نويسنده : محمد حسين روانبخش
شانزده روز تعطيلي مداوم نوروزي اتفاق عجيبي در کشور ما نيست؛ مورد داشتيم که به جاي شانزده روز، يک ماه تعطيلي رفته است يعني چهار روز از آن طرف زودتر تعطيل کرده و پنج روز از اين طرف دير آمده سرکار، و هنوز هم ناراضي است که تعطيلات خيلي زود گذشت و هنوز خستگياش درنيامده است!
البته ميدانم که در ايران بعضيها بودند که در اين ايام هم کار ميکردند و شايد يکي دو روز بيشتر تعطيلي نداشتند ولي عموم مردم پرتوان و پرتلاش کشور اگر نگوييم در طول سال، لااقل در اين ايام تعطيل بودند. شاهدش هم اينکه اگر در طول سال، ساعت کار مفيد متوسط در کشورمان کمتر از يک ساعت در روز است در اين ايام، مطمئنا ميزان کار مفيد در طول روز به کمتر از ده دقيقه ميرسد و اگر خداي ناکرده، زبانم لال، کارمندي هم در اين ايام سر کار رفته، چندان کار نکرده که اسمش کار باشد.
براي همين هنوز هم با اينکه دو روز از تعطيلات طولاني مدت نوروز گذشته، مطمئنا يخ دستوپا و ساير اندام و جوارح بسياري از عزيزان باز نشده است. براي همين امروز توصيههايي براي اينکه بتوانند کار و فعاليت را دوباره در ادارات شروع کنند عرضه ميکنيم:
1- باقيمانده آجيلهاي نوروز را به اداره ببريد: اگر از آجيلهاي نوروزيتان چيزي باقي مانده؛ که عموما فقط تخمه است، با کسب اجازه از همسرتان آن را به اداره ببريد و همراه ساير همکاران بخوريد.
به اين ترتيب ميتوانيد هفت هشت ساعت کاريتان را پر کنيد و برايتان کار کردن سخت نباشد.
2- مرور تکيه کلامهاي سريال پايتخت: در صورتي که ارباب رجوعي جرات کرد و در اين روزهاي آغاز کار مزاحم شما شد او را با تکيه کلامهاي سريالهاي پايتخت بپيچانيد تا به اين ترتيب نه تنها به آنها بفهمانيد که نبايد از اين مزاحمتها در اين هفتههاي آغاز کار داشته باشد و هم اسباب شور و شعف شما و همکارانتان فراهم شود .
مثلا به محض ورود ارباب رجوع، رو کنيد به همکارتان و با لحن باباپنجعلي بگوييد: عباس معصوميه؟! يا اگر در جواب ارباب رجوع با لحن ارسطو بگوييد: طلا مال نقي بود، اون توي دستاي نقي بود و....
3- جيمفنگ با بهانههاي بهاري: روزي نيم ساعت بيشتر سرکار نرويد. بهار اين ويژگي را دارد که ميتوانيد بهانههاي مختلفي براي زدن جيمفنگ پيدا کنيد: سرماخوردگي ناغافل، آلرژي بهاري، نرفتن مهمانهايتان که از شهر ديگري به خانه شما آمدهاند و ....
نتيجه: نهضت تعطيلات هنوز ادامه دارد!