاومت حساب کرد؟درحالیکه سعودی ها (در فرض عدم عادی سازی روابط با تهران) همسویی مطلقی با اسرائیل داشتند و به جای سکوتی که الان دارند، در حال بمباران شهرهای مختلف یمن وزیرساخت های نظامی این کشور بودند ؟؟ و آمریکا و انگلیس به جای تشکیل ائتلاف دریایی و حملات هوایی به یمن ،الان متمرکز بر مرزهای لبنان و عراق و سوریه می شدند تا شرایط را بدتر کنند؟
تاثیرات متعدد عادی سازی روابط ایران و عربستان نسبت به امارات و بحرین و کویت و عراق و سودان و... نیز به همین شکل؟؟
ماهیت عادی سازی روابط ایران_عربستان به گونه ای است که تنها با حضور چین تحقق پیدا می کرد
همان طور که ماهیت عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان و اعراب تنها با میانجی گری آمریکا در حال پیگیری است
نقش سیاسی و پنهان چین در تحولات خاورمیانه بسیار دقیق بود و عمیقا با ایران و محور مقاومت همسویی دارد،مهم نیست خودشان چگونه فکر می کنند ،خروجی این مسیر به نفع ما بود و باید برای تحقق اهداف نهایی آن تلاش کرد
در مساله آشتی ملی میان فلسطینی ها نیز به همین شکل،هرچند ترور اسماعیل هنیه در تهران همه چیز را بدتر و بدتر کرده است هم صلح در فلسطین و بازگشت آرامش به غزه را و هم صلح بزرگ تر در خاورمیانه را...
دقیقا در نقطه ای قرار داریم که زمان برداشت امتیازات راهبردی و بلند مدت یا بالعکس آن فرا رسیده است