شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۱۲۱۹۱
تاریخ انتشار: ۰۲ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۲:۴۹
شوشان ـ حسن دادخواه :

   من، دست کم در یادداشت‌های رسمی که می نویسم اهل گوشه زنی و‌ کنایه نیستم. در جابجایی و آمدن و رفتن دولت ها نیز، مخالف تغییر بنیادی در سلسله مدیران میانی و پایین دستی هستم. ضمن آنکه در آرزویم که روزگاری نظام سیاسی حکمرانی در ایران ضمن آنکه بر پایه نظام حزبی قرار گیرد ولی دو یا سه حزب قوی با اعتقاد به مصالح ملی مشترک و با اختلافات اندک و جزیی در کشور داشته باشیم که هر کدام به هنگام دریافت اکثریت آرای مردم، در طول عملکرد دولت پیشین حرکت کند و نه در عرض و نقطه مقابل آن!سیستم کنونی رفت و آمدن دولت ها، که در تشخیص مصالح ملی، هم باور نیستند و برآمده از احزاب هم نیستند و برنامه مشخص و کارشناسی شده هم ندارند و عملکرد یکدیگر را نیز خنثی می کنند، همه و همه به زیان کشور و مردم است و جز در جا زدن یا عقب گرد یا به هدر دادن منابع با دستاورد اندک، حاصلی ندارند!

  وجود دو طیف فکری در عرصه سیاسی موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب که نه در قالب احزاب قوی و مستقل بر سر کار می آیند و نه نیروهای هر دو، در فرآیند کار حزبی با تجربه و آبدیده شده اند و نه از حمایت فکری و مالی تعریف شده ای برخوردارند و نیز فاقد امکانات برای ارتباط دائم با هواداران و اعضای رسمی خود هستند، متاسفانه نتوانسته در نظام حکمرانی کنونی ایران، در قامت یک نظام منسجم حزبی ظاهر شود و کشور را در چهار چوب یک سیاست مصوب کلی و مثبت و یک برنامه و نقشه راه موثر به جلو ببرد، ضمن آنکه اعضای پارلمان های ایران نیز  بر اساس نظام حزبی و منسجم و با پشتوانه رای ثابت و با کیفیت انتخاب  نمی شوند!

   شوربختانه در نبودن نظام حزبی و فرآیندهای مشخص و آزاد و رقابتی و با رای ثابت از سوی رای دهندگان، دولت ها و پارلمان‌ها که دو قوه از سه قوه کشور را در اختیار دارند، فاقد قدرت مردمی، برخوردار از حمایت های قانونی و کنش در چهارچوب های تعریف شده و فاقد نیروهای زبده و با تجربه هستند و از این رو، نظام اجرایی و سلسله ای از مدیران عالی و میانی و ستادی و اجرایی، همواره سرگردان و غیر موثر و جانبدار به سود قدرت های غیر رسمی و فشارهای فراقانونی مشغول کار خویش هستند! در چنین شرایطی، بدترین برهه و دوران برای نظام اجرایی و رتق و فتق امور روزانه مردم، دوران جابجایی دولت ها از دو طیف اصولگرا و اصلاح طلبان است و بدترین برهه برای دولت ها، دوره انتخابات اعضای پارلمان است که طیف متفاوت از دولت و متقابل با طیف فکری آن، صندلی های مجلس شورای اسلامی را تسخیر کنند! در چنین برهه هایی که دولت و نمایندگان مجالس از دو طیف باشند، مشکلات اجرایی دولت ها، چند برابر می شود و میزان دخالت ها در کار دولت و مدیران به حداکثر می رسد و عملا دولت ها از رسیدن به اهداف خود در یک جنگ قدرت، باز می مانند!

  دولت شادروان رئیسی به هر حال نماینده رسمی و قطعی طیف اصولگرا و بلکه تا حدودی اصولگرایان تندرو و زیر نفوذ نهادهای بیرون از دولت قرار داشت که در یک حادثه غیر مترقبه و ناگوار، بدون آنکه دوره چهار ساله اول خود را به پایان ببرد و چهار ساله دوم را هم تجربه کند، در سال سوم از دوره هشت ساله احتمالی، به پایان رسید و در تب و تاب این شوک، انتخابات برای برگزیدن رییس جمهور و روی کار آمدن دولت جدید به پیروزی طیف اعتدالی - اصلاح طلب، در یک  رقابت تنگاتنگ منجر شد در حالی که  حدود نیمی از دارندگان حق رای، که مخالف و منتقد جدی شکل کنونی نظام حکمرانی و روال ها و گفتمان غالب فرهنگی در کشور هستند، در انتخابات شرکت نکرده بودند! دکتر پزشکیان در رقابت های انتخاباتی، با علم به دشواری های آینده، بر شعار « وفاق»، تاکید کرد که بتواند کشور را از هدر رفتن نیروهای سیاسی و منابع مالی در رقابت های بی حاصل دو طیف، نجات دهد. ایشان اعلام کردند که از همه نیروهای شایسته بدون لحاظ کردن طیف سیاسی آنان استفاده خواهند کرد تا شاید در کشاکش جابجایی دولت و تعامل با مجلس شورای اسلامی و نهادهای فرا دولتی، گرفتار منازعات فرساینده نگردد!

 تئوری « وفاق»، در نبودن نظام حزبی در ایران، شاید بتواند کشور را در برهه های جابجایی دولت ها و ناهمگونی سیاسی با مجالس، از گزند وقفه و ایستایی و مانع تراشی و‌خنثی سازی های مرمن نجات دهد گر چه اجرای وفاق، نیازمند رشد سیاسی همه کنش‌گران و کارگزاران نظام و داشتن روحیه همگرایی و وطن دوستی و مردم‌گرایی و احترام به منافع ملی است! شوربختانه به نظر می آید که به رغم تاکید مقام رهبری بر همکاری همه قوا و نهادهای نظام با دولت دکتر پزشکیان و به رغم استفاده ایشان از همه نیروها بلکه با غلبه نیروهای وابسته به طیف اصولگرا در دولت و قوه مجریه، شوربختانه همکاری نیروها و طیف اصولگرا و نهادهای وابسته با آن، کمترین همکاری را با دولت و طیف اعتدالی -اصلاح طلبی در دولت داشته اند و بلکه مشغول به مانع تراشی برای دولت هستند‌.

برای نمونه در ادارات کل  و استانداری ها، ساز ناسازگاری با رسانه ها و نیروهای هوادار دولت را کوک کرده اند و رسانه های وابسته به طیف اصولگرا از حمایت های مالی و سهمیه کاغذ دولتی، فراتر از روال های معمول برخوردارند و رسانه های هوادار طیف اصلاح طلب- اعتدالی و مستقل، تاوان هواداری خود از دولت منتخب را پس می دهند! این گونه برخوردها همچنان در بسیاری از دستگاه های اجرایی ادامه دارد ! تاخیر در انتصاب مدیران و وقفه در استقرار دولت جدید که به نظر می رسید در فضای وفاق، موجب همگرایی و سرعت عمل و اقدام به سود مردم و کشور خواهد شد، عملا امور اجرایی کشور را دچار ایستایی و دوگانگی و منازعات بی حاصل کرده است که دود آن در کنار انواع ناترازی ها، به چشم مردم و فرودستان و مستضعفان خواهد رفت!!
   
تریبون های رسمی بیرون از کنترل دولت بطور هفتگی، سیاست های دولت حتی عملکرد دولت در سیاست خارجی را که بر اساس نظرات رهبری انجام می شود، مورد انتقادات تند قرار می دهند و سخنرانان اینجا و انجا، دمادم فضای کشور را بحرانی و ملتهب می کنند! این در حالی است که در دوره سه ساله دولت شادروان رئیسی همه ارکان و قوای کشور هوادار یک طیف بودند و خویش را در یک سرنوشت شریک و مشترک می دانستند و از این رو، همدیگر را حمایت و پشتیبانی می کردند و امور کشور هم حتی اگر در مسیر نادرستی بود، در همان مسیر، هماهنگی و هم افزایی میان اجزا برقرار بود! اما اکنون و با روی کار آمدن قوه مجریه و دولت قدری متفاوت از دو قوه دیگر و متغایر از جنس نهادهای فرادولتی، این هماهنگی و حمایت ها دیده نمی شود و از این رو، حتی اگر مسیر حرکت دولت درست و به سود منافع ملی باشد، با ناهمواری ها و مزاحمت های داخلی، این حرکت بسیار کند و خسته کننده شده است!
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار