شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۸۷۸۹
تاریخ انتشار: ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۱۹:۵۲

شوشان – غلامرضا جعفری :

داستانی شده‌ایم، تا چیزی می گوییم به تریج قبای آن مدیر و یا این یکی که نامش نماینده است می خورد، زود فراموش می کنند، حافظه شان بعد از رسیدن به مقصود انگار ضعیف می‌شود، دیگر قیافه ها را نمی‌شناسند، چهره ها غریبه است، صداها را نمی شنوند، شماره های تلفن آشنا نیست، خاصه بعد از گرفتن گوشیهای خفن هوشمند که هدیه‌ای احتمالا از جانب عزیزی است.

عزیزی که در شبی ماهتابی، ملائک را به خواب دیده و به او گفته اند؛ چه نشستی که رفیق تازه‌ات، گوشی موبایلش در حد و اندازه نامش نیست، زشت است آن گوشی داغان را به دست بگیرد؛ خاصه وقتی که می‌خواهد در حمایت از دوست تازه‌اش، با آن مدیر کل و این رییس اداره و دیگری همه کاره، تماس برقرار کند! جلال وجبروتش را از یاد نبر، و طبیعی است که دستور چنین ملکی اطاعت شود ولو اینکه ملک مذکور، شخص ابلیس رجیم باشد که میدانیم ارتباطاتی این گونه فقط از دست و دماغ مار هفت خطی برمی آید که پیشتر با یک عدد میوه ناقابل، باعث شد پدربزرگمان از بهشت به همراه بانویش اخراج شود، پس طبیعی است که با این همه آلت وسوسه گر، بتواند معجزه ای کند و گوشی موبایل کسی را در کسری از شبانه روز، از نوکیای( یازده دو صفر) به اپلی طلایی، تبدیل کند و این اقل معجزات جناب ابلیس رجیم است.

منصف باشیم و بگوییم در وادی پیش گفته، و در قصه معجزاتی که گفتیم، ابلیس نابکار فرقی میان عرب و غیرعرب نمی‌گذارد، شاید از جمله بدشانسی های ماست که ابلیس به تبعیض نژادی اعتقادی ندارد!

ممکن است کسی بیاید و بگوید: خوب این هم رفع تبعیض، دیگر چه مرگتان است؟! وقتی می گویید تبعیض بد است و می نالید و داد می زنید و  ادامه می دهید که؛ تبعیض فقط مضر به حال قومی خاص نیست بلکه به طبیعت انسانی به طور کلی ضربه می زند، میگویید تبعیض فقط یک هدف ندارد بلکه اتفاقی است که جامعه را به طور کلی قربانی می کند، و این کلام شاید پذیرفتنی باشد! اما وقتی از نبود تبعیض حالتان بد می شود، این دیگر امری نیست که به راحتی درک کرد! مدیری و یا نماینده ای و یا ... در برابر وسوسه های جناب ابلیس به طور یکسان قرار می گیرند، برخی شان از دست این مار بدشگون در می‌روند و برخیشان در برابر جلال و جبروت سکه ها و خشکی تیز برگ های اسکناس و غرور ناشی از عنوان و ... مات می‌شوند و اولین چیزی که از دست میدهند حافظه است، اینجا دیگر تبعیضی در میان نیست اما شما هنوز هم راضی نیستید، آیا می توان نتبجه گرفت  که شما انگار خیلی هم از وجود تبعیض ناراحت نیستید! به هر روی نمی توان رفتار جتلب ابلیس را با تبعیض، از هر نوعش، گره زد و آیا نبلید به چنین رفتار انسانی! احسنت گفت؟!

کار ابلیس البته اینجا تمام نمی‌شود، او سدی در برابر مدیران و نمایندگان و ... می‌سازد، سدی از چندین کیلو گوشت، البته گوشت زنده ای که حرف می‌زند و می‌نویسد و اگر لازم بود چماق هم می‌گیرد، حالا دیگر مشکل فقط حافظه و فراموشی زودهنگام اعلی حضرتان نیست که اینبار با جماعتی طرف می‌شوید که امکان ناله‌ای ساده را به کسی نمی‌دهند، کافی است نقی و ناله‌ای بشنوند، در هجومی به یک‌باره، زبان طرف را پشیمان از بودن در چنین کله‌ای می‌کنند، و البته در این بخش از روایت، شیطان کار زیادی نمی‌کند و به دور از انصاف است اگر بگوییم که ابلیس زحمت زیادی کشیده، چرا که این جماعت به وسوسه‌‌ای چندان نیازی ندارند و خود به انداره کافی آماده اند.

 داستان ولی طولانی و تلخ است، شاید برای کسانی نباشد، اما برای کشاورزی که زمینش رو به هلاکت است، برای کارگری که نمی داند تا چند روز دیگر کار دارد، برای دستفروشی که مدام منتظر سیلی خوردن از دستهای پنهان است، برای کارونی که پس قرنها تازگی، به مرز مردن رسیده و برای همه کسانی که روزشان با قصه آعاز و شبشان با غصه تمام می شود، قصه پایان خوشی ندارد، حتی اگر گوشها کر و چشمها نابینا باشد، حتی اگر حافظه (برخی) مدیران و متولیان و نمایندگان از حافظه ماهی ضعیف تر و کوتاه تر باشد، اما داستان، اینگونه تمام نخواهد شد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار