شوشان - مجتبی حلالی:
لعنت بر این فضای مجازی. آری واقعا فضای مجازی را باید لعنت کرد که ضمن اینکه در اطلاع رسانی و مخابره سریع، بسیار موثر بوده، اما در عادی سازی حوادث و رخدادها نیز بسیار بسیار بد عمل کرده است.
تصادف ها، سرقت ها، مزاحمت ها، تجمعات کارگری، اخراج ها، خودکشی ها و ده ها مورد که روزانه می توان در فضای مجازی آنها را دید و غصه خورد و کنکاش کرد که چرا و چگونه؟
روی صحبت بیشتر در باب تجمعاتی است که از سوی کارگران صورت می گیرد. کارگرانی که در پی دریافت حقوق و مزایای عقب افتاده خود راهی جز تجمع در مقابل درب ادارات و شرکت های خود نمی بینند.
بنر در دست می گیرند و پیام خود را بدین ترتیب برای رهگذران و رسانه ها و البته مسوولین خود اعلام می کنند. از این دست اقدامات انجام می دهند بلکه صدایشان رسا تر به آنان که باید برسد.
اما واقعیت این است، مدتی است آنقدر اینگونه تجمعات برای اخراج و عدم دریافت حقوق و مزایا زیاد شده و در جای جای کشور آن را مشاهده می کنیم که دیگر آن جذابیت چرا و چگونه را از دست داده است.
اما مشکل بواقع مشکلی اساسی و جدی است. این تجمعات فقط به یک دلیل است، نیاز مالی. مگر می شود ماه ها تلاش کرد و سختی تحمل کرد و در نهایت حقوقی دریافت نکرد؟ اصلا با این وضع اقتصادی حاکم بر جامعه مگر می شود بدون پول زندگی را سپری کرد؟ مگر می شود خانواده داشته باشی و نیازهای اولیه آنها را نتوان تامین کرد؟ مگر می شود بدون پول زندگی کرد؟ بویژه زندگی طبقه متوسط جامعه که بخش عمده آن بر اساس قسط و قرض است. مگر می شود مدام قرض کرد و اقساط را بی توجه بود؟ کدام بانک 3 ماه عقب افتادگی اقساط را بر میتابد که کارکنان یک مجموعه ماه ها عقب افتادگی حقوق را تحمل کنند؟
آنهم در استانی مانند خوزستان، که سرشار است از منابع مالی و اقتصادی. از نفت گرفته تا کشاورزی، از فولاد گرفته تا دریا، رودخانه و اقیانوس. از گاز گرفته تا بنادر. هر آنچه که لازمه گردش مالی بالای اقتصادی در یک کشور است را در خوزستان موجود است. لذا وجود مشکلات مالی و بیکاری و اخراج و عقب افتادگی حقوق برای شهروندانی که بر روی ثروت خوابیده اند دور از تصور است. مانند بی آبی شهر و روستاهایی است که در کنار رودخانه اند. مگر می شود در جوار رودخانه بود و تشنگی تحمل کرد؟؟؟
آری! امان از این فضای مجازی که این مشقت ها را رو به عادی سازی می برد. احتمالا مقصر همین فضای مجازی است که همه چیز را عادی کرده تا رسیدگی هم آنگونه که باید صورت نگیرد. نگارنده احتمال می دهد دلیل عادی شدن و عدم توجه به امرار و معاش کارگران فضای مجازی است نه چیز دیگری.
این عادی سازی تا اندازه است که هر رهگذر با مشاهده تجمعات کارگری با خود می گوید، بیخیال باز هم تجمع بخاطر اخراج یا عدم دریافت حقوق است. این را دیده و شنیده ام که می گویم.
و ای کاش این دغدغه مندی که در کارگران وجود دارد، برای مسوولین مربوطه عادی نشود. هرچند آنچه که مشخص است، دیگر اهمیتی نمی دهند؛ وعده می دهند، قول می دهند، تضمین می کنند اما در نهایت حکایت به همان منوال باقی می ماند.
ناراحت کننده ترین بخش اما این جمله است: بودجه نیست، کمبود اعتبار وجود دارد. اما صدر اخبار در حال حاضر آقای طبری است که میلیون ها یورو رشوه و اختلاس در پرونده اش مطرح شده و احتمالا واقعیت است. از این دست اخبار نیز همواره فراوان بوده و بسیار ناراحت کننده است که چرا باید برخی اینچنین کنند و حق کارگرانی که با حداقل حقوق گذران زندکی می کنند، پایمال شود؟ منابع مالی در کشور وجود دارد، لذا کارگرانی که یا حقوق نمی گیرند و یا بدلیل کمبود اعتبار دچار تعدیل نیرو می شوند، با شنیدن و دیدن اخبارهای اختلاس و رشوه و ... قلبشان می گیرد.
قضاوت با شما، نقش فضای مجازی و رسانه ها در اطلاع رسانی سبب ساز عادی شدن مشکلات کارگری است یا مسوولین بی تفاوت شده اند؟