شوشان / رحمتَالله دانا:
پر واضح است که محصول هر پدیده و مقولهای نمایانگر نوع تغذیه و طراحی آموزشی و پرورشیِ ساختار روحی و فکری و فیزیکی مربوط به همان موضوع میباشد ، یعنی محصول فیزیکی یک انسان سالم و تندرست خلق یک انسان با همین تناسب است و نه چیزی دیگر ، که محصول یک روح پاک و یک فکر پخته و دارای سلامتِ رفتارهای مطلوب و دوستداشتنی و مورد قبول همگان است .
در بحث آزادی هم همین موارد مطرح میباشند ، اگر رشد سلامت روان و خودآگاهی افراد جامعه و همچنین تعادل جنسی و جسمی و زیادهخواهی افراد جامعه به پذیرشی اخلاقی در پرتو آزادی تجلی یابد در این جامعه محصول آزادی چیزی جز سعادت بشر امروزین نخواهد بود.
ولی اگر آزادی در قالب بی بندوباری تعریف شود و اینکه هر کسی بدون توجه به قوانین اخلاقی و انسانی در جامعه بخواهد هرگونه رفتار نادرست خود را توجیه آزادی کند و ناامنی فکری و روحی برای اهل نظر و خرد بوجود آورد این نوع طرح آزادی بیشتر در اجتماع جنگلی قابل توجیه است.
بنابراین ، مهمترین اصل سعادت و تجلی آزادی رعایت اخلاق و سرسپردن و اعتماد به قانون اساسی می باشد، چرا که این قوانین تصویب شده بنابه رعایت حفظ نظم و تعادل فرهنگی و سیاسی و عقیدتی و اجتماعی و اقتصادی در اجتماع سلیقههای بشری جمع بندی و تدوین شده است و نه برحسب امیال و خواستههای شخصی و خود میلی بعضی افراد قدرتطلب و ثروت منش تاریخ بشر .
محصول آزادی از کوچکترین رفتارهای افراد جامعه در گذر تاریخ تا به امروز ، اندازۀ خود را بصورت وجودی و حضوری ، مطلوب یا مسموم پیدا کرده و در ساختار مردمان هر سرزمین ریشه دوانیده است ، چنانچه در گذر تاریخ مردمان هر سرزمین به این مقولۀ پر ارزش اجتماعی و فردی بسیار اندیشه و تعقل کرده باشند و تحت هر شرایطی تلاش در جهت برقراری آزادی در تمام حوزههای مربوط به اجتماع انسانی کردهاند ، به همان اندازه نسل کنونی با نوسان سود و زیانی که از آزادی تعریف شده درگیری روحی و فکری و جسمی داشته و دارند.
یعنی اگر گذشتگان یک ملت مادام به آزادی از بند تحجر و تهاجمهای احتمالی تفکر کرده اند ، و سعی بر دور نگه داشتن فضای سیاسی و فرهنگی و عقیدتی از هرگونه تنگ نظری و خرافه گرایی و تحجرستایی در نفی آزادیهای حقوقی و اجتماعی که کرامات انسانی را سرکوب و ارادت بشر را نسبت به خالق خود منتفی میکند ، کردهاند .
آنچه مسلم این گفته است ، تلقین آزادی و خود رضایی از رفتارهای نابخشودنی و ناصواب عدهای بدعتگرا که خود را مشعلدار آزادی بشر از هرگونه بد اخلاقی و ظلم و جنایت میدانند ، و دیگران را نافی آزادی مطلق دانسته و هرگونه جنایتی را در شعار آزادی از دست قدرتطلبان ثروتمندان تعریف و بهانۀ اَعمال ناپسند خود در ظلم به آرامش و حیات سادۀ بشری کردهاند.
تلقین آزادی و تدبیر ظلم یک ریشۀ تاریخی دارد که فیلسوفان عقیده و قدرتطلبان درنده خوی آن را به خدا و رسولان راستین الهی نسبت دادهاند و هرگونه بی عفتی سیاسی و استبداد روحی و فکردی خود را به دامان کبریایی خداوند وصل و توجیه میکنند. در صورتیکه آزادی تعریفی والاتر از خودمحوری دارد ، تعریفی که هرگونه قضاوت بدون اعتراض و داوری را بی منطقی و جنایت تعریف میکند.
محصول آزادی باید بنوعی وارسته و محترمانه ارج نهاده شود که هر آنکس که روح یا فکر و یا جسم او در بند خود بافتهها و یا خود یافتهها است بیشتر از آنکه به رهایی روح یا فکر یا جسم خود اندیشه کند برای مظلومیت روح آزادی گریسته و ناله کنان دعوی آزادی شود.
نتیجه گیری:
اینکه محصول آزادی از تعریف آزادی و مدل برقراری آن زاییده میشود ، ولی اگر بخواهیم آزادی را در پرتوی اخلاق و خودِ آزادی را چتر و پرتو قانون جامعۀ سیاسی ، فرهنگی ، عقیدتی و اقتصادی دانست بهتر میتواند محصول آن را تشخیص و پیشبینی کرد ، در این مدل تعریف از آزادی اگرچه انسانهای آزاده و احرارِ حرّیتخواه خونبای آزادی میشوند و جانفشانیها و از خودگذشتگیهای بدون چشم داشت صورت میگیرد ، ولی این آزادی و آزادگی است که روح جنون آمیز و انسان پرور را در کالبد جامعه عطرافشانی کرده تا دست مزدوران و یاغیانِ تشنه به قدرت تحجر و تهاجم را خلع سلاح کند و جز قانونمداری و اخلاق پروری هیچ راه گریزی برای مغرضان به عفت و کرامات انسانی باقی نگذارد...!