شوشان / پژمان کریمی:
حمله تروریستی طالبانِ جهل و خشونت به دانشگاه کابل اگر چه داغی بر دلهای حقیقت جو نهاد ولی پیامی معنادار برای جامعه فغان زده افغانستان نیز دارد و آن اینکه این بار هدف کور طالبان نه پادگانها و نظامیان آمریکایی بود و نه حتی پلیس یا نیروهای مسلح افغانستان و نه حتی مراکز مذهبی، بلکه دانشگاه هدف این گروه ارتجاعی بود و این گواه این واقعیت است که در آینده سیاسی جامعه افغان نقش و تاثیر دانشگاه و دانشجو در شکل گیری مناسبات اجتماعی و همچنین بافت قدرت بسیار تاثیرگذارتر از گروههای نظامی و جریانات سنتی، مذهبی و سیاسی خواهد بود.
طالبان اینبار با هدف قرار دادن دانشگاه همچون همیشه ماهیت واقعی و حقیقی خود را برای همه آشکار ساخت، ماهیتی که ریشه در باورهای ارتجاعی آنان در علم ستیزی و فرهنگ ستیزی دارد.اگر چه آنان از این دست اقدامات در کارنامه خود کم ندارند، کشتار دیپلماتها و خبرنگار ایرانی در مرداد ۷۷ در مزارِشریف و همچنین حمله به آثار تاریخی و مجسمه های بودا در سال ۸۳ در بامیان مثال هایی بارز و فراموش نشدنی از باورهای عریان این جریان تندرو و افراطی است ولی حمله به دانشگاه کابل را میتواند نقطه عطف و فصلی نو در روند خوشنت ستیزی، آزادیخواهی و استقلال طلبی جامعه افغانستان برشمرد.
اما آنچه مهم تر از اصل این واقعیت تلخ است واکنش جامعه جهانی و جریانات حقوق بشری به آن است. اقدام تروریستی ۱۲ آبان در دانشگاه کابل و کشتار جمعی از دانشجویان بی گناه که در واقع کشتار و تجاوز علیه بشریت و آزاداندیشی بود توجه هیچ مجمع جهانی و حقوق بشری را به خود جلب نکرد و متاسفانه حتی به قدر تجمعات اعتراضی مردمی مقابل ساختمان های برخی نهادهای بین المللی هم واکنشی وجود نداشت غافل از اینکه این اتفاق می توانست در مسکو، کمبریج، سوربن، برکلی یا هر کجای دیگری رخ دهد.
گویا افکار عمومی جهانی و مجامع بین المللی این روزها دل مشغولی و اولویت های مهم تری دارند، و یا شاید توقع ما از مفهومی همچون حقوق بشر فراتر از واقعیت های جهانی است که انسانها فارغ از هرگونه مرزبندی نژادی، مذهبی و حتی جغرافیایی چنین مصیبتی را بر خود روا داشته و باز هم سکوت اختیار می کنند.