امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
محمد حسن آلاله : اين روزها يكي از بيشترين حرفهايي كه بر سر زبانهاي مردم است حرف سكه و دلار و طلاست ، حرف سيم و زر و پول و اسكناس و رسيدن به كيمياست، اينكه چگونه مي توان سكه و طلاي بيشتري به دست آورد و چه كسي بيشترين سكههاي طلا را در اختيار دارد.
آري طلا همان فلز زردرنگي است كه آن را تبديل به سكه ، گردنبند و گوشواره و.... نموده ايم و براي بعضي ها نور خيره كنندهاش انگار همه چيز است. نمي خواهيم سراسر وجودش را انكار كنيم و برخي محسنات آن را نبينيم، ولي واقعا ارزش طلا و پول و سكه و دلار اينقدر نيست كه ما همه فكر، ذكر و توجه مان را به سوي آن جلب نموده و غافل شويم . به راستي داستان علاقه انسان به طلا و طلاجات از كجا شروع شد، چه كسي اولين بار رنگ طلا را ديد و با آن بر ديگران هم فخر فروخت و هم فقر فروخت.
بايد روزي را به ياد آورد كه بشر اوليه پس از سكونت در اين زمين خاكي سنگ و معدن طلا را كشف نمود،آن روز بشر چند چيز را هنوز خوب نميدانست. اول اينكه نميدانست كه طلا گوهري كمياب است و مانند ديگر فلزات در اين زمين بسيار كم و محدود و نادر است ، دوم اينكه نميدانست كه روزي اين طلا زر و زيور ميشود و زنان و حتي در برخي زمانه مردان نيز آن را برگردن و دستهاي خود ميآويزند و با آن چشم و هم چشمي نموده و بر ديگران فخر و مباهات مي كنند.
آري بشر نميدانست كه روزي برخي مردم از همين طلا مجسمههايي را خواهند ساخت و به جاي اينكه خداي يگانه را بپرستند به پرستش مجسمههاي طلايي خواهند پرداخت. بشر نميدانست كه روزي همين طلا پشتوانه پولي و مالي همين انسان ها ميشود و به جاي اينكه سعي و تلاش و زحمت مردم پشتوانه باشد طلا عامل اين پشتوانه خواهد شد. بشر نميدانست كه يك روز از همين طلا براي پادشاهان ستمگر و موروثي تاج و تخت پادشاهي ساخته خواهد شد و تاج طلا بر سر خواهند گذاشت تا شاه شاهان شده و بر مردم ظلم و ستم نمايند.
بشر نميدانست كه روزهايي به خاطركمبود طلا، برخي طلافروشان اين فلز را گرم گرم و مثقال مثقال به مردم خواهند فروخت و مردم به جاي اينكه پول خود را مصروف تربيت و خوراك و پوشاك خود كنند به خريد و فروش طلا مشغول خواهند شد. بشر نميدانست كه روزي هزاران نفر در عصر اكتشافات دريايي به خاطربه دست آوردن طلا از سرزمينهاي خود مهاجرت نموده و بوميان آن سرزمينها را خواهند كشت تا زمينهاي آنها را كه پر از معدن طلا است تصرف نمايند.
بشر نميدانست كه روزي عدهاي براي به دست آوردن طلا به خانههاي مردم تجاوز ميكنند و طلاهايشان را ميدزدند. چقدر گوشها كه به خاطر درآوردن گوشوارهاي از گوش دختري و چقدر دستها كه به خاطر درآوردن دستبندي از زني و چقدر گردنها كه به خاطر درآوردن گردنبندي از طلا بريده شده است. چقدر آدميان كه به خاطر هوي و هوس و به خاطر به دست آوردن طلا عدهاي را كشتهاند و سالها در زندان ماندهاند، آيا تاكنون به اين نكته فكر كردهايد.
آري بشر نميدانست كه روزي همين طلا در قالب سكه، مهر و كابين زنان خواهد شد و مردان از پرتو آن از همسران خود طلاق خواهندگرفت و حتي برخي مردان به خاطر ندادن مهريه طلاي خود به زندان خواهند رفت. اين روزها عدهاي از دختران و دوشيزگان مهر خود را هزاران سكه طلا كردهاند و آن را از مردان عندالمطالبه ميطلبند و وقتي كه آنها نميتوانند در اين بازاري كه روز به روز بر قيمت اين گوهر افزوده ميشود پرداختش نمايند، ناچار با شكايتي همسرانشان را كه بايد ارزش بيشتر از طلا در نزد آنان داشته باشد را به كنج زندان ميافكنند و طلا تبديل به طلاق ميشود.
انگار همه غافليم از اينكه طلاي واقعي خود ما هستيم و اين خود ما هستيم كه نه تنها داراي ارزش مي باشيم بلكه ارزشي بالاتر از هرگوهر و طلا داريم و البته بالاترين سرمايه خود ما هستيم اگر درست فكر كنيم، اين ما هستيم كه بايد اگر مس هستيم خودمان را تبديل به طلا نماييم.
آري فاصله اي فقط به اندازه يك حرف قاف ميان طلا و طلاق وجود دارد، فاصلهاي به اندازه كوه قاف و اين فاصله بين طلا و طلاق است كه ميان ما را به جدايي مي افكند. بايد بگوييم كه ميان آدميان هيچ فاصلهاي نيست جز ديوارهايي كه خود ساختهايم و طلا ديواري زرد رنگ است كه بشر از همان روزهاي اول ميان خود ساخته و اينگونه موجب جدايي شده است.
اميد است كه اندكي بيشتر فكر نمائيم و اسير و برده درخشندگي برق اين طلا نشويم و طلا را كه مي تواند حداقل زينت بخش گوشه اي از زندگي دنيوي باشد باعث جدايي ها نگردد، بياييد ارزشش را به همان اندازه كه هست بدانيم ، راستش را بخواهيد در معرفت اخلاق انساني آن شخصي برنده است كه از اين مراحل نفساني عبور نموده است، نه فخر مي فروشد و نه فقر و حتي اگر طلاست سعي مي كند تا خود را به مس تبديل نمايد، زيرا كه رنگ مس بيشتر به رنگ آدميان نزديك است.