شریعتی در دوره مدیریتی اش کارنامه قابل ارائه ای ندارد. طرح و پروژه بزرگی را به ثمر نرسانیده و حتا مانند مقتدایی نتوانسته یک حق شکیل و شیک و در عین حال گران و غیر عمومی یا طبقاتی را نه برای همه خوزستانی ها بلکه برای دهک بالایی از آنان تثبیت نماید.
امید حلالی / بخش نخست :در فرهنگ عمومی ما جماعت است این اخلاق سیئه و ناممدوح که معمولن به آن کس که در سریر قدرت است نمی گوییم که بالای چشمت ابروست تا کینه و حقدی از ما به دل نگیرد و روزی از پی تلاقی برنیاید. نان مان را آجر نکند. برای مان مساله و پاپوش نسازد و ... البته این رفتار به طور قطع ریشه تاریخی دارد که در مثل است : "دستی را که نمی توانی گاز بگیری، ببوس!" لذا نقد قدرت به وقت و همزمان از ترس داغ و درفش و پاپوش چندان مناسبتی نیافته چون تا بوده و بوده استبدادی حاکم بر سرزمین بوده و کمتر حاکم فرهمند و آزاده طبع و با رافتی بر این سرزمین حکم رانده است و دیگر اینکه در توصیه های برخی فرق اسلامی غیر شیعه و البته تاثیر گزار در این سرزمین نیز بوده که باید حکم حاکم را تبعیت کرد ولو جائر باشد که این نوع اعتقادات تبدیل شده به بخشی از فرهنگ عمومی پس طبیعتا بر مبنای این فرهنگ عمومی به حاکم مسلط و بر قدرت در روبرو تعظیم و تکریم می شود و در خفا و خفیه، طعن و ریشخند و وصله بستن و ساز کوک کردن و جوک ساختن و استهزا و لعن و نفرین و ناسزا و انگ چسباندن به همین دلیل فرد دارای قدرت نیز اگر هوشمند نباشد اندک اندک دچار توهم می شود که جو به شکل کامل و یکدست با وی همراهند و انتقادها حتمن کار افراد مغرض و مساله دار است یا اینکه شعارها از نوار کاست پخش می شود! تا آنکه انقلابیون و تحول خواهان مجبور شوند بیایند و با صدای رسا فریاد بزنند : "ازهاری بیچاره، نوار که پا نداره !" تا حضور مخالف و متفاوت خود را به ثبت برسانند.
اما بعد ؛
سخندرباره سبک و دستاورد و کارنامه مدیریتی استانداران خوزستان خاصه دو استاندار اخیر عبدالحسن مقتدایی و غلامرضا شریعتی ست و نتایج برای استان و اینکه الان خیر و صلاح چه می تواند باشد؟ برای مردم و برای استاندار فعلی و برای آینده البته نمی توان به همه شاخصه ها در فرصت و مجالی محدود اشاره کرد و طبیعتا گزیده گویی خواهد شد.
عبدالحسن مقتدایی در نوبه ی دوم استانداری یا آن طور که خود خوش داشت در ورژن دوم استانداری اش عصبی تر بود، ادعای بیشتری داشت، شرکت ملی نفت را می خواست که به وی نداده بودند، به کلاسی که قبلن طی کرده بود برش گردانده بودند، حوصله و اعتقاد یارگیری جدید را نداشت و با همان حلقه یاران قدیمی اش سر و کار داشت، با برخی وزرای کابینه مشکل داشت و خوزستان را بیشتر ترکیبی از آبادان و حومه می دید! و البته بوم گرایی شدیدی داشت و مقاومت هایی در برابر مرکز که دستاوردهایی هم برای خوزستان داشت مثل تثبیت تردد خودروهای پلاک اروند در کل استان که البته فکرش از وی نبود و از نخبگان بود اما مقتدایی با مقاومت در برابر وزیر فسیل و رانت خواری چون نعمت زاده و خودروسازان زورگو کوبی کیفیت داخلی این حق را برای خوزستان تثبیت کرد.
با این قرائت و اوضاع وی در ورژن دوم مدیریتی اش کمتر سفری حتا یک یا دوبار به شمال خوزستان داشت. مقتدایی خلاصه می شد در سفر به تهران و جلسات کاری در کاخ سفید استانداری یا دارالاماره ابیض. دیدار مردمی نداشت و خلاصه طاووسی بود علیین شده و سر جنگ دار با حتا بزرگان خوزستانی متنفذ مرکز نشین
همان کسانی که در ائتلاف با برخی اعضای کابینه ناراحت از عبدالحسن و متنفذین اصلاح طلب خوزستان مقیم مرکز، سه ضلع جریانی شدند که وی را از استانداری به کناری زدند تا همان تحربه قبلی را درباره وی تکرار کنند.
همانند بار اول که مقتدایی نامتعادل و حلقه گرا را در ورژن اول مدیریتی اش کنار زدند و فتح الله معین نجف آبادی متعامل که همه امور به دست نمایندگان و پدر خواندگان می داد را به جای وی به خوزستان قالب کردند و البته تا سیاسیون در خوزستان به دنبال تکه پاره کردن کیک قدرت به نفع خود بودند، معین فقط یک کار زیرکانه انجام داد.
همه مناصب را واگذاشت و شخصی به نام کمرانی که اصفهانی بود را به معاونت عمرانی برگزید تا چراغ خاموش و بدون جلب توجه به پروژه انتقال آب از سرچشمه رودخانه های خوزستان به فلات مرکزی امداد برساند!
معین نجف آبادی سر فرصت سید مدتضی افقه استاد تمام اقتصاد را از معاونت سیاسی به کنار زد و غلامرضا شریعتی جوان را که مدیرکل سیاسی بود به معاونت سیاسی ارتقا داد و شریعتی نیز جوان تر و خام تر از اینبود که پی به کار زیرکانه معین ببرد.
بالاخره و مجددا باز هم همان جریان قدیم و امتحان پس داده ضد مقتدایی جمع شدند و با همان فرمول این بار شریعتی را آوردند. نخبگان و رسانه ها از جمله صاحب این قلم نیز در تقابل با گزینه های غیر بومی مانند احمدی به حمایت از شریعتی پرداختند.
شریعتی در دوره مدیریتی اش کارنامه قابل ارائه ای ندارد. طرح و پروژه بزرگی را به ثمر نرسانیده و حتا مانند مقتدایی نتوانسته یک حق شکیل و شیک و در عین حال گران و غیر عمومی یا طبقاتی را نه برای همه خوزستانی ها بلکه برای دهک بالایی از آنان تثبیت نماید.
عمده ترین مشخصات کارکرد شریعتی در طول دوره استانداری خوزستان به شرح ذیل است :
۱- مدیریت میدانی و تکانشی در تقابل با مدیریت ستادی و با طمانینه و مستقر
۲-: سفرهای درون استانی بیش از نرم عادی حد و عمدتا بی حاصل / رمز جلب رضایت نمایندگان// فقط بخاطر تو ! :
شریعتی در تضاد با سیستم مدیریتی یکجا نشین و بی تحرک و ستادی صرف مقتدایی بیشتر استانداری سیار و میدانی و هیاتی جلوه کرد. شاید از سر ناچاری و جبران مافات فاصله ای که مقتدایی میان دولت اعتدال با مردم ایجاد کرده بود.
شریعتی در اندک زمانی شمال و جنوب و شرق و غرب استان را درنوردید و ده ها بار حتا تا الوار گرمسیری و مسجدسلیمان و اندیکا و گوشه به گوشه هایی رفت که قبلش هیچ استانداری به آنها سر نزده بود که در نوع خود و در ابتدا بسیار خوب اما با رفت و آمدهای پر شمار و بی ثمر بعدها تبدیل به یک کار دست و پا گیر شد که مدیران کل و روسای دستگاه های استانی و شهرستانی را از کار و زندگی انداخت.
آنها هر هفته چند روز باید جمع می شدند تا با شریعتی به شکل کاروانی به اینجا و آنجا و البته مکان هایی که نمایندگان طلبیده بودند می رفتند که این سفرها هر چه زودتر جنبه نمایشی و تبلیغاتی اش آشکار شد.
۳- تبدیل استانداری خوزستان به شرکت سهامی استانداری بهبهان و حلقه نرگس و حومه :
توزیع مناصب استانی و شهرستانی به شکل سهامی میان نمایندگان مجلس و گروه های پر وزن سیاسی و قومی با مشورت و تاثیر گیری از الیت های هر جریان به مدل دوره استانداری فتح الله معین که البته با این کار شان قوه اجرایی در خوزستان به عنوان زیر مجموعه ای از حوزه کار نمایندگان مجلس نزول کرد خاصه در شهرستان ها و بدین سان نخبگان مستقل باز هم از قدرت دور ماندند و در ازای این نوع و شیوه تقسیم کیک قدرت، شریعتی برشی بزرگ از کیک را برای دو طیف نزدیک به خود برداشت اول تعدادی از همشهریانش که نسبت به سایر اقدام پر جمعیت خوزستان در اکثریت جمعیتی نیستند و دوم حلقه ای از دوستان و همراهانش مشهور به حلقه آزمایشگاه نرگس متشکل از تعدادی از پیمانکاران و سرمایه داران و چهره های سیاسی که در اوج همگرایی توانسته بودند وی را برای کسب قائم مقامی ستاد میرحسین موسوی در سال ۸۸ و سپس رای آوری در شورای سون به عنوان شهردار کلانشهر اهواز یاری رسانند که با مخالفت وزارت کشور دولت احمدی نژاد و عدم رای اصراری شورای سوم بر انتخاب وی مواجه شد.
۴-: فاصله گرفتن شریعتی از نخبگان آغاز حضیض :
فارغ از جریان های سیاسی که سهمی از قدرت گرفتند و توجیهاتی برای انتصابات نیروهای خود داشتند، بیشتر انتقاد نخبگان و کنشگران اجتماعی خوزستان تا هنوز به تکه بزرگی از کیک قدرت که شریعتی به شکل پر تعداد به همشهریان و اعضای حلقه نرگس داد برمی گردد. البته شریعتی علیرغم مطرح شدن انتقادات از این شیوه دست نکشید و دقیقا این کار به پاشنه آشیل وی تبدیل شد و منتقدین را در اتحادی میدانی برای مخالفت با وی منسجم کرد.
۵- گردش به راست با رمز عملیاتی انتخابات شورای پنجم :
نحوه تقسیم کیک قدرت در خوزستان توسط شریعتی و بعدها مدیریت ضعیف در انتخابات پنجمین دوره شورای شهر که شائبه های فراوانی را در پی داشت خاصه در حوزه انتخابیه مهم و پر تعداد اهواز باعث دوری گزیدن بیشتر نخبگان و سردمداران اصلی جریان اصلاح طلب مانند کیانوش راد و ... بهعنوان یکی از معرفان و حامیان وی گردید.
به گمان این افراد شریعتی پای انتخابات سالم شوراها و رفع اشکال نایستاد و اهمال کرد و بیشتر به دنبال جلب رضایت جناح اصول گرا بود تا با آنان روابط خوب و حسنه ای داشته باشد. زیرا که از قضا ظاهر شریعتی نیز بسیار مورد پسند بخش های قشری جناح راست است. دارای محاسن، تسبیح به دست و لبانی مداوم و همواره ذکر گو حتا در جلسات رسمی و کاری و یا جلوی دوربین.
واقعیت آن است که با اعلام نتایج شورای پنجم شریعتی حمایت نخبگان مستقل و بزرگان اصلاحات خوزستان را از دست داد و حمایت طیفی از جناح مقابل را بدست آورد.
۶- استاندار اسمی شریعتی، استاندار رسمی حاجی زاده / در غلتیدن از بحرانی به بحران دیگر :
شریعتی استانداری وابسته و متکی به فضای مجازی است. بسیار در این حوزه فعال است و تیمی رسانه ای در خدمت وی است آن چنان که برخی وی را استاندار واتس آپی نامیدند.
وی علیرغم فعالیت ها و جابجایی ها و سفرهای بسیار بین شهر و روستاها اما تاکنون کارنامه مشخص و قابل دفاعی ندارد. بیشتر وقت والی دارالاماره - عنوانی که جمعی از منتقدان عرب به وی دادند - در سرکشی میدانی میان بحران ها گذشت که البته در ابتدا و حتا تا الان تمجیدهایی را در پی داشته و دارد مانند وقتی که هواپیمایی بر فراز اهواز دچار نقض فنی شد و شریعتی سریعا خودش را به برج مراقبت فرودگاه بین المللی اهواز رسانید تا در متن قضیه باشد.
البته شریعتی در بازدیدهای میدانی به طور مکرر و پر تعداد در دوربین ها و گروه ها باز نشر می شد و کار اصلی بر عهده حاجی زاده مدیرکل اداره کل بحران قرار داشت تا حدی که بعدها حضور حاجی زاده بر شریعتی سایه افکند و آن قدر بحران ها با تنوع بسیار تکرار و تکرار و تکرار شد که محل اداره کل بحران در دوره مدیریت بالدی که یک اتاق بود آن قدر رشد و رشد و وسعت پیدا کرد که خود به ساختمانی هم ارز و همتراز و چه بسا مجهز تر از ساختمان اصلی استانداری در روبروی آن ساخته و پرداخته شد و حاجی زاده بدون حکم دولت به استاندار اصلی استان بحران زده خوزستان تبدیل شد که از بحرانی به بحران دیگر در می غلتید از آتش سوزی پتروشیمی ها به ریزگردهای سرخ و زرد، از تصادفات زنحیره ای جاده ای به سیل و زلزله و قطعی چند روزه آب و برق، از تعطیلی کارخانجات و حقوق نگرفتن کارگران و تحصن های طولانی مدت کارگران گروه ملی و نیشکر هفت تپه و شهرداری ها ، شورش های با زمینه اعتراضات گسترده و خشن اقتصادی آبان ۹۸، بحران بی آبی و فاضلاب اکثر شهرها و روستاها و بحران جاری و قوز بالای قوز پرتلفات ترین استان شدن در بیماری پاندمی کرونا که تاکنون ادامه دارد و ...
بله با ادامه زنجیره بحران ها و تولیدات انبوه رسانه ای تیم استانداری حاجی زاده استاندار اصلی استان بحران زده خوزستان شد و شریعتی استاندار ذکرگوی میدانی در صحنه و البته جلوی دوربین و مشغول مذاکرات بی پایان و تمام ناشدنی با گروه های سیاسی و دو حلقه مرتبط شخصی خود تا پاسی از شب گذشته ... تبدیل شد به استاندار اسمی و رسانه ای حاجی زاده استاندار رسمی و بدون حکم و شریعتی استاندار اسمی یک زوج کاری فعال را تشکیل دادند که حاصل همکاری آنان نه ساختن و افزودن و آوردن جدیدی برای استان بلکه در بهترین حالت اطفای بحرانی و ورود بلافاصله به بحرانی دیگر بود.
پایان قسمت اول
انشاالله ادامه مطلب در فرصت آتی نوشته می شود تا با پیگیری ریشه ها برسیم به بررسی وضعیت فعلی استان و بحران رسوایی ارزی کشت نیشکر هفت تپه