نويسنده : محمد حسين روانبخش
در روزهايي که بعضي برادران به شدت دلسوز، به خاطر توافقات هستهاي به شدت دلواپسي هم پيدا کردهاند، سايتهاي خبري عکسهايي از يک خانواده اهوازي را منتشر کردهاند که به علت فشارهاي اقتصادي مجبور شدهاند در کنار خيابان زندگي کنند. شعر زير تقديم به اين خانواده و ديگر خانوادههاي ايراني است که از نفت، فقط بوي آن را شنيدهاند :
آنها که چند وقتي است بدجور بيقرارند
آنها که چند ماهي است آشفته و خمارند
آنها که از توافق بين ژنو، شکارند
غوغاگران شهرند، هر چند کمشمارند
تحريم را شديدا اين قوم دوست دارند
از بابت تو اما ... دلواپسي ندارند!
***
با دولتي که رفته، همراه و همنشينند
«آن مرد» رفته، اينها بسيار آتشينند
از اعتدال و تدبير، ناراحت و غمينند
گويي که «ب. ز» هستند؛ امروز در اوينند!
دلواپسند، زيرا از کار برکنارند
از بابت تو اما... دلواپسي ندارند!
***
گويند: «بايد امروز در فکر جنگ باشيم!
گرگ است دشمن و ما بايد پلنگ باشيم!
در وقت جنگ اما... بايد فرنگ باشيم!
تحريم پول دارد، وقتي زرنگ باشيم!»
اين قوم، واقعا هم مردان روزگارند
از بابت تو اما... دلواپسي ندارند!