شوشان - علی کرد / دانش آموخته مدیریت :
سازمان، مؤسسه یا شرکت بدون مدیریت معنا و مفهومی ندارد. ایجاد هر تشکیالتی برای هدف یا اهدافی است که مدیر در صدد دستیابی به آن است. به مدیرانی که سازمانها، نهادها و شرکت های دولتی و حاکمیتی را اداره می کنند مدیران دولتی گفته می شود.
واژه ی پرکاربردتر واژه ی مسؤلین است که مردم از آن بیشتر استفاده می کنند. مدیران دولتی از آنجا که در قبال قدرت و اختیاری که بر منابع انسانی و منابع مالی، تجهیزات و امکاناتی که طبق قانون دارند مسؤل و پاسخگو هستند.
بر همین اساس مدیریت و مسؤلیت در کنار هم لازم و ملزوم همند و بجای هم بکار می روند. قبل از هر ویژگی دیگر باید ویژگی مهارت و هنر اداره کردن برای گزینش مدیران مورد نظر باشد. بعد به سراغ دیگر خصوصیات و ویژگی های سلبی و ایجابی برویم.
اولین سوالات از فردی که برای پستی در نظر گرفته می شود سوالات و کیس های چالشی مدیریتی باشد نه چیزی دیگر. چراکه آن فرد قراراست پست مدیریتی رابعهده گیرد و از وی در خصوص مسائل مشکلات و شیوه های حل مسائل سوال شود. هم سوالات از مسائل مبتلا به و چالش های اداره سازمان یاشرکت موردنظر وهم سوالات فرضی به منظور شناخت از رویکردها دیدگاه ها و قدرت تحزیه و تحلیل مسائل سازمان و محیط سازمان. اگر از این مرحله به خوبی عبور کرد به سراغ شروط کافی برویم. عیب کار در نگاه مدیران ارشد است که فکر می کنند، مسؤلیت دادن فقط امتیاز دادن است.
در حالی که انتخاب و انتصاب یک مدیر خوب فرصتی برای همان مدیر و برای مدیر مافوق و آن سازمان یا شرکت است که به نحو احسن اداره می شود.
کسی که به پست مدیریتی منصوب می شود چون این فرصت برای عملیاتی کردن دیدگاه های مؤثر را برای وی فراهم کرد یک امتیاز محسوب می شود اما در صورت موفقیت امتیاز وبرگ برنده ای برای انتصاب کننده و دولت و سایر قوا و بطور کلی حاکمیت نیز محسوب می شود چرا که وی امور را بهبود بخشید و رضایت مردم را جلب کرد.
شیوه مدیر یابی و مدیر گماری مناسبی نداریم و همین امر باعث شده که نگاه ها به سمت دوستان و نزدیکان و حامیان باشد و وقتی که مبنا این باشد دیگر شاخص و معیار و توانمندی محلی از اعراب ندارد.
بدتر از آن معیار و سنجه ی مشخصی برای بررسی میزان پیشرفت و موفقیت آن مدیروجود ندارد. یک مدیر باید از هرجهت پاسخگو باشد اما تاکنون ندیده و نشنیده ایم که مدیری به خاطر سوء مدیریتش مورد مؤاخذه قرار بگیرد.خسارت های هنگفت و پنهان و پیدای مدیران ضعیف باعث عدم توسعه کشور می شود که متاسفانه آن را نادیده می گیریم. ممکن است یک مدیر چندین سال در مسند مدیریت باشد و پس از آن هیچ اختلاس و حیف و میل مالی در مجموعه اش صورت نگرفته اما عملکرد قابل دفاعی نداشته و آن همه منابع و تجهیزات و اعتبارات باعث تغییر قابل قبول نشده این هم نوعی اتلاف منابع است که بسی هزینه بر است.گناه این سوء مدیریت و به هدف نرسیدن فقط متوجه آن مدیر نیست بلکه در محضر خدا و خلق خدا همه ی کسانی که در انتصاب نفش داشتند می باشد. البته ثواب انتصابات درست و منطقی نیز شامل حال همه ی آنان نیز می شود.
مدیران دولتی برای عموم مردم و در خدمت آنان هستند لذا اگر مدیری کارآمد بود سود این مدیریت به جیب مردم می رود و کام آنان را شیرین می کند اما اگر مدیر منصوب می شود که منافع مافوق و مافوق ها و لابی گرها و ذی نفوذان و ذی قدرتان را تامین کند این مدیر حتی اگر توانمند باشد نمی تواند که منافع مردم را بر منافع و دیدگاه ها و سلایق آن افراد ترجیح دهد
که اگر ترجیح داد با خطر عزل مواجه می شود. چون این دخالت ها و جابجایی های نامیمون بطور مستقیم و آنی روی زندگی مردم اثر منفی ندارد مردم و ارباب رجوع حساسیتی نشان نمی دهند اما مثل موریانه به جان کیان ملت و کشور می افتد. نگاه ها باید عوض شود منافع ملی در اولویت باشد. اگر وجدان کاری داریم اگر دلمان به حال این ملک وملت می سوزد اگر می دانیم که این دنیا و این مسؤلیت ها زودگذر هستند بیاییم به دیده ی امتیاز دهی و امتیاز گیری به پست های مدیریت ننگریم و کار را به کاردان بسپاریم در این صورت است که رونق و تعالی و توسعه و آسایش را مشاهده خواهیم کرد وگرنه وضع بدین صورت هم نخواهد ماند و بدتر نیزخواهد شد. به امید روزی که هر کسی سر جای خودش باشد تا روزهای خوش برای این مردم و این مرز و بوم رقم بخورد.