تحریف تاریخ و قلب واقعیت یکی از ویژگیهای رژیم های دیکتاتوری است . شاید یکی از دلایلی که عباس اقبال آشتیانی به شاگردان خود می گفت برای اینکه با چهره واقعی...
شوشان / جمال درویش
روزی را که ما بعد از پیروزی انقلاب اسلامی کودتای ننگین انگلیسی -آمریکایی علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق می نامیم در تمام سالهای بین 28 مرداد 1332 تا 1357 توسط دستگاه تبلیغاتی رژیم شاه "قیام ملی 28 مرداد" معرفی می شد .
تحریف تاریخ و قلب واقعیت یکی از ویژگیهای رژیم های دیکتاتوری است . شاید یکی از دلایلی که عباس اقبال آشتیانی به شاگردان خود می گفت برای اینکه با چهره واقعی یک رویداد تاریخی آشنا شویم باید نیم قرن بگذرد همین باشد .
تحریف تاریخ و قلب واقعیت شمشیر دو لبه ای است که گاهی علیه نظام دیکتاتوری نیز بکار میرود زیرا وقتی دستگاه تبلیغاتی دائما کودتا را قیام ملی و اعتراضات مردمی را توطئه تعبیر و تفسیر کند آنگاه رفته رفته دیکتاتور از واقعیت های جامعه خود فاصله میگیرد و همچون بیماری که سرطان در تمام بدن او گسترده شده و او خود را با قرص های مسکن و امیدهای واهی فریب میدهد زمانی با واقعیت روبرو میشود که دیگر راه نجاتی باقی نمانده است .
ادبیات محمدرضا پهلوی بعد از کودتای28 مرداد مسیری غیر از ادبیات مردم کشورش را پیمود. در مفاهیم و مصادیق واژه ها، میان شاه و ملت جدایی افتاد تا جایی که معنای سخن همدیگر را درک نمی کردند .
شاه هیچوقت نمی گفت من پیشرفت و توسعه ایران را نمی خواهم بلکه میگفت پیشرفت و توسعه آن چیزی است که من میگویم ! اعتراض ، انتقاد ، خدمت ، خیانت ، ملت ، وطن ،همه این واژه ها را آنطور که خود میخواست معنا میکرد . مثلا اعتراض را توطئه ، انتقاد را دسیسه ، خدمت را خیانت ، خیانت را خدمت ، ملت را اوباش ، اوباش را ملت و وطن را شاه معنا میکرد .
او نمیتوانست از دریچه چشم توده های مردم رویداد ها جامعه را ببیند . او حتی ملت را کسان دیگری می دید معترضین ، منتقدین ، زندانیان سیاسی ، دانشگاهیان ، روحانیون و بازاریان ناراضی را جزو ملت به حساب نمی آورد آنها را اوباش خرابکار و وابستگان به اجانب (استعمار سرخ و سیاه ) می دانست و ملت تنهاکسانی بودند که او میخواست و او میدید .وقتی واژه ها در نزد ملت و حاکم دو معنا و دو مصداق مخالف داشته باشند نشان از جدایی حاکمیت از ملت و ظهور دیکتاتوری است .برای رفع این بیماری چه باید کرد ؟
داروی شفا بخش این مرض قانون است . قانون با تعیین حدود هرکس و هر چیز در حقیقت واژه ها را معنای واحد می بخشد . وقتی قانون برای مردم حق اعتراض و انتقاد قاعل شود دیگر کسی نمی تواند معترضین و منتقدین را از دایره ملت خارج بداند .وقتی قرار دادها و پیمان ها روند قانونی خود را طی کند احتمال خیانت کاهش می یابد و دیگر کسی نمیتواند بدون دلایل محکمه پسند عقد قراردادی را خیانت بداند .
.پس احترام به قانون و تبعیت از آن در آشکار و نهان توسط آحاد ملت از صدر تا ذیل ریسمانی است که حاکمیت و ملت را برای همیشه در کنار هم قرار خواهد داد تا هردو قیام ملی را قیام ملی و کودتا را کودتا بدانند.