شوشان - ابوالفضل بابادی شوراب :
نکته:این نوشته به هیچ وجه سیاه نمایی نبوده و صرفا برشی آسیب شناسانه از رفتارهای ناصحیح مردم ایران می باشد
جامعه ایران برای رسیدن به سربلندی، پیشرفت و اقتدار ملی نیازمند آن است به مانند رستم پهلوان شاهنامه از چندین خوان عبور کند و در مقابل دیوهای اهریمنی که همانا رفتارهای غلط اجتماعی ما هستند بایستد، رفتارهایی که متعلق به امروز نیستند و در سراسر تاریخ بوده اند و ما به آنها توجه نکرده ایم.
بی شک ما باید این رفتارها را به نابودی برسانیم تا به اوج سربلندی نائل آییم.
اما این رفتارهای غلط کدامند؟
-فردگرایی/فقدان روحیه جمعی/منفعت طلبی فردی :
غالب ما ایرانیان بعنوان مردمانی که تمایلات فردی در آنها بیداد می کند، از همکاری و روحیه جمعی گریزان هستیم.
بطور مثال در موضوع کرونا، با وجود آنکه رسانه های رسمی و غیررسمی اعلام کردند که بخاطر حفظ سلامت و جان کلیه شهروندان ایرانی از رفت و آمد غیرضرور جلوگیری شود، خیلی از ماها بی توجه به دیگران و تنها برای در اولویت قرار دادن خواسته هامان، با موضوع کرونا بعنوان یک مسئله عادی برخورد کرده و به رفت و آمد ادامه دادیم.
برای ما منافع جمعی معنایی ندارد و گویی چون در یک کشتی قرار داریم، این حق را داریم که سهم خود از کشتی را سوراخ نماییم، غافل از آنکه نتیجه اش، سوراخ شدن کل کشتی است.
- غریبه پرستی/فقدان اعتماد به نفس ملی :
ما ایرانیان از اعتماد به نفس ملی برخوردار نیستیم و این مسئله که دوست داریم خارجی ها از ما و تاریخ ما تعریف کنند و بوسیله آنها تایید شویم، ریشه در این موضوع دارد.
برخی تولیدکنندگان کالاهای داخلی با کیفیت، روی کالای خود برند خارجی درج می کنند تا جنس شان به فروش برسد، چون شهروند ایرانی حتی جنس بی کیفیت خارجی را به جنس ایرانی ترجیح می دهد!
ضمنا اگر یک سلبریتی و چهره ایرانی یا خارجی، با فیلم هایش، کتاب هایش، نوشته هایش، استوری هایش، باورهای ضدملی و بی غیرتی عمومی را علیه مردم ایران ترویج دهد و آن سلبریتی ها توسط کانون های گلوبالیسم و جشنواره های وابسته به آن جایزه بگیرند، مردم ما ژست روشنفکر گرفته و او را قهرمان ملی خطاب می کنند، بله عجب قهرمان ملی که در جهت جهانی سازی و بر ضد منافع ملی تولید محتوا می کند، اما اگر یک هموطن میهن پرست کتاب و فیلم و هنرش را در جهت بازیابی هویت ملی منتشر کند، او را به جهان سومی، نژادپرست بودن و حتی سیاه نمایی(پرواز همای)متهم می کنیم.
- مرده پرستی/تزویر :
بـه زنــده خــوب نــدیــدیـــم ز مــرده بــد نـشنیدیــم
بـَدا کـه زنـده کُـشیـم مـا خـوشا کـه مـرده پـرسـتیـم
(عبدالودود فضلی)
تا یک هنرمند و شخصیت توانای ما در قید حیات است، هیچ توجهی به او نمی کنیم، به کمکش نمی رویم، از او بابت تلاش ها و تعهد ملی اش قدردانی نمی کنیم، حتی به او حسادت می کنیم، له اش می کنیم، ولی همین که درگذشت می شود گئوی(برادر) نداشته مان!
مثال لر بختیاری اش استاد موسیقی ایرانی، مرحوم بهمن علاالدین(مسعود بختیاری)است که تا زنده بود در کنج عزلت و تنهایی و انزوا به سر می برد و کسی نپرسید تاته جان (عموجان)اوضاع و احوالت چطور است؟، ولی الان هزار دوست نادیده از رفاقت هایش با او می گوید.
اگر قرار است سر قبر شخصی از وی تعریف و تمجید کنید، بهتر است همین الان اقدام کنید، تا سخنان شما در مزار متوفی تزویر به حساب نیاید.
- نگاه سطحی و احساسی به سیاست :
شوربختانه گذشته تاریخی ما ایرانیان نشان می دهد بسیار سطحی به سیاست نگاه می کنیم.
بطور مثال در غائله کودتای ۲۸ مرداد، مردم در حمایت از مصدق به خیابان ها ریختند، روز بعد همان افراد در حمایت از دولت کودتا و شاه، در خیابان شعار می دادند.
در ماجرای برجام، یک مدت مردم برجام را می پرستیدند و ظریف به مصدق دوران تبدیل شده بود و بعد از مدتی همان مردم ضدبرجامی شدند.
جالب است اگر همان روزها به دور از جوزدگی های سیاسی و جناحی برجام را با دقت می خواندیم، می فهمیدیم که برجام چندان به نفع ملت ما نبود و اقتدار ملی ما را کاهش داد، ما بجای آنکه تماما به منافع ملی مان فکر کنیم و خودمان سیاست را تحلیل کنیم، چشم هامان به دهان سلبریتی های سیاسی مثل ظریف، کرباسچی، احمد توکلی و...دوخته شده است.
- ریاکاری/ دروغ :
در خوب نشان دادن خود و آن چیزی که نیستیم استاد هستیم، بطور مثال یک سلبریتی در استوری اش یک پیشنهاد بی شرمانه و غیراخلاقی علیه ناموس ایرانی می دهد و بعد که رسوایی اش درآمد، با معرفی خود بعنوان قربانی جامعه ایرانی، قصد داشت صورت مسئله را پاک کند.
عده ایی ادعای دفاع از حق مردم دارند، اما برای منافع مالی خود و اخوی! و برای توازن بازار لیبرال سرمایه دارهای وطنی، میلیون ها جوجه یکروزه را می کشند و هزاران تن سیب زمینی را معدوم می کنند تا مردم گران تر بخرند و بخورند.
متاسفانه دروغ در جامعه ما نهادینه شده و جالب آنکه گوینده راست راست به چشمان مخاطب زل می زند و بدون هیچ استرسی دروغش را نشخوار می کند و مخاطبان بدون هیچ واکنشی، تایید می کنند.
وقتی یک جامعه به خودش، اطرافیانش و ملتش دروغ می گوید، یعنی در حال دادن آدرس غلط درباره یک مسئله است و مسئله ایی که با اطلاعات غلط طرح شود هیچگاه حل نخواهد شد و جامعه با این مسائل لاینحل به ناکجاآباد می رود.
- نقدناپذیری :
این رفتار در گوشت و پوست مان جای گرفته و باور کرده ایم هیچ کس حق ندارد ما را نقد کند و اگر نقد کرد بایستی تهمت، فحش و کتک حواله اش نماییم.
قطعا بدون بیان نقد و باور به نقدپذیری نمی توانیم اشکالات فردی، جمعی و ملی مان را متوجه شویم تا سعی بر اصلاح و بهبود آن نهیم.
- گذشته گرایی کور :
مطالعه رویدادهای گذشته و علاقه به تاریخ ملی و عبرت گرفتن از آن برای ساختن و اصلاح ایران امروز، یک کنش عاقلانه و پسندیده است، اما این که در گذشته بمانیم و پارامترهای امروز را با گذشته بسنجیم و افسوس و حسرت گذشته ایی که شاید چندان متناسب با زندگی امروز ما نباشد را بخوریم، ما را به انفعال و انزوا دچار می کند، که متاسفانه در طیفی از جوانان این گذشته گرایی(عموما باستانی)رواج دارد.
بجای گذشته گرایی باید از گذشته درس بگیریم که امیرکبیر نبایستی مادر ناصرالدین شاه را آنقدر تحقیر می کرد که مادر ناصرالدین شاه بر علیه او توطئه کند(با سیاست برخورد می کرد)
و...
ضمنا این یادداشت با هدف خودتحقیری ملی بیان نشده، بلکه با هدف رفع اشکالات جمعی مان، برای ایجاد ملتی مقتدر به نگارش درآمده است.