شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۴۷۳۷
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۱ - ۱۹:۴۵

 

در سرزمین های اشغالی، همه جناح های اسرائیلی بر تداوم اشغال فلسطین متفق القول اند، همچنانکه ایران برای آنها خطری جدی و سازش ناپذیر به شمار می آید. این فصل مشترک همه آنهاست اما موضوع «حمله به ایران» به یکی از چالش برانگیزترین موضوعات در میان آنان تبدیل شده است.

نخست وزیر- بنیامین نتانیاهو، زمان کنونی را بهترین فرصت برای حمله به ایران می داند. او و وزیرجنگش، تحریم های پیاپی غربی ها را دلیل انزوای بین المللی ایران، می دانند و این، از نظر آنها بهترین زمینه را برای حمله به ایران فراهم می کند. به همین دلیل در ماه های گذشته، جناح نتانیاهو، به صورت ویژه ای پرونده حمله به ایران را در دستور کار خود قرار داد.

آنها نگرانند که هم انتخابات آتی ریاست جمهوری در ایران و هم در آمریکا، شرایطی را ایجاد کند که به کاهش فشارهای بین المللی علیه ایران منجر شود و حمایت ها از اسرائیل کاهش پیدا کند. به همین دلیل آنها تلاش خود را شروع کردند تا مبادا فرصت کنونی را برای ضربه زدن به ایران از دست بدهند. ضمن آنکه آنها همچنان نگران گذشت زمان به سود پیشرفت برنامه هسته ای ایران هستند.

اصرار جناح نخست وزیر برای حمله به ایران پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بر همین اساس قابل ارزیابی است.

از این رو طی ماه های اخیر تهدیدهای لفظی نخست وزیر و وزیر جنگ اسرائیل علیه ایران، صراحت بیشتری به خود دید و گمانه ها برای حمله به ایران را تقویت کرد.

با این وجود دلایل مهمی وجود دارد که نشان می دهد اسرائیل امکان حمله به ایران را در این شرایط ندارد اگرچه به زعم جناح نخست وزیر، شرایط کنونی بهترین فرصت برای این اقدام است. اما چرا اسرائیل نمی تواند به ایران حمله کند؟

مخالفان داخلی

طیف های اینتلکتوئل در اسرائیل، امنیت و مهمتر از آن «احساس امنیت» شهروندان شان را مهمترین موضوع امروز اسرائیل می دانند. این طیف را روزنامه «هاآرتص» نمایندگی می کند که همواره دغدغه های روشنفکرانه ای در سرزمین هاش اشغالی را منعکس و سعی کرده مواضع انتقادی نسبتا تندی را نسبت به دولت در پیش بگیرد.

هاآرتص حمله احتمالی اسرائیل به ایران بدون اجازه اوباما را بر اساس باورهای تاریخی بنیامین نتانیاهو تحلیل می کند: «چون بر اساس باورهای تاریخی بنیامین نتانیاهو، اسرائیل ملتی فناناپذیر است و آمریکا تنها آشور و بابل، یونان و یا رم دوران ماست. این بدان معناست که ما جاودانه هستیم، ما ملتی فنا ناپذیریم و آنها علیرغم تمام قدرت و توانایی شان، فانی و زودگذر هستند.»

این روزنامه که به نظر می رسد بدش نمی آید این نوع نگاه نتانیاهو را با کنایه و طعنه همراه کند، نگاه طرفداران اسرائیلی حمله به ایران، درباره آمریکا و اوباما را اینگونه بیان می کند: «آنها دغدغه های سیاسی و اقتصادی آنی و کوته بینانه ای دارند: آنها نگرانند که حمله به ایران موجب افزایش بهای نفت و کاهش بخت اوباما برای انتخاب مجدد به عنوان رئیس جمهور آمریکا شود، در حالی که ما به عنوان اسرائیل فنا ناپذیر(!)، به صورت دور اندیشانه فکر می کنیم. ما حامل حافظه ای تاریخی هستیم. رئیس جمهور آنها معتقد است که دشمنان اش از همان طرز فکر عقلانی ای که او استفاده می کند، استفاده می کنند، در حالی که ما 4000 سال گذشته را صرف نزاع با نیروهای اهریمنی تاریخ کرده ایم و به خوبی می دانیم که در این عرصه چگونه باید از خودمان دفاع کنیم.»

دغدغه های مخالفان جنگ با ایران در سرزمین های اشغالی بر این اساس استوار است که آنها اساسا به توان نظامی اسرائیل در برابر ایران مطمئن نیستند و نگرانند که نخست وزیر، قدرت ایران در این زمینه را دست کم بگیرد. این یک سوال اساسی در میان منتقدین است که آیا عواقب حمله به ایران مورد بررسی و تحلیل دقیق صورت گرفته است یا خیر؟

در میان مخالفین حتی این سوال ایجاد شده است که  آیا طرفداران جنگ، کاملا اطمینان دارند که اگر اسرائیل به ایران حمله کند، ایرانی ها دیگر قادر به ساخت بمب اتمی نخواهند بود، و اگر به یک بمب اتم دست پیدا کنند، از آن علیه اسرائیل استفاده خواهند کرد؟

به بیان دیگر، آیا اطلاعات آنها صرفا مبتنی بر واقعیت هاست و یا بر پایه نگرانی ها، آرزوها و عقده های ناشی از شکست های گذشته؟ و سوال مهمتر اینکه، آیا آنها کاملا متوجه این مسئله هستند که تصمیم به حمله به ابرقدرتی چون ایران، علیرغم مخالفت آمریکا، به بزرگترین اشتباه دوران حیات این رژیم منجر نخواهد شد؟

از طرف دیگر، تاثیر حمله به ایران، بر تشدید اوضاع منفی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در اسرائیل - بویژه با توجه به جمعیت حدودا هفت میلیون نفری آن - نیز حائز اهمیت است.

در حالی تهدید به حمله علیه ایران صورت می گیرد که بر اساس اعلام منابع اسرائیلی، از هر سه کودک اسرائیلی، یک کودک، در شرایط زیر خط فقر سر بر بالین می گذارد و گرایش به خروج از سرزمین های اشغالی در میان نخبگان افزایش یافته است بگونه ای که یک نفر از هر سه دانشمند اسرائیلی، آینده خود را در مهاجرت به خارج از کشور می‌بیند.

در چنین شرایطی کوبیدن بر طبل جنگ و عملی کردن این تهدیدها، ثمره ای جز کاهش شدید احساس امنیت در اسرائیل و افزایش ناامیدی نسبت به آینده نخواهد داشت، مسئله ای که بگفته برخی از تحلیل گران اسرائیلی، از دست یافتن ایران به بمب اتم هم برای آنها خطرناک تر است.

ائتلاف شکننده

ساختار سیاسی در اسرائیل به گونه ای است که دولت معمولا از ائتلاف میان چند حزب تشکیل می شود. به همین دلیل همه احزاب – اقلیت و اکثریت- در تشکیل دولت نقش دارند و نخست وزیر با تشکیل ائتلاف میان احزاب تعیین می شود.

دولت نتانیاهو از ائتلاف حزب لیکود با حزب اسرائیل بیتنا که حزب لیبرمن است و گرایش های بسیار تندتری دارد، تشکیل شد. اما اختلافات میان لیبرمن و نتانیاهو از یک طرف و تحولات سیاسی در منطقه به ویژه در مصر، تونس و... از طرف دیگر و نگرانی از ادامه پیشرفت هسته ای ایران، در ابتدا آنان را مجاب کرد تا به برگزاری انتخابات زودرس تن بدهند.

در چنین شرایطی اما ناگهان، خبری مبنی بر تشکیل ائتلافی دیگر توسط نتانیاهو منتشر شد. اما این بار نه با حزب راست و تندرو اسرائیل بیتنا که با حزب کادیما به رهبری شائول موفاز، تا بدین شکل بتواند دولت خود را تا انتهای دوره ادامه بدهد.

این دو حزب به ویژه در سیاست خارجی به یکدیگر نزدیک نبوده اند. در کابینه قبل، نتانیاهو، ائتلافی تندرو را تشکیل داده بود و این در حالی بود که کادیما از این نظر دارای اختلافات جدی با لیکود بوده است. با این وجود مخالفان جمهوری اسلامی، این ائتلاف را به منزله اتحاد اسرائیلی ها برای مقابله و حتی حمله به ایران عنوان می کردند.

اتحادی که خیلی زود رنگ باخت. هفتاد روز از این ائتلاف جدید نمی گذشت که اختلافات در کابینه تابستان امسال، دوباره بالا گرفت و دولت در آستانه فروپاشی مجدد قرار گرفت.

اگرچه گفته می شد اختلافات بر سر قانون وظیفه عمومی است اما پشت پرده ها حکایت از اختلافات جدی بر سر موضوع حمله به ایران داشت. موفاز دلیل خروج خود از ائتلاف را مخالفت خود با ماجراجویی نظامی که خطری برای شهروندان اسرائیلی محسوب می شود، اعلام کرد.

خروج موفاز از کابینه نشان می داد ائتلافی که نتانیاهو از تشکیل آن به دنبال ایجاد یکصدایی در اسرائیل برای حمله به ایران بود عملا با شکست مواجه شد و او متوجه شد هنوز مخالفان جدی وجود دارند که از عواقب حمله به ایران می ترسند.

نتانیاهو، موفاز را دور زد و با ایجاد انشقاق در حزب کادیما جلوی از هم پاشیدن دولت را گرفت . خروج موفاز از کابینه اگرچه دولت را دوباره به فروپاشی نکشاند اما نتانیاهو را در ایده احمقانه اش برای حمله به ایران، تنها گذاشت و انشقاق در کادیما هم نتوانست او را برای جلب متحدانی بیشتر در این زمینه موفق کند.

شرایط سیاسی اجتماعی در اسرائیل بویژه با توجه به جمعیت آن، این اجازه را به دولت نمی دهد که بدون ایجاد اجماع عمومی در میان احزاب و افکار عمومی، به ایران حمله کند و خروج موفاز از کابینه، اپوزیسیون مخالف جنگ را تقویت کرد.

اینک اسرائیلی هایی که از حمله به ایران می ترسند بسیار بیشتر از آنهایی هستند که خواهان حمله به ایران اند.

عدم همراهی آمریکا

وقتی تلاش های نتانیاهو برای متقاعد کردن آمریکایی ها برای تعیین خط قرمزی برای فعالیت های هسته ای ایران به نتیجه نرسید و هیلاری کلینتون رسما تعیین خط قرمز را  رد کرد او مجمع عمومی سازمان ملل را فرصتی دیگر برای تکرار این خواسته اش دید. او سعی کرد با اقدامی نمادین، توجه کشورها یه خواسته خود را جلب کند و با کشیدن خطی قرمز با ماژیک، این موضوع را بیان کرد.

خط قرمز نتانیاهو بر صفحه ای که در دست داشت نشان می داد که مواضع اوباما، او را کلافه کرده و او اینچنین می خواست کشورها را به همراهی بطلبد و با عمومی کردن درخواستش، به فشارها بر اوباما بیفزاید. اوباما و کلینتون بر خلاف نتانیاهو و ایهود باراک معتقدند باید همین روند دیپلماسی و مذاکره با ایران در سایه فشارها و تحریم ها ادامه یابد. اگر چه به گفته آنها گزینه نظامی همچنان بر روی میز آنها هم هست اما زمانش را در صورت به نتیجه نرسیدن فشارها و مذاکرات، خودشان تعیین می کنند نه اسرائیلی ها.

این مواضع دولت آمریکا، بیشترین دلیل نگرانی مخالفان جنگ در اسرائیل، برای حمله به ایران است. آنها – همانند شیمون پرز رئیس رژیم- معتقدند اسرائیل بدون حمایت آمریکا توان حمله به ایران را ندارد و حتی بدتر از این، بسیاری نگران شکست اسرائیل اند و بازی بی احتیاط نتانیاهو را بازی بومرنگ نام نهاده اند.

آخرین باری که رژیم صهیونیستی دست به حمله‌ای بدون حمایت آمریکا زد، حمله سال 1956 علیه مصر در زمان جمال عبدالناصر و پس از ملی شدن کانال سوئز بود که سرانجام مجبور به عقب‌نشینی و پذیرش یک شکست سیاسی سخت شد.

مسئولان ایران هم هشدار داده اند که هر حمله‌ای را در هر سطحی باشد، در همان سطح پاسخ خواهند داد.

انتخابات نوامبر

نوامبر آینده، آمریکا شاهد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری خواهد بود. موضوعات بین المللی و به ویژه خاورمیانه همواره نقش مهمی در رقابت های انتخاباتی آمریکا داشته است. اوباما در ماه های اخیر برای فرار از موضع جنگ علیه ایران به دلیل عواقب آن، بر دیپلماسی دولت خود برای محدود کردن و تحریم گسترده ایران اصرار ورزید و وزارت خارجه آمریکا بیشترین وقت و انرژی را در این راستا صرف کرد.

او به اسرائیل و سایر آنهایی که از خطر هسته ای شدن ایران ابراز نگرانی می کنند اطمینان داده که شک ندارد پروسه ای که در برخورد با ایران در پیش گرفته منجر به کنترل ایران خواهد شد. همچنان که در داخل آمریکا نیز بر همین موضوع تاکید کرده است.

از این رو موافقت آمریکا با حمله اسرائیل به ایران، در وهله ی اول به معنای پذیرش شکست این تلاش های دیپلماتیک از سوی اوباما خواهد بود و این موضوع بی تردید دست مایه جمهوری خواهان برای کاهش آرای اوباما خواهد شد.

از طرفی این حمله می تواند باعث تلاطم اقتصاد آمریکا و افزایش بیش از حد قیمت نفت شود که این موضوع نیز موقعیت اوباما را در آستانه انتخابات به خطر خواهد انداخت.

همچنین حمله احتمالی اسرائیل به ایران در آستانه انتخابات نوامبر، احتمالا خواهد توانست گرایش رای دهندگان را به دلیل اقتضائات ایجاد شده به «میت رامنی» افزایش بدهد.

از این رو به نظر می رسد اوباما از موضع خود در مخالفت با حمله به ایران کوتاه نخواهد آمد و این موضع اوباما در حالی است که رامنی معتقد است: «اوباما متحداني مانند اسرائيل را به زير اتوبوس پرت كرده است.» همین مسئله هم باعث شده تا گرایش نتانیاهو به رای آوردن رامنی در آمریکا علنی تر شود آنگونه که هاآرتص، در مقاله ای به قلم «چمی شالف» از رویکرد بنیامین نتانیاهو در کوچک شمردن تلاش‌های اوباما علیه ایران و حمایت تقریبا آشکار از میت رامنی، کاندیدای جمهوری خواهان، انتقاد کرده است.

به اعتقاد تحلیل نویس هاآرتص، اوباما در واقع اسرائيل را زير اتوبوس پرتاب كرده است، اما نه آن اتوبوسي كه منظور رامني است. اوباما در مقابل اتوبوسي ايستاده كه راننده آن، كه واقعيت را نمي بيند، اسرائيل را وارد جنگ مي كند و به سوي خطر برخورد با تمام همسايگانش و انزواي بين المللي پيش مي برد.

هاآرتص این سوال را مطرح کرد که چگونه می‌توان حمایت کابینه اسرائیل از رامنی را توجیه کرد در حالی که دست‌کم 50 درصد و به قول نیویورک‌تایمز 72 درصد شانس آن وجود دارد که باراک اوباما کسی باشد که باید قبل و بعد از انتخابات نوامبر، مسوول حمایت و دفاع از اسرائیل باشد؟

به نظر نمی رسد نتانیاهو بیش از این برای حمله به ایران دست و پا بزند. این، فقط فاصله اش را با اوباما بیشتر می کند، در حالی که اوباما برای ابقا در کاخ سفید تلاش می کند و البته امیدوار است.

سیاستمدار بی احتیاط و جنگ طلب سرزمین های اشغالی حتما می داند ادامه تنش با اوباما، به سود او و دولتش نخواهد بود.

 


نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار