شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۰۳۱۴۷
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۷:۳۹


شوشان / دکترعباس امام (گروه زبان و ادبیات انگلیسی- دانشگاه شهید چمران اهواز):


از دیدگاه تاریخی ، اقدام مثبت و حرکت آفرین  بنیانگذاری آموزش عالی در استان خوزستان از مهاجران غیر خوزستانی بوده است؛ خواه مهاجران انیرانی و خواه ایرانی.

بنیانگذاران خادم حوزه های علم، فناوری و توسعه همه جانبه خوزستان ، یا مهاجران برون سرزمینی اروپایی- آمریکایی بوده اند یا مهاجران درون سرزمینی از دیگر استان های ایران .

اینان با حضور در استان خوزستان و با این اقدام مثبت خویش هم خود به مزایایی مادی و معنوی دست یافتند و هم مردمان استان ما خوزستان را از شرایط فقر، ناآگاهی، بی سوادی،عقب ماندگی، و درد و رنج نجات دادند ، و ما را چندین گام به سعادت و بهروزی نسبی نزدیک تر کردند.

دانشکده نفت امروزی آبادان که ریشه های شکل گیری آن به "مدرسه فنی - حرفه ای آبادان" ( Abadan Artisan School )  بر می گردد، در سال 1318 توسط شرکت نفت ایران – انگلیس راه اندازی شد سپس در سال ها بعد به عنوان "دانشکده فنی آبادان "( Abadan Institute of Technology)  و بعدها "دانشکده نفت آبادان" نامگذاری شد(وب گاه رسمی "دانشگاه صنعت نفت") .

در آن دانشکده ، اکثریت مدیران، استادان، منابع درسی ، و زبان آموزش به زبان انگلیسی بود، و جالب است که حتی هم اینک نیز دانشگاه صنعت نفت یکی از امتیازات خود را انحصار عمده منابع خود به زبان انگلیسی عنوان می کند.

دانشگاه جندی شاپور (به عنوان مادر دو "دانشگاه شهید چمران  اهواز " و "دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز") نیز که از سال 1334 شروع به شکل گیری کرد، توسط موسسه آمریکایی "بنیاد خاور نزدیک" ( Near East Foundation) بنیان نهاده شد و تا سال ها نهادهای اصلی مدیریتی آن چه در رشته های اولیه کشاورزی و دامپروری در منطقه ملاثانی ، و چه در رشته های پزشکی و علوم ، در دست مدیران و استادان اروپایی دانشگاه توبینگن آلمان در راه اندازی رشته پزشکی (در ساختمان سه گوش اهواز ) و آمریکایی بود.

بعدها در روندی طبیعی و آموزش دیدن نیروهای ایرانی در رده های مختلف ، ابتدا مدیران ایرانی عمدتا غیر خوزستانی جایگزین متخصصان انیرانی شدند سپس اندک اندک مدیران خوزستانی  پس از کسب مهارت ها و شایستگی های لازم در رده های گوناگون فرصت خدمت یافتند(  جزییات بیشتر در کتاب "سه گوش در گذر زمان"، پدیدآورنده دکتر عباس امام، انتشارات دانشگاه شهید چمران اهواز، سال 1399).

اینک نزدیک به 70 سال است که آموزش عالی استان خوزستان از خدمات گسترده علمی انیرانیان هنوز هم  به شکل غیرحضوری (کتاب ها،مقالات،سخنرانی ها،و...) استفاده می کند و از ایرانی های غیرخوزستانی به شکلی گسترده ، حضوری و استخدامی در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی سطح خوزستان.

البته، این نکته اختصاص به حوزه آموزش عالی استان خوزستان ندارد، بلکه در زمینه آموزش و پرورش خود مان( نگاه کنید به کتاب "تاریخ آموزش و پرورش و مدارس مسجدسلیمان" از دانش عباس شهنی، اهواز: انتشارات سیب کال،1392)، در زمینه صنایع گوناگون خوزستان مانند نفت، گاز، پتروشیمی، فولاد، آب و برق ( نگاه کنید به کتاب "تاریخ شفاهی توسعه خوزستان" از مهندس احمد آل یاسین، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه جمهوری اسلامی ایران ،1398)، ورزش ،بهداشت عمومی،  و غیره نیز به همین گونه بوده ایم.

دانشکده نفت آبادان ؛ قدیمی ترین نماد آموزش عالی در استان خوزستان

با این پیش زمینه، امروز نوزدهم شهریور 1399 وقتی دوست و همکار دانشمند جناب استاد کامران رضایی جعفری( عضو هیات علمی گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری دانشگاه شهید چمران اهواز )  پیامی واتساپی داد که روز یکم مهرماه برای انجام امور اداری مربوط به بازنشستگی خود در اهواز خواهد بود ، اندوهی عمیق سرتاپای وجودم را گرفت.

برای من، این دانشی مرد نازنین، بی پیرایه، سلیم النفس، ایران پرست، و عاشق زبان فارسی  نیز نمونه ای است از دیگرغیرخوزستانی هایی که سال های بسیاری از عمر گران بهای خویش را صرف عمران، آبادی، و آموزش و پرورش توسعه محور استان ما خوزستان کرده اند.

من خود شاهد بوده ام که استاد رضایی جعفری با چه مشکلاتی تقریبا سی سال تمام هر هفته از زادگاه خود تهران به اهواز می آمدند، در  "گروه جغرافیا و برنامه ریزی شهری" دانشکده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه شهید چمران اهواز در طول هفته تدریس و تحقیق می کردند و در پایان هفته بناچار با قطار راهی تهران و پیوستن به خانواده خویش می شدند.

اگرچه بنده در رشته تحصیلی ایشان تخصصی ندارم ، اما براساس آنچه که عموما از دانشجویان و همکاران این استاد عزیز در محیط کار شنیده ام ، ایشان در تدریس دروس محوله استادی توانا،دقیق، مسوولیت شناس، منظم، دلسوز، و در کار خویش ضابطه مند هستند.

از جنبه اخلاق اجتماعی نیز من هیچگاه ایشان را شیفته در دست گرفتن پست و سمت های اداری نیافتم ، هر چند در برهه هایی از تمامی لوازمات تصدی انواع سمت های اجرایی نیز برخوردار بودند ،بویژه آنکه ایشان از خانواده ای متدین و دلبسته به آرمان های انقلاب اسلامی برخاسته اند ، و در دوران دانشجویی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه تربیت معلم تهران نیز از اعضای فعال انجمن های دانشجویی اسلامی آن زمانه پرخطر بوده اند.

آنان که با استاد رضایی جعفری آشنا هستند می دانند که ایشان در زمان حضور در دانشکده فقط و فقط یا در دفتر کار خویش مشغول مطالعه و تحقیق و پاسخگویی به دانشجویان بودند و یا در کلاس درس مشغول تدریس.

من شخصا هیچ گاه استاد را در حال سپری کردن اوقات به بطالت ندیده ام. زمانی که در ساختمان سه گوش بودیم همواره و همواره و هر روز از محل اقامت خود در مهمانسرای دانشگاه شهید چمران واقع در باغ معین پای پیاده تا سه گوش طی طریق می کردند ، و وقتی  دانشکده ما  از 10 سال پیش به  محل جدید در پردیس دانشگاه شهید چمران انتقال یافت نیز گهگاه ایشان را در پیاده روی تا دانشکده به همان سبک و سیاق دیده ام هرچند می دانم با توجه به دوری مسافت بعید است این  مسیر طولانی را به همان شیوه بپیمایند.

استاد رضایی جعفری ، استادی است ژرف اندیش و به همین دلیل ایشان را عموما درگیر مطالعه عمیق و فلسفی مسایل مرتبط با جغرافیا،برنامه ریزی شهری، توسعه، جمعیت،خشکسالی ها،ریزگردها و دیگر چالش های زیست محیطی انسان امروز و جوامع در حال توسعه دیده ام.

و اما آنچه در شخصیت این همکار و دوست دانشدوست مرا بیشتر تحت تاثیر قرار داده است ، علاقه شدید ایشان به جای جای میهن ما ایران و نیز اعتقاد و عشق و علاقه بی کران  وی به زبان فارسی و ظرفیت های آن برای بیان مفاهیم دانش امروزی است.

استاد رضایی با تسلطی کم نظیر به گونه دانشورانه زبان فارسی و به پیروی از گونه ای گرایش  فارسی سره منتسب به صاحب مکتبانی مانند شادروان میر شمس الدین ادیب سلطانی، دکتر محمود حسابی،  دکتر فریدون جنیدی ، و دکتر میرجلال الدین کزازی همواره کوشیده است تا برای بیان مفاهیم مورد نظر خویش در کلاس، در تحقیق، و در نوشتار از این شیوه واژه گزینی بهره گیرد و چونان یک زبانشناس فارسی – محور صدها واژه برای کمک به بارور ساختن زبان فارسی برسازد.

اینک ، با بازنشسته شدن جناب استاد کامران رضایی جعفری، تردیدی نیست که زبان فارسی در دانشکده ما یکی از یاران راست پندار، راست گفتار، و راست کردار  خود و یکی از کوشاترین استادان در توانمندسازی عملی این زبان را از دست خواهد داد.

تندرستی و سربلندی این خادم بزرگ  آموزش عالی خوزستان و نیز بارگاه شکوهمند زبان فارسی آرزوی من است.

در پایان ، بی مناسبت نمی بینم تا برای آشناساختن خوانندگان گرامی با رویکرد زبانی استاد رضایی جعفری به یکی از نوشته های ایشان با عنوان "درباب سبک نگارش من" اشاره کنم که می نویسد :

بیشترنوشته هایم بیش از پیکره ی نوین شان، مایه های دانشی و خردین تازه ای دارند، و به آن ها یرای خوشی ادبی نباید نگریست.

دوری از عربی زدگی( = زبان های آمیزشی عرسی و فاربی و نیز فینگلیسی) ویژگی بیتای زبان نوشتارهای دانشی من است. تا جایی که می دانم ، تا کنون در نوشتارهای دانشی این کار انجام نشده است، ولی در ادبیات (مانند کارهای استاد میرجلال الدین کزازی) و کیشی (مانند ترجمه های قرآن دکتر امامی و  کارهای روانشادان  سورآبادی، کسروی ، و ...) ناب گرایی زبانی در پارسی نویسی انجام گرفته و بسیار هم زیبا و پیروز بوده است.

گفتنی است روانشاد استاد محمود حسابی با اینکه خود برای فرهیختگان دانشی ایران ، "فرهنگ حسابی" را نوشتند و واژه های پارسی را برای نگارش های دانشی پیشنهاد دادند و بسیاری از برساخته های ایشان در میان ایرانیان روان شده است ، اما اثری با زبان ناب پارسی نیافریده اند  و تنها در کلاس های خود از آن ها بهره می گرفتند.

همچنین ، با توجه به مایه های مذهبی اسلامی – عرفانی استاد رضایی جعفری از شما دعوت می کنم متن زیر را که بازنوشتی است  به سبک فارسی سره از ایشان برپایه ی یکی از داستان های منقول از روانشاد علامه محمد تقی جفری با عنوان "کوک چهارم" مطالعه فرمایید:

پس از پایان کلاس "مثنوی معنوی مولانا" ، استاد محمدتقی جعفری فرمودند: من بسیار اندیشیده ام که آماج همه پیمبران در این آمیزه افشرده می شود و از "کوک چهارم" است. شاگردان پرسیدند: کوک چهارم چیست؟ استاد با آن گویش زیبا و شیرین آذری در داستانی این "بریافت" را این چنین روشن کردند که :

مردی کفش هایش را برای درست کردن نزد پینه دوزی برد. پاره دوز با نگاهی به کفش گفت: این کفش سه کوک می خواهد، و هر کوک ده تومان و در کل می شود سی تومان. مشتری پذیرفت. پول را داد و رفت تا ساعتی بعد برگردد و سوار بر کفش های درست شده خود شود. پینه دوز دست به کار شد. کوک نخست،کوک دوم ، و  سرانجام کوک سوم ، و پایان...

اما، با نگاهی ژرف دریافت  که اگر چه کار تمام است ولی یک کوک دیگر اگر زند ، عمر کفش بیشتر خواهد شد، و کفش کفش تر. پاره دوز ، از یک سو پیمان پولی را بسته بود و نمی توانست افزون بخواهد، و از سوی دیگر دودل و پریشان بود که کوک چهارم را بزند یا نزند. او میان سودگرایی و فرخویی ،میان نفع و اخلاق، و میان دل و قاعده پیمان مانده بود!! یک دو راهی ساده که هیچ یک کژی نیست و با وجدان ، خرد و شرع نیز در تضاد و تزاحم نیست.

اگر کوک چهارم را نزند، هیچ کار بدی نکرده ؛ اما اگر کوک چهارم را بزند ، به رسالت هزار پیامبر کرنش کرده. اگر کوک چهارم را نزند،روی خط توافق و قانون راه رفته، اما اگر بزند ، آوای لبیک او آسمان اخلاق را پر خواهد کرد. زمین پر از فرصت های کوک چهارم است، و ما پاره دوزهای دودل و سرگردان.

برایتان خواهانم که در این جهان گذرا، همیشه و هر لحظه ای با نگاه زیبایتان،با پندارتان، با گفتارتان، با رفتارتان، با گام هایتان با مهرورزی و مهرگستری و از سر وجدان، کوک های چهارم  را برای دگران به درستی بزنید . آن گاه است که زمینی سراسر نیکی و خوبی خواهیم داشت، اگربا زمین و با هم مهربان باشیم. ایدون باد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار