مهدي مرزوق
كليشه يك اصطلاح است و زماني به كار گرفته ميشود كه يك ايده يا اتفاق به دليل مصرف " بيش از حد" و "مفرط " اثر خود را از دست ميدهد و حتي " آزار دهنده " ميشود ، حال آنكه درگذشته بسيار تاثير گذار تلقي مي شده است..
هنگامي كه اتفاقات و حوادث مهم تاريخي تبديل به كليشه ميشوند فضاي دلسردي و انفعال بر روح آن موضوع حاكم شده و مانع هرگونه " پويايي " و " تحرك " در جهت اثربخشي در جامعه ميشود.
در بين بسياري از اتفاقات مهم و اثر بخش تاريخ جمهوري اسلامي ايران كه براي مدت ها به مثابه " موتور محرك جامعه " ايفاي نقش ميكردند كه البته امروز تبديل به كليشه شده اند، سوم خرداد ٦١ از ابعاد بزرگتري برخوردار است.
از بازپس گيري مهمترين شهر استراتژيك ايران ، در طولاني ترين جنگ قرن بيستم سخن هايي فراران نقل ، و مطالب زياد نگاشته شده است اما اين سوال همواره مطرح است : آيا تكرار مكررات تاريخي بدون عملكردي قابل قبول از كارنامه طي ساليان دراز ، ميتواند توجيه گر وضعيت فعلي خرمشهر باشد؟!
كافيست نگاهي اجمالي به بازسازي آلمان و ژاپن پس از جنگ جهاني دوم بياندازيم؛ آنها اندكي پس از جنگ به سرعت اقدام به نوسازي مناطق كردند و با قرار دادن تك "اِلِمان ها " تمام تلاش خود را بر اين نهادند كه ويرانه هاي جنگ گذشته را براي تحكيم صلح آينده قرار بدهند و مانع از آن شدند كه آثار جنگ تبديل به كليشه شده و اثرگذاري خود را در جامعه شان از دست بدهند.
امروز پس از گذشت ٣٦ سال از آن جانفشاني ها ، با عملكردهايِ نادرستِ متواترِ دولت ها در مناطق جنگ زده شاهد نارضايتيِ مردمي هستيم كه از مصائبِ اجتماعيِ متعددي رنج ميبرند و در نظرشان حماسه هايي مثل سوم خرداد ،
"كليشه اي لايتغير" بيش نيست.
نگارنده تنها "اصلاح بنيادي و اساسي در رويكرد دولتها نسبت به كليه مناطق جنگ زده" و "اهتمام صدچندان براي جبران كاستي ها" را عاملي براي تغيير اين وضعيت ميداند كه در غير اين صورت اين
" نارضايتي هاي اجتماعي " تبديل به " نافرماني مدني " شده و دولتها را با چالشهاي فراواني مواجه ميسازد كه در شرايط فعلي ملتهب خاورميانه به مثابه
" سمي مهلك " براي كشور به شمار مي آيد.