شوشان ـ على عبدالخانى :
خانمی پیش یکی از زنان همسایه رفته و از باب مهم جلوه دادنِ شغلِ خواستگارِ دخترش او را فعال اجتماعی معرفی کرد. او ادامه می دهد که همیشه سرِ خواستگار دخترشان شلوغ و نامزدهای انتخابات از او اجازه هم می گیرند و تلفنش هم یک لحظه از زنگ خوردن ساکت نمی شود!.
بدون شک تصور آن مادر از اصطلاح فعال اجتماعی چیزی شبیه به رتبه ی دانشگاهی و جایگاه شغلی که یک موسسه در مقابل تلاش ایشان به او اعطا کرده و از مزایای مستقل مالی هم برخوردار است.
واقعیت امر آن است که سطح خودخواندگی بعنوان نخبه، فعال سیاسی و اجتماعی در سالهای اخیر بقدری زیاد شده که براحتی نمی توان نخبگان اصیل و واقعی را از نوع فیک و خودخوانده تشخیص داد.
فقدان نظام حزبی و تحزب گرایی همچنین کثرت ادعا و خودخواندگی در این فضای باز و بدون درب و پیکر و ورود خیل عظیمی از عنوان خواهان، نما و ویترین فعالیتهای نخبه محور در استان را بیش از گذشته غبارآلود و راه را برای انبوهی از مدعیان باز نمود !
در باب فعالان انتخاباتی رویه و رسم بر این بوده که عده ای در فصلِ انتخابات و در چارچوب یک توافق به جنب و جوش می افتند و هنر فکری و فیزیکی خود را برای پیروزی شخصِ موردنظرشان بکار می گيرند و بمحض پایان آن رویداد مجدداً به زندگی سابق خود بازمی گردند تا اینکه در سالهای اخیر این روند و این مرزبندی کاملاً تغییر پیدا کرد و بسیاری از فعالانِ صرفاً انتخاباتی حاضر به بازگشت به شرایط قبلِ خود نبودند لذا با درجِ عنوانِ فعال اجتماعی !! در ذیل نام خود، بدون هیچ زحمت و مزاحمتی عملا وارد محیطی کاملا متفاوت شدند.
بدون شک ورود به محیط فعالیتهای سیاسی و اجتماعی لوازم مخصوص بخود همچون پختگی، تعهد، مسئولیت پذیری، دانش نسبی، متانت و خوشنامی را می طلبد که بسیاری از افراد جدیدالورود از چنین مشخصه هایی بی بهره بودند اما این فقدان و نقصان مانع از خودخواندگی آنها بعنوان فعال سیاسی یا اجتماعی نگردید !.
مناسب سازی ظاهر همراه با استفاده از برخی مفاهیم دهن پرکن و اصطلاحات روشنفکرانه!! و بهره مندی از صدای بلند همراه با مقداری پررویی برای تبدیل وضعیت از یک انتخاباتچی محض به یک فعال سیاسی - اجتماعی کافی به نظر می رسید.
تشکیل شورای راهبری به ریاست دکتر ظریف و دعوت از نخبگان حزبی - سیاسی - اجتماعی و سایر طیفهای جامعه جهت مشارکت در فرایند اولیه ی انتخاب مدیران ارشد و دولتمردان و لزوم دفاع موثر از منافع استان خوزستان، مسئولیت نخبگان واقعی ما که کم هم نیستند را دوچندان نمود اما ظهور پرتعداد تازه واردان و مدعیان این حوزه، عملاً حضور فعالان سیاسی و اجتماعی را تحت الشعاع قرار داد و چه بسا همین مدعیان با توسل به شیوه های ابزاری خود بعنوان طرف مشاوره مراکز رسمی نیز معرفی بشوند.
در سایه حضور گسترده ی خودخواندگانِ عناوین نخبگی همچنین با نگاهی به گفتگوهای مجازی یکی دو ماه اخیر اهواز، اولاً: پرده از تنزّل کیفیت محاوره ها و اظهارنظرها و آبکی شدن نتایج حاصله از آنها برداشته شد. ثانیاً: حجم و تعداد مدعیان نخبگی و دلسوزی برای استان نسبت به نخبگان واقعی (خوش پیشینه، متین و پخته) کاملا می چربید، که این دو موضوع را می توان بمثابه یک زنگ خطر تلقی کرد.
راه یافتگان به دنیای نخبگی به این نتیجه نیز رسیده بودند که برجستگی در محیط جدید ذاتاً یک پرستیژ و یک مزیت اجتماعی بوده و بواسطه آن می توان بسیاری از موانع موجود در زندگی شهروندی اشخاص را برطرف نمود.
به بیان دیگر این قناعت برای آن مدعیان قطعی شده که بواسطه آن عناوین می توان برای تسهیل کسب و کارهای مختلف و موارد انتفاعی دیگر نیز بهره گرفت. شاید خاستگاه فکری آن خواستگار مبنی بر معرفی خود بعنوان فعال اجتماعی ناشی از همان قناعت و تصور باشد.
باید توجه داشت که در سایر استانها پدیده ای به نام فعالان انتخاباتی که بسرعت به فعالان اجتماعی و سیاسی ارتقا پیدا بکنند و کشمش هر پلویی در استان بشوند، واقعاً بشکلی که در اهواز و خوزستان می بینیم، در هیچ جای دیگر چنین نباشد و تنها استان عزیزخیز ماست که همه چیز آن شبیه به هیچ جای دیگر نیست.
احتمالاً سرتان را بدرد آوردم اما باور کنید که جامعه ما به چنین مباحثِ ظریف و حساس نیز نیاز دارد.